دروغگویی درخود واجد پنهانکردن، نقش بازی کردن، دوگانگی و نفاق و دورویی است. همه این ویژگیها از منظر نمایشی، نه اخلاقی واجد قابلیتهای داستانپردازی و قصهگویی بوده و در بستر آن میتوان به خلق موقعیتهای معمایی، جنایی و حتی کمدی و طنز پرداخت و به خلق انواع شخصیتهای سینمایی دست زد. مثلا شاخ و برگهای یک دروغ یا دردسرهایی که ممکن است ایجاد کند و در واقع پیامدهای آن میتواند دستمایه قصههای مختلف در ژانرهای گوناگون شود اگرچه همه آنها به نوعی با زبان و لحن خود در نهایت زشتیهای دروغ را به تصویر میکشد.
دروغ ذاتا واجد عناصر متضاد و متناقضی است که همین تضادها به آن بار دراماتیکی میبخشد. چه بسیار تراژدیها و چه بسیار طنز و کمدیهایی که بر مبنای همین دروغ شکل گرفته، اگرچه در دو قطب مخالف. مثلا سیروس مقدم از این عنصر در مجموعههای «پایتخت» و کمدی برای خلق موقعیتهای طنز بهره میبرد و در «تا ثریا» و «مدینه» از این عنصر در روایت موقعیتی دردناک و غمانگیز بهره برد یا در مجموعه «دردسرهای عظیم» یک دروغ هر چند مصلحتی، پایه اتفاقات دردسرساز بعدی میشود که گاه تاثیرات آن مثل بازی دومینو است.
در سریال تا ثریا شخصیت اصلی قصه به خاطر پنهانکاری درباره ازدواج خود با سرهنگ برای خود و خانوادهاش دردسرها و چهبسا آبروریزی راه میاندازد و یک پنهانکاری و دروغ مصلحتی او را گرفتار مصیبتهای بزرگی میکند. همین چند وقت پیش سریال «بین خودمون بمونه» که از شبکه دو پخش شد نیز درامی درباره دروغ و شاخ و برگهای آن بود. حتی میتوان در ردیابی عنصر دروغ در مجموعههای تلویزیونی تا سریال «سلطان و شبان» هم رفت که یک دروغ نمایشی، محور و هسته اصلی قصه بود و ماجراهای تلخ و شیرینی را رقم زد.
در سالهای اخیر، عنصر دروغ در سینمای ایران پررنگتر شده و حضور موثری داشته و به موازات آن در مجموعههای تلویزیونی نیز ردپای آن پررنگتر شد؛ هم برای نمایش تقبیح و زشتی آن و هم به خاطر خاصیتهای نمایشی آن. ضمن این که میتوان آن را رویکرد آسیبشناسی رسانه ملی در پرداخت به مسائل اجتماعی و اخلاقی دانست. نمایش دروغ و صورتهای مختلف آن به همراه پیامدهایی که در پی دارد، میتواند به تزکیه اخلاقی جامعه از طریق ابزارهای نمایشی کمک کند. دروغ آنقدر صورتهای مختلف دارد و در چهرههای گوناگون خود را بزک میکند که با وجود تکرار شدن در داستانها و فیلمنامههای مختلف تکراری نمیشود و میتوان قصههای گوناگونی را در ژانرهای مختلف نمایشی از آن روایت کرد.
شاید جالب باشد گاهی مجموعههای طنز تلویزیونی ـ نه آنهایی که ساختار آیتمی دارند، بلکه آنهایی که داستان کمدی دارند ـ نیز از این عنصر بهره میگیرند. نمونه بارز آن مجموعه مرد هزار چهره یا دوهزار چهره است که هرچند ساختاری فانتزی دارد، اما بر مبنای ماهیت دروغ و پیامدهای آن بنا شده، منتها در بستری طناز و روایتی طنازانه. اتفاقا برای این که این بهرهوری فانتزی ـ کمیک تاثیرات سوء جدی نگذارد، مسعود شصتچی در پایان قصه و در سخنرانی تاثیرگذار و اخلاقی، ماهیت پلید دروغ را برملا کرده و در قالب طنز نشان میدهد که دروغ چگونه میتواند مسیر زندگی و سعادت آدمی را تغییر داده و به انحراف بکشاند.
سریالهای زیادی بر مبنای ماهیت اخلاقی ـ نمایشی دروغ ساخته شده است که مجال پرداختن به آنها و نام بردن هر یک از آنها و فهرستکردنشان در این یادداشت نیست. فارغ از ماهیت دراماتیک دروغ، دروغ یا نقطه عزیمت و عطف یک قصه و سریال بوده و اساسا پیام اثر بر حول و محور آن صورتبندی شده یا این که شاهد شخصیت یا شخصیتهایی بودیم که با دروغ و دروغگفتنهایشان برای خود و دیگران دردسرهای عظیم به وجود آوردند. ضمن این که خیلی از آنها خود گمان نمیکردند یک دروغ کوچک و مصلحتی چه عواقب بزرگی در پی خواهد داشت. مبنا و الگوی نظری بسیاری از این مجموعهها همان جمله یا ضربالمثل معروف «تخممرغدزد شتردزد میشود» است و این که یک دروغ از نقطه کوچک آغاز شده و بتدریج عمق و بسط یافته و به یک فاجعه بزرگ تبدیل میشود.
از سوی دیگر گاهی دروغ به اتفاقات خوبی هم منجر شده نه این که بر مذمت آن تاکید نشود یا قبح آن نادیده گرفته شود به این معنی که دروغ به خلق موقعیتهایی منجر شده که پایان خیری داشته و شخصیتهای قصه نیز دچار تحول اخلاقی شده یا اتفاق مثبتی در زندگیشان افتاده است. مثلا در چاردیواری دروغ مصلحتی درباره یک ازدواج در نهایت به ازدواج و وصلت دو خانواده منجر شد و پایان خوشی یافت.
واقعیت این است که در اکثر مواقع بویژه در مجموعههای طنز و کمدی از ظرفیت و قابلیتهای نمایشی دروغ جهت سرگرمی یا خنداندن مخاطب استفاده میشود و در نهایت در پایان از قبیح و زشت بودن دروغ پردهبرداری میشود. مثلا در مجموعه «خانه به دوش» رضا عطاران شاهد بودیم که چطور مش ماشالله با دروغگفتن و پنهانکاری درباره سفرش به مالزی موجب خلق موقعیتهای کمیکی شد و در پایان با تحول اخلاقی او و بازگشتش به آغوش خانواده تاثیرات احتمالی این پنهانکاری از بین رفت.
دروغ نه از منظر اخلاقی که از منظر نمایشی و سینمایی، اگرچه زشت و تلخ است، اما لحظات شیرین و مفرحی نیز خلق میکند و به همین دلیل باید مراقب نمایشی بودن این شیرینیها و جذابیتهای نمایشی بود که به جذاب شدن دروغ منجر نشود و ملاحتی که در پس روایتهای نمایشی آن وجود دارد مردم را ترغیب به دروغگویی نکند. باید در کنار دروغ واقعی و مصلحتی، دروغ نمایشی را نیز اضافه کرد که هدف آن تقبیح دروغ از طریق نمایش است. هدف این آثار نمایش دروغ است، نه تبلیغ دروغ و تشویق به دروغگویی.
سیدرضا صائمی / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد