۴۵ سال مدیریت گاز ضرورت بازطراحی

مدیریت گاز در ایران طی چهار دهه گذشته یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های رفاهی، زیرساختی و مهندسی کشور بوده است؛ پروژه‌ای که از «گازرسانی خانه به خانه» در روستا‌های دورافتاده تا ایجاد شبکه‌ای ۳۸هزار کیلومتری را در بر می‌گیرد.
مدیریت گاز در ایران طی چهار دهه گذشته یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های رفاهی، زیرساختی و مهندسی کشور بوده است؛ پروژه‌ای که از «گازرسانی خانه به خانه» در روستا‌های دورافتاده تا ایجاد شبکه‌ای ۳۸هزار کیلومتری را در بر می‌گیرد.
کد خبر: ۱۵۳۲۵۶۸
نویسنده دکتر محمودرضا امینی - کارشناس ارشد راهبردی و حکمرانی اسلامی 

گازرسانی، براساس فلسفه «عدالت اجتماعی» و «کاهش نابرابری مناطق» تعریف شد و بی‌شک نقش کلیدی در بهبود سطح رفاه، کاهش هزینه انرژی خانوارها، توسعه مناطق محروم، و جلوگیری از مهاجرت داشت. اما پرسش محوری امروز این است که آیا این مدل توزیع فراگیر هنوز با منطق اقتصادی کشور سازگار است؟ 
و مهم‌تر، آیا این مدل موجب ازدست‌رفتن فرصت‌های کلان صنعتی و پتروشیمی، و تبدیل گاز از یک دارایی راهبردی به یک کالای مصرفی ارزان نشده است؟

۱. منطق اولیه گازرسانی: عدالت اجتماعی و یکپارچگی سرزمینی 
پس از انقلاب، کشور با دو مسأله همزمان روبه‌رو بود: ضعف زیرساخت‌های انرژی و شکاف رفاهی میان شهر و روستا. گازرسانی، خصوصا پس از پایان جنگ، به‌عنوان یک سیاست تعادل‌بخش انتخاب شد. پروژه‌های گسترده در شهر‌های کوچک، مناطق سردسیر و مناطق کمتر برخوردار، چند هدف راهبردی داشت:

ــ کاهش هزینه خانوار و ایجاد رفاه پایه 
ــ رفع تبعیض سرزمینی و افزایش رضایتمندی عمومی 
ــ جلوگیری از قطع درختان و تخریب محیط زیست ناشی از مصرف چوب و گازوئیل 
ــ امنیت اجتماعی از طریق تثبیت جمعیت در مناطق مرزی 
ــ تقویت سرمایه اجتماعی نسبت به نظام

از این جهت، گازرسانی یک پیروزی بزرگ اجتماعی و زیرساختی بود؛ ایران را به یکی از معدود کشور‌های دارای شبکه سراسری گاز تبدیل کرد و وابستگی به گازوئیل و نفت سفید را کاهش داد.

اما همین دستاورد، با گذشت زمان تبدیل به بار اقتصادی و صنعتی شده است؛ چون ساخت، نگهداری و بهره‌برداری از شبکه عظیم توزیع با منطق امروز کشور ــ که با کمبود گاز در زمستان و نیاز شدید صنایع روبه‌روست ــ در تنش قرار گرفته است.

۲. آیا گازرسانی فراگیر از ابتدا توجیه اقتصادی داشت؟ 
در دهه‌های نخست، پاسخ مثبت بود. ایران منابع عظیم گاز داشت، مصرف صنایع پایین و صادرات محدود بود. اما سه روند کلیدی محاسبات اقتصادی را تغییر داد:

۱. افزایش شدید مصرف خانگی (ایران بزرگ‌ترین مصرف‌کننده گاز خانگی جهان است). 
۲. اولویت‌گیری سیاسی برای گسترش گازرسانی حتی در مناطق کم‌جمعیت. 
۳. عقب‌ماندگی در توسعه میادین مشترک و سرمایه‌گذاری در پالایش و ذخیره‌سازی.

در نتیجه، مدل «گاز برای همه، همیشه و با قیمت بسیار پایین» که زمانی یک مزیت بود، امروز به چالش اقتصادی تبدیل شده است. چرا؟ چون هر مترمکعب گاز مصرفی در خانه‌ها، یک فرصت ازدست‌رفته در صنعت، برق، پتروشیمی یا صادرات است.

به بیان دقیق‌تر، در شرایطی که ایران با قطر میدان مشترک دارد و این کشور عمده گاز را به ارزش‌افزوده پتروشیمی یا صادرات LNG تبدیل می‌کند، ایران هنوز بخش بزرگی از گاز ارزشمند خود را به گرمایش خانگی با بازدهی بسیار پایین اختصاص می‌دهد.

