بامداد خمار؛ درخشش فرهنگ ایرانی در وانفسای هرج‌و‌مرج بی‌هویتی در شبکه نمایش خانگی 

بامداد خمار رمانی از فتانه حاج‌سیدجوادی است که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد و داستان سوزناک عشق نافرجام دختری از اعیان دوره قدیم تهران به جوانی نجار از طبقه پایین جامعه را روایت می‌کند.
بامداد خمار رمانی از فتانه حاج‌سیدجوادی است که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد و داستان سوزناک عشق نافرجام دختری از اعیان دوره قدیم تهران به جوانی نجار از طبقه پایین جامعه را روایت می‌کند.
کد خبر: ۱۵۲۸۰۳۹
نویسنده بهزاد زهرایی

رمان بامداد خمار در ده سال نخست انتشار، ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشت و امروز به چاپ شصت‌و‌سوم رسیده است. این رمان با بحث‌های داغ و نظرات بسیار متفاوتی مواجه شد؛ گروهی مانند هوشنگ گلشیری آن‌را بی‌ارزش قلمداد کردند و عده‌ایی مانند نجف دریابندری لب به تحسین آن گشودند. رمان نمونه‌ای از ادبیات عامه‌پسند است؛ خانم حاج‌سیدجوادی در پاسخ به اینکه آیا رمان شما یک رمان عامه‌پسند است، چنین پاسخ می‌دهد: «عامه‌پسندی از چه دریچه‌ای مورد بحث قرار می‌گیرد و به چه معناست؟ یکی اینکه آشغال است و یکی اینکه تعداد زیادی آن را می‌پسندند. اگر دومی باشد که خیلی‌خوب است و... نمی‌خواهم خودم را دست بالا بگیرم، ولی آیا «بر‌باد‌رفته» عامه‌پسند نیست؟»

به‌گفته نویسنده، خانم تهمینه میلانی برای ساخت فیلم از روی رمان ابراز علاقه کرده‌اند، اما شرایط مهیا نشد و پس از آن آقای حسن فتحی، جدی‌تر به‌دنبال ساخت سریالی از روی رمان بودند، اما سرانجام خانم نرگس آبیار موفق به انجام این کار شد.» 

بالاخره بامداد خمار توسط نرگس آبیار در شبکه نمایش خانگی ساخته و عرضه شد؛ در این وانفسای تولید سریال‌های رنگ‌به‌رنگ با موضوعات متنوع، حالا بامداد خمار نرگس آبیار خودنمایی می‌کند؛ بامداد خمار دارای امتیازات منحصر‌به‌فردی ست که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. سریال‌های فعلی به‌هر‌قیمت و با زیر پا گذاشتن هر چیزی در شبکه پر‌طمطراق نمایش خانگی، از مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی و قمار و روابط نامتعارف و شکستن تابو‌های اخلاقی و اجتماعی گرفته تا شوخی‌های سخیف جنسی، توجه را از مخاطب گدایی می‌کنند، اما در بامداد خمار برعکس دیگر سریال‌های نمایش خانگی، داستان در بستری سنتی و هویتی کاملا ایرانی روایت می‌شود.
 
رمان بامداد خمار حدیث سوزناک عشق نافرجام دختری از طبقه اعیان قدیم تهران (در سال ۱۲۹۸ شمسی) به جوانی نجار از طبقه فرودست جامعه را روایت می‌کند که با فراز‌و‌نشیبی پرکشش همراه است. این رمان با نقد‌های داغ و بسیار متفاوتی روبه‌رو شد. موافقان، آن را برای مقوله روابط میان زنان و مردان جوان مفید شمرده و درس عبرتی برای جوانان بی‌تجربه دانستند و مخالفان، آن را دفاع از اصالت و شرافت طبقات بالادست جامعه و تحقیر فرودستان فرض کردند. حال پس از ساخت سریال، دوباره نظرات متفاوت و ضد‌و‌نقیض بالا گرفته؛ عده‌ای آن‌را رمان و سریالی عامه‌پسند و بی‌ارزش قلمداد می‌کنند و برخی نمونه‌ای موفق از یک اقتباس ادبی در ساخت سریال. 

اما حقیقت در‌کدام سوی این بحث قرار دارد؟

در ابتدا میزان موفقیت اقتباس و تبدیل آن به یک اثر سینمایی را از منظر علم سینما و فیلمنامه‌نویسی بررسی می‌کنیم. بر طبق آمار ثبت‌شده در تاریخ سینما، همواره براساس برخی رمان‌های سهل و همه‌پسند، آثار موفق و چشمگیری خلق شده است، مانند بربادرفته؛ درعین حال، آثار ادبی فاخر، کمتر تبدیل به فیلم‌هایی با همان میزان موفقیت شده‌اند؛ اما چرا؟ پاسخ در ۲ نکته نهفته است: در مقوله اقتباس باید بدانیم رمانی تبدیل به یک اثر قوی سینمایی خواهد شد که قابلیت بصری‌شدن و ایجاد کشش دراماتیک در‌قالب تصویر را داشته باشد؛ این نکته که رمان‌های فاخر غالبا بر‌پایه توصیفات یا افکار ذهنی قهرمان داستان استوارند، خود به بزرگترین مانع برای بصری‌سازی این رمان‌ها تبدیل می‌شود 

و، اما نکته دوم؛ در رمان‌های رده‌پایین‌تر، که ماجرا‌محور هستند، ماجرا در محور داستان قرار گرفته و فیلمنامه با تمرکز بر ماجرای جذاب اصلی می‌تواند فیلم را با ریتم درست پیش ببرد و همزمان به جهت رعایت الزامات دراماتیک، فیلمساز می‌تواند پرداخت شخصیتی مازاد بر رمان ماجرا‌محور اصلی را نیز به مخاطب ارائه کند. 

دو نمونه جالب اقتباس در سریال، هر‌دو ساخته‌شده توسط نرگس آبیار گواه این نکته‌اند؛ اولی سریال «سووشون»، ساخته‌شده براساس رمانی مدرن و فاخر از سیمین دانشور که در ذات خود قابلیت بصری‌شدن بسیار کمی دارد و تبدیل به سریالی می‌شود از‌هم‌گسیخته و ملال‌آور؛ دومی، اما رمان ماجرا‌محور بامداد خمار است که بر پایه توالی خطی زنجیره حوادث همراه با فراز‌و‌نشیب‌های متناسب با ملودرام، مخاطب را با ریتمی مناسب با خود همراه می‌کند. 
نکته‌ای که در اقتباس نباید فراموش شود این است که در علم فیلمنامه‌نویسی برای تبدیل یک رمان به فیلمنامه، سینماگر نباید الزامی به وفاداری نعل‌به‌نعل به اصل اثر داشته باشد، بلکه باید تلاش خود را درجهت هرچه‌بیشتر بصری‌کردن رمان و حفظ کشش دراماتیک سینمایی صرف کند و این باز‌بودن گستره می‌تواند فیلمنامه را تا سرحد عنوان «برداشتی آزاد از رمان ...» سوق دهد؛ رعایت این نکته بی‌تردید می‌تواند به جرح‌و‌تعدیل‌های احتمالی در پلات اصلی رمان یا افزودن و کاستن پیرنگ‌های فرعی در راستای خلق ریتم مناسب سینمایی منتهی شود. همین اتفاق در حیطه کاراکتر‌ها نیز رخ می‌دهد؛ شاید برخی از آنها از فیلم حذف شوند یا نقش کم‌رنگ‌تری پیدا کنند یا ممکن است کاراکتری به فیلمنامه اضافه شود – آن‌چنان‌که در این سریال، کاراکتر طاووس (دختر نوکر خانه) و ماجرایش که به داستان افزوده شده، در همین راستا عمل می‌کند. این موضوع حتی می‌تواند تا حد انتخاب شخصی فیلمساز در پررنگ‌کردن یکی از وجوه داستانی در مضمون اصلی اثر نیز پیش برود. از اینرو از همان ابتدا مشخص بود که رمان بامداد خمار، با توجه به ماجرا محور بودن آن، در صورت پرداخت درست سینمایی تبدیل به یک نمونه موفق در اقتباس خواهد شد؛ کاری که قرعه بخت برای انجام آن به‌نام نرگس آبیار خورد. سریال بامداد خمار تا اینجا با اقبال مخاطبان همراه بوده و درست مثل خود کتاب، همان طیف دوگانه علاقه‌مندان و مخالفان، در میان طرفداران سریال هم دیده می‌شود که صد‌البته امری کاملا طبیعی است. 

اما سریال بامداد خمار دارای ویژگی‌های خاصی است که آن را از دیگر سریال‌های شبکه نمایش خانگی متمایز می‌کند:

-    توجه به ادبیات فارسی و فیلمنامه اقتباسی از رمانی موفق و پر فروش که این خود می‌تواند احیاگر اتفاقات طلایی گذشته در زمینه پیوند ادبیات فارسی و سینما باشد. 

-     بناشدن داستان بر محور فرهنگ ایرانی و به‌دور از زرق‌و‌برق‌های فریبنده تو‌خالی جوامع مدرن در روابط میان افراد. 

-    دور‌بودن سریال از آلودگی‌های روزمره رواج‌یافته در شبکه نمایش خانگی. 

متاسفانه امروزه در ۹۰ درصد سریال‌های شبکه نمایش خانگی مصرف مواد مخدر، مشروبات الکی و روابط نابهنجار و نامتناسب با فرهنگ ایرانی بیداد می‌کند و فیلمسازان و تهیه‌کنندگان با تکیه بر این مولفه‌ها و حرکت در دایره‌ای بسیار بزرگ‌تر نسبت به سریال‌های صداوسیما، سعی در جذب مخاطب با تکیه بر این مرزشکنی‌ها و نه افزایش کیفیت سینمایی و تولیدی آثار دارند و آنچه شاهدش هستیم، ظهور فیلمنامه‌هایی بسیار ضعیف، حتی در منطق عادی جهان داستان و تکیه بر موضوعات حساسیت‌زا بوده است. اما در سریال بامداد خمار، آنچه موجب ایجاد کشش داستانی و جلب مخاطبان شده، ذات قصه است؛ داستان‌های عاشقانه به‌شرط پرداخت صحیح، همواره مورد توجه تمام مخاطبان مدیوم تصویر در سرتاسر جهان بوده و بامداد خمار، پس از یک تجربه موفق و پرفروش در قالب رمان، حالا به شبکه نمایش خانگی آمده و در جذب مخاطب موفق شده است؛ چرا؟ چون مخاطبان در آن بازتابی از خود و فرهنگ خود را می‌بینند؛ روایت بامداد خمار، اگرچه که شاید در سطح حرکت می‌کند، اما بدلی نیست، از جنس مردم است، بی‌فریب و بدون غلو. 

و، اما چند نکته در باب عناصر سینماتیک سریال. 

برعکس سریال سووشون که دوربین سرگردان و مشوش آن موجب آزار مخاطب می‌شود، در بامداد خمار نرگس آبیار با حفظ همان اصول و درعین حال استفاده بجا و جلوگیری از افتادن به ورطه اغراق و زیاده‌روی در سیالیت دوربین، تلاش می‌کند تا ما و دوربین را به‌عنوان ببینده بی‌طرف ماجرا نگه دارد؛ ما و دوربین شاهد کلیت حوادث هستیم و تنها در مواردی معدود مانند صحنه‌های مواجهه محبوبه (ترلان پروانه) و رحیم (نوید پورفرج) کارگردان عامدانه ما را در تجربه حس عاشقانه صحنه شریک می‌کند که از قضا صحنه‌های مذکور تبدیل به نقاط قوت روایت سینمایی این اثر شده‌اند. 

اما بزرگ‌ترین نقطه قوت اثر که در بستر فرمی کار به‌درستی ایفای نقش می‌کند، نورپردازی سریال است. در نورپردازی با توجه به مقطع تاریخی، تلاشی تحسین‌برانگیز در زمینه استفاده از منابع نور سنتی، طبیعی و یا حداقلی شده که خود عامل مهمی در خلق اتمسفر و ایجاد فضای دراماتیک در مقاطع تاریخی مربوطه است. 

انتخاب بجای این گروه بازیگران، برعکس سریال سووشون، با هدف تصویر‌ی‌سازی هرچه‌بیشتر رمان برای مخاطبان، اثر قابل توجه و مثبتی به‌همراه داشته. کاراکتر‌های داستان به اقتضای ساختار خود رمان، همه تیپ هستند و احتمال دارد تا انتهای سریال کاراکتر محبوبه و رحیم به شخصیت نزدیک بشوند؛ وجود تیپ و نه شخصیت‌های پرداخت‌شده، به‌خودی خود برای فیلمنامه‌های ماجرا‌محور به هیچ‌وجه نقطه ضعف محسوب نمی‌شود. در میان بازی‌ها، بازی مرجانه گلچین در نقش دایه در میان تمام بازی‌های یکدست قبلی او کاملا جاافتاده است، گویی او تمام این سال‌ها در سریال‌های مختلف نقش دایه‌خانم را تمرین می‌کرده است. در‌کنار او، احترام برومند در نقش عمه سودابه و المیرا دهقان در نقش سودابه تا اینجا بازی‌های درخور توجهی ارائه کرده‌اند. 

دیگر بازیگران در باند استاندارد خود ایفای نقش کرده‌اند، اما بازی ترلان پروانه تا‌اینجا قدرت کافی برای درآوردن نقش محبوبه را به‌خود نگرفته. در کل، سریال ملودرام بامداد خمار در ساخت و روایت داستان، از یکدستی قابل اعتنایی برخوردار است و امید می‌رود که به‌مرور و با داغ‌شدن تنور درام داستان، بر شمار مخاطبان سریال هم افزوده شود. 

باید اضافه کنم که این اقتباس موفق در ساخت یک سریال را باید «نه بامداد خمار که بامداد هشیاری» برای تولد دوباره فرهنگ ایرانی و اقتباس در سینمای ایران نامید. دوست دارم در‌باره تم عاشقانه رمان و سریال بامداد خمار، این نوشته را با جمله‌ایی از منتقد فقید و دوست نازنینم، ایرج کریمی به‌پایان ببرم: ««جوان فکر می‌کند به وصال معشوق نرسد، می‌میرد؛ پیر می‌داند برسد هم می‌میرد.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
تصویرسازی طلا

گفت‌و‌گوی جام‌جم با سامیار عبدلی شناگر طلایی ایران در بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی

تصویرسازی طلا

نیازمندی ها