ترکیب سبک‌های هنری برای خلق آثار مذهبی و اعتقادی را با صدیقه سلمان، نقاش باسابقه بررسی کردیم

عاشورا یک مفهوم همیشه تازه است

صدیقه سلمان یکی از هنرمندان تجسمی متعهد و دغدغه‌مند نسبت به انقلاب و مفاهیم فرهنگی و دینی است. او تحصیلات خود را در مقطع فوق‌لیسانس تصویرسازی از دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران به پایان رسانده است.
صدیقه سلمان یکی از هنرمندان تجسمی متعهد و دغدغه‌مند نسبت به انقلاب و مفاهیم فرهنگی و دینی است. او تحصیلات خود را در مقطع فوق‌لیسانس تصویرسازی از دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران به پایان رسانده است.
کد خبر: ۱۴۶۵۷۴۷

او همگام با فعالیت هنری در جایگاه‌های مختلف علمی، هنری و فرهنگی نیز حضوری فعال داشته که ازجمله آن می‌توان به تدریس در دانشگاه ها و مراکز آموزشی فرهنگی، مسئول آموزش معاونت شهرسازی و معماری اشاره کرد. برپایی نمایشگاه‌های انفرادی، شرکت در نمایشگاه‌های گروهی داخلی و خارجی و حضور در رقابت‌های ملی ــ هنری نیز از دیگر فعالیت‌های صدیقه سلمان است. سلمان رتبه برتر اولین جشنواره هنر مقاومت بوده است. سلمان چاپ چندین مقاله در نشریات هنری مانند «تأثیر شیشه‌های رنگی در گرافیک شهری» را در کارنامه خود دارد. این هنرمند در خلق آثار هنری و مذهبی خود از سبک‌های هنری مختلف بهره گرفته است. این هنرمند در یکی از روز‌های گرم تابستان برای گفت‌وگوی حضوری به روزنامه جام‌جم آمد که ماحصل آن را از نظر می‌گذرانید. 

موضوع زنانگی و توجه به نقش زنان در آثار شما به‌خوبی قابل ردیابی است. جدا از این‌که شما به‌عنوان یک بانو درونیات خود را روی بوم نقش می‌زنید، اما تلاش می‌کنید به بخش مهمی از جامعه نمود ببخشید. 
بعد از ورود به دانشگاه در برهه‌ای به‌طور آکادمیک با رشته نقاشی آشنا شدم که انقلاب به ثمر رسیده بود و فضای دفاع‌مقدس در جنگ با کشور عراق بر کشور حاکم بود. قبل از آن هم در فعالیت‌های دانش‌آموزی به این مسأله گرایش داشتم که موضوعات مربوط به انقلاب اسلامی و جنگ را طراحی و نقاشی کنم. بعد از ورود به دانشگاه با فضای هنر انقلاب آشنا شدم، چون در دوره پس از انقلاب فرهنگی بودیم و دانشگاه‌ها بازگشایی شدند و اتصال ما با این دوره خیلی تنگاتنگ بود. در واقع جزو اولین نسل‌هایی بودیم که در پی انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب فرهنگی وارد دانشگاه شدیم؛ به همین علت مسائل مربوط به جنگ و بمباران برای ما به‌گونه‌ای بود که حتی در تمرینات کلاسی و دانشگاهی از سوی استادان و دانشجویان مورد توجه بود و براساس آن تابلو‌هایی نقاشی و طراحی می‌شد. در آن زمان به‌دلیل این‌که به‌تازگی در حوزه هنری فعالیتم شروع شده بود، مضامین انقلابی و حوزه دفاع‌مقدس برایم پررنگ بود. قبل از این‌که درباره موضوع دفاع‌مقدس کار کنم و با مضامینی که بانوان هم در آن حضور دارند، نقاشی کنم، در دوره‌ای که به آن هویت‌یابی یا شناخت خود می‌گویم، دنبال مضامین معنوی و انسانی بودم. در عین حال انقلاب هم شده بود و در حال پیدا کردن خودم به‌عنوان یک انسان بودم؛ هرچند بعضی از فیگور‌ها زنانه نیست، اما هویت انسانی در ذهنم بوده است. پس از آن‌که موضوع دفاع‌مقدس پیش آمد، توجهم بیشتر به سمت بانوان اثربخش در پشت جبهه‌های نبرد، همسران، مادران رزمندگان و شهدا در دفاع‌مقدس جلب شد. به‌عنوان کسی که برادرانم در دفاع‌مقدس حاضر شدند و با حال‌وهوای بمباران شهر‌ها و آژیر خطر با حضور و نقش بانوان در پشت جبهه آشنا بودم، همراهی و همدلیم با آن فضا، احساسات لازم را برای خلق آثار نقاشی ایجاد می‌کرد. نقش حمایتی زنان، پرورانندگی دامن زن در تربیت فرزندان از جان گذشته در دفاع‌مقدس و انرژی‌بخشی به مردان همیشه برایم ارزشمند بوده است. پرورش فرماندهان دلاور دفاع‌مقدس که می‌توانند نقش رهبری در عرصه دفاع و جنگاوری داشته باشند و سربازانی که جان‌شان را در راه کشور و انقلاب فدا می‌کردند و همچنان فداکارانه برای میهن پایمردی دارند، به کمک زنان سرزمینم بوده و این برایم ارزشمند است. تمام این مفاهیم برایم اهمیت دارد، چون زن را محور اساسی و تأثیرگذار در هستی و خانواده می‌دانم. نوع برخورد و نحوه تعامل زنان با مردان در خانواده‌ام نیز از کودکی‌ام به‌قدری همراه با همدلی، محبت و احترام بود که همواره این احساس ارزشمند را با خود داشتم.

آثار شما در دهه ۸۰ رویکرد مذهبی با موضوع شهادت اهل‌بیت (ع) داشت، اما در این آثار یک نگاه کمینه‌گرا (مینی‌مالیستی) دیده می‌شود. مثل یک ظرف آب تنها در گستره تک‌رنگ خاکی یا یک کاسه آب در گستره‌ای از رنگ آبی که به‌خوبی می‌توان در این آثار با وجود کمینه‌گرایی عشق به اهل‌بیت (ع) را دید.چطور از نگاه دانشجویی که دنبال شناخت هویت خود و ارتباط با جهان هستی است، به این دیدگاه رسیدید؟
شخصا به مضامین موجود در انقلاب اسلامی متمایل بودم و همچنان هستم، چون خودم را فرزند انقلاب می‌دانم؛ بنابراین در انجام کار‌های فرهنگی به طور طبیعی به سمت نقش زدن آثار مرتبط با انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، اسلام و عاشورا که اوج این حرکت است و نیز موضوع فلسطین گرایش پیدا می‌کنم. عاشورا از نظر من نقطه اوج تجلی اسلام، ایران و از مفاهیمی است که حضرت امام (ره) هم روی آن تأکید داشت و هیچ وقت کهنه نمی‌شود. به نظرم موضوع عاشورا مفهومی همیشه تازه است که درون هرکسی چه در کلام و بیان نوشتاری و گفتاری، چه در قالب نمود‌های بصری جدید رخ می‌نمایاند. از آنجا که به لحاظ خاستگاه اجتماعی و تربیتی در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شدم؛ اتصالم به مذهب تشیع و انقلاب اسلامی و آگاهی که به من داد، موجب شد تصمیم بگیرم در راه اهل بیت علیهم‌السلام، قدمی هرچند کوچک بردارم. در زمان دانشجویی هم تاحدی در مفاهیم قرآنی کنکاش و درباره آن طراحی می‌کردم. طراحی‌هایم درباره آیاتی بود که در قرآن تصویر داشت و آن زمان حس درونیم را در ارتباط با قرآن و هستی تصویر می‌کردم. به طور مشخص مضامینی را برای ترسیم تابلو‌ها و نقاