Deus Ex با «انقلاب بشر» برمی‌گردد

شاید سری بازی‌های Deus Ex آنقدر‌ها هم برای نسل جدید گیمر‌ها نام آشنایی نباشد. دلیل آن هم کاملا واضح است، وقفه بسیار طولانی بین زمان انتشار نسخه قبلی آن یعنی Deus Ex: Invisible War (جنگ نامرئی) و نسخه فعلی آن Deus Ex: Human Revolution (انقلاب انسان) می‌باشد. فاصله زمانی این دو نسخه (سال 2003 تا 2011)‌ یعنی 8 سال باعث شده است که انتظارات از این نسخه بسیار بالا برود البته آن جور که از دمو‌های بازی به نظر می‌رسد نظر منتقدان را به خود جلب کرده است.

به نظر من کلمه Deus Ex، 4 معنی می‌تواند داشته باشد کلک زدن، هک کردن، صحبت کردن و دعوا کردن. بازی که این چهار ویژگی را برای شما با هم ترکیب کرده باشد حتما یکی از بهترین بازی‌ها خواهد بود. نکته شگفت‌انگیز در مورد نسخه سوم سری این بازی یعنی Human Revolution این هست که سازندگان آن تمام آن چهار ویژگی را در بازی حفظ کردند و یک توازن بین آنها ایجاد کردند.

نام شما در بازی Adam Jensen است. کسی که وظیفه گارد حفاظتی یک شرکت تولید وسایل خاصی را به عهده دارد. در ابتدای بازی شما در جریان حفاظت از اطلاعات شرکت در درگیری تقریبا کشته می‌شوید ولی بعد از بیدار شدن شما (نقطه آغاز بازی) شرایط به کلی تغییر کرده است. دست‌های شما که در درگیری بشدت صدمه دیده بودند با بازو‌های مکانیکی که به شما قدرت فراانسانی می‌دهد تعویض شده است.

در ابتدا که با محیط بازی آشنا می‌شوید دسیسه و دلیل درگیری ابتدای بازی برای شما آشکارتر می‌شود. شما این حق انتخاب را دارید که حتی اجزای بیشتری از بدنتان را با اجزای مکانیکی تعویض کنید. هر قسمتی را که تعویض می‌کنید به شما یک نیرو ویژه می‌دهد مثلا بازو‌های جدید، شما را قوی‌تر می‌کند، اما در طول بازی می‌توانید آنها را ارتقاء بدهید و کارهایی که قبلا امکان انجام آنها نبود (مانند خراب کردن دیوار) را انجام دهید.

شاید در بازی با انسان‌های زیادی درگیری پیدا کنید، اما این بازی بیشتر از این که روی حرکات اکشن کار کند بیشتر در مورد عملیات مخفی است. 2 یا 3 تیر در بازی کافی است تا شما را از پا در بیاورد و شاید بهتر باشد برای این که زیاد با آدم‌ها درگیر نشوید غواصی در دریا را به راه رفتن در کشتی ترجیح دهید!

دشمن به خوبی می‌تواند شما را در تاریکی ببینید پس فکر مخفی شدن در آنجا نباشید، اما راه‌حل خوب مخفی شدن بین چیزی مثل دیوار است. وقتی که در پشت چیزی قرار می‌گیرید زاویه دید شما تغییر می‌کند یعنی از اول شخص به سوم شخص تغییر می‌کند پس می‌توانید بدون این که سرتان را از پشت دیوار بیرون بیاورید اطرافتان را مشاهده کنید دقیقا مانند بازی Tom Clancy's Rainbow Six.

حتما لزومی ندارد که هر دشمنی را می‌بینید با او درگیر شوید ولی اگر وارد درگیری با او شدید امید زیادی به زنده ماندن در مقابل او نداشته باشید. بازی پر از صحنه‌های درگیری خلاقانه هست که خود شما باید آنها را اجرا کنید. البته اگر تازه‌کار باشید ممکن است به قیمت جان شما تمام شود. برای کشتن کسی نیاز نیست به طور مکرر کلیک کنید بلکه نگهداشتن ماشه می‌تواند رقیب را از پای در بیاورد. جدا از اسلحه‌های گرم Adam Jensen در بازی هنرنمایی‌های زیبایی با چاقوی خود انجام می‌دهد اگر کار با آن را یاد بگیرید می‌توانید صحنه‌های تراژیکی! برای دشمن خود به وجود بیاورید.

بعد از اتمام قسمت اولیه بازی Adam وارد مرحله هک کردن که از جالب‌ترین نقاط بازی هست می‌شود. البته قضیه هک‌کردن در این بازی به سادگی بازی‌های دیگر که مثلا با دسترسی به کامپیوتر مرکزی تمام قفل‌ها و رمز‌ها باز شوند نیست. هر وقت که با سیستمی کار می‌کنید احتمال شناسایی شدن شما وجود دارد سیستم ظاهر شما را پردازش می‌کند اگر به سرعت بتوانید آن را متوقف کنید می‌توانید بازی را ادامه دهید ولی اگر شما را شناسایی کرد آلارم‌ها به صدا درمی‌آیند و سیستم‌ها به کلی خاموش می‌شوند.

بعد از آن می‌توانید دوربین‌های امنیتی را از کار بیندازید و برجک‌های تیراندازی را به سمت دشمن‌ها هدایت کنید و حتی آلارم‌هایی را در دیگر جاهای نقشه به کار بیندازید تا حریف‌های خود را گیج کنید. به طور کلی هک کردن در این بازی یک ویژگی اضافی نیست بلکه راه‌حل بازی است.

قسمت بعدی بازی در یک محیط بسیار بزرگ‌تر یعنی یک شهر ادامه پیدا می‌کند. شهری که چراغ‌های نئونى به آن زیبایی خاصی داده است ولی در عین حال شلوغ وجود مکان‌های بسیار زیادی که نیاز به کشف شدن توسط شما دارد روبه‌رو می‌شوید. دیالوگ‌های زیادی میان شما و اهالی شهر رد و بدل می‌شود در واقع شما برای رسیدن به هدف خود باید با مردم صحبت کنید و از آنها راهنمایی بگیرید. البته صحبت کردن نیز برای خود دردسر‌های زیادی دارد یعنی شما برای پیشرفت در بازی باید بدانید با چه کسی چگونه صحبت کنید. مثلا Adam در شهر به دنبال هکری به نام Tong می‌گردد، اما یک آدم مزدور قصد این را دارد تا این ملاقات را به هم بزند. شما به جای این که همیشه از دیالوگ‌های ثابت در بازی استفاده کنید می‌توانید از دیالوگ‌هایی مطابق با شرایط پیش‌آمده استفاده کنید مثلا اصرار کنید یا مذاکره کنید یا حتی تهدید کنید!

اگر از دیالوگ مناسب با آن شرایط استفاده نکنید ممکن است طرف صحبت شما ناراحت شود و شما را در انجام ماموریت کمک نکند پس باید استراتژی خود را تغییر دهید و از راه دیگر برای پیشبرد هدفتان اقدام کنید. زیبایی بازی Deus Ex در این هست که همیشه راه دومی برای شما وجود دارد.

در مورد گیم‌پلی و همین طور گرافیک به کار رفته در بازی نظر زیادی نمی‌توان داد چون هنوز دمو‌های زیادی از آن منتشر نشده است، اما شواهدی که وجود دارد این ندا را می‌دهد که با یک بازی خوش ساخت روبه‌رو هستیم. سازندگان بازی زبان انتشار این بازی را آوریل 2011 اعلام کرده‌اند.

مسعود گرجی‌زاده