۳. مقایسه گاز با برق و سایر حامل‌ها؛ آیا مصرف خانگی گاز بصرفه است؟ 
جایگزینی گاز با برق یا گرمایش‌های نوین یک مسأله چند لایه است:
ــ از منظر فنی: گرمایش برقی بازدهی بالاتر دارد، اما نیازمند توسعه عظیم شبکه تولید برق است. 
ــ از منظر اقتصادی: تولید برق با گاز برای دولت هزینه دارد، اما دولت برق را یارانه‌ای می‌فروشد؛ در نتیجه جایگزینی کامل گاز با برق بدون اصلاح قیمت‌ها غیرممکن است.
ــ از منظر امنیت انرژی: تمرکز کشور روی یک حامل انرژی (گاز) ریسک امنیتی ایجاد کرده است؛ اروپا این اشتباه را کرد و با بحران اوکراین متوجه شد؛ بنابراین پاسخ این است:
مصرف گاز خانگی در مقیاس فعلی، نه فنی، نه اقتصادی و نه امنیتی توجیه ندارد.
اما بدون اصلاح قیمت و ارتقای بهره‌وری ساختمان‌ها، جایگزینی آن ممکن نیست.

۴. آیا گازرسانی گسترده توجیه امنیتی دارد؟ 
پرسش مهمی است. تجربه کشور‌های پیشرفته نشان می‌دهد که:

ــ کشور‌ها سعی می‌کنند شبکه گازرسانی را برای مناطق صنعتی و شهر‌های پرجمعیت متمرکز کنند. 
ــ انرژی حرارتی خانگی به سمت گرمایش برقی، پمپ‌های حرارتی، و انرژی‌های ترکیبی رفته است.
ــ امنیت انرژی با تنوع‌بخشی حامل‌ها تحقق می‌یابد، نه با تمرکز تک‌محصولی.
در ایران اما، شبکه گسترده گاز به‌جای این‌که قدرت امنیتی ایجاد کند، وابستگی شکننده ایجاد کرده است. 
قطع گاز در زمستان می‌تواند:

ــ برق را دچار بحران کند. 
ــ صنایع را بخواباند. 
ــ صادرات را متوقف کند. 
ــ پتروشیمی‌ها را از خوراک محروم کند.
پس برخلاف تصور عمومی، گسترش بی‌مهار شبکه گاز از منظر امنیت انرژی قابل دفاع نیست.
 ۵. آیا کشور‌های پیشرفته مدل ایران را تکرار کرده‌اند؟ 
پاسخ کوتاه: خیر.

الگو‌های جهانی نشان می‌دهد که:
ــ آلمان، فرانسه و انگلستان شبکه گاز دارند، اما مصرف خانگی آنها بسیار کمتر از ایران است. 
ــ حتی در آمریکای شمالی، دولت‌ها به سمت پمپ‌های حرارتی، بهره‌وری ساختمان و انرژی‌های تجدیدپذیر رفته‌اند. 
ــ بسیاری از کشور‌ها ترجیح می‌دهند گاز را در صنعت و تولید برق استفاده کنند و نه در خانه‌ها.

به بیان ساده: 
هیچ کشور پیشرفته‌ای گاز را به‌صورت گسترده و یارانه‌ای برای گرمایش خانگی توزیع نمی‌کند.
زیرا این کار هدررفت منابع ملی است و مانع توسعه زنجیره ارزش گاز می‌شود.

 ۶. آیا امروز مصرف خانگی گاز همچنان مقرون‌به‌صرفه است؟ 
برای خانوار‌ها بله ــ، چون سوبسید دارند. 
برای کشور خیر ــ چون:

ــ گاز خام خوراک صنایع است. 
ــ پایه تولید اوره، متانول، پلی‌اتیلن و ده‌ها محصول پتروشیمی است. 
ــ خوراک نیروگاه‌هاست. 
ــ امکان صادرات ارزشمند دارد، گاز تزریقی مهم‌ترین عامل حفظ تولید در پارس جنوبی است.

هر متر مکعب گاز که در خانه سوزانده می‌شود، یعنی:

ــ کاهش ظرفیت تولید پتروشیمی. 
ــ کاهش ارزآوری کشور. 
ــ افزایش شکاف با قطر در تولید میدان مشترک. 
ــ خاموشی صنایع در زمستان. 
ــ کاهش سرمایه‌گذاری در فاز‌های جدید؛ بنابراین مصرف فعلی گاز خانگی مزیت اقتصادی ندارد و باید به‌صورت هدفمند و تدریجی اصلاح شود.

۷. آیا مدل جایگزین وجود داشته یا دارد؟ 
بله؛ چند گزینه وجود داشته که هنوز هم قابل اجراست:

ــ گرمایش برقی با پمپ‌های حرارتی کم‌مصرف. 
ــ توسعه نیروگاه‌های سیکل ترکیبی با بازده بالا و توزیع برق به‌جای گاز. 
ــ استفاده از شبکه توزیع منطقه‌ای گاز مایع (LPG) برای روستاها. 
ــ تقویت عایق‌کاری ساختمان‌ها و کاهش مصرف (ایران از بدترین‌ها در این زمینه است). 
ــ قیمت‌گذاری پلکانی و مدیریت هوشمند مصرف. 
ــ توسعه شبکه گاز فقط برای صنایع، نه خانه‌ها.

درواقع، مدل مطلوب جهانی گاز برای صنعت، برق برای خانه است.
اما ساختار قیمت و سیاست‌های اجتماعی در ایران خلاف این منطق عمل کرده است.

۸. اثرات این سیاست بر صنایع، پتروشیمی و رقابت با قطر 
این بخش شاید مهم‌ترین بخش ماجراست. 
ایران دارای بزرگ‌ترین ذخایر گاز جهان است، اما:

ــ در زمستان با بحران کمبود گاز روبه‌روست. 
ــ پتروشیمی‌ها با کمبود خوراک مواجهند. 
ــ گاز تزریقی برای حفظ فشار میادین ناکافی است. 
ــ صادرات گاز به حداقل ممکن رسیده است.

در مقابل: 
قطر با سهم مساوی از پارس جنوبی، از گاز به بالاترین ارزش‌افزوده ممکن رسیده است.
مدیران انرژی ایران طی سال‌ها گاز را یک «کالای رفاهی» دیده‌اند، نه یک «دارایی راهبردی صنعتی». 
این همان پاشنه‌آشیل حکمرانی انرژی است.

اصولا گاز برای سه حوزه باید اولویت داشته باشد:

۱. صنایع انرژی‌بر و کارخانه‌ها؛ 
۲. پتروشیمی؛ 
۳. تزریق به میادین نفتی برای حفظ تولید.

اما در عمل، خانوار‌ها امروز اولویت مطلق هستند و دولت در زمستان به‌جای مدیریت مصرف، صنایع و پتروشیمی‌ها را تعطیل می‌کند.
این یعنی تعطیلی تولید، کاهش اشتغال، کاهش ارزآوری و افت رقابت با قطر.

۹. جمع‌بندی و راهکار‌ها 
تجربه ۴۵ساله نشان می‌دهد که گازرسانی گسترده در زمان خود تصمیمی درست برای عدالت اجتماعی بود، اما تداوم آن بدون بازطراحی امروز به یک گره راهبردی تبدیل شده است.

راهکار‌های پیشنهادی:

ــ تدوین «سیاست ملی اولویت‌بندی مصرف گاز» با تقدم صنایع، پتروشیمی و تزریق بر مصرف خانگی. 
ــ اصلاح تدریجی قیمت گاز خانگی و توسعه سیاست‌های حمایتی برای دهک‌های پایین. 
ــ جایگزینی گرمایش گازی با پمپ‌های حرارتی و برق کم‌مصرف در مناطق شهری. 
ــ توقف گازرسانی به مناطق کم‌جمعیت و استفاده از LPG. 
ــ بازسازی و بهینه‌سازی ساختمان‌ها برای کاهش ۳۰ تا ۴۰ درصدی مصرف گاز. 
ــ سرمایه‌گذاری فوری در فاز‌های جدید عسلویه و ذخیره‌سازی گاز. 
ــ ایجاد «مرکز فرماندهی حکمرانی گاز» برای مدیریت واحد امنیت انرژی کشور. 
ــ تعادل تولید با قطر از طریق تزریق گاز و کاهش مصرف داخلی. 

در جمع‌بندی نهایی باید گفت: گازرسانی خانه به خانه، خدمت بزرگی به رفاه اجتماعی بود، اما امروز تداوم همین مدل، مانع پیشرفت صنعتی، کاهش‌دهنده ظرفیت رقابت با قطر، و آسیب‌زننده به امنیت انرژی است؛ بنابراین مهم‌ترین پاشنه‌آشیل اقتصاد ایران عدم اصلاح حکمرانی گاز و فقدان یک سیاست ملی در تخصیص بهینه آن میان خانگی، صنعت، پتروشیمی و صادرات است.

دفتر بررسی‌های راهبردی و حکمرانی اسلامی امین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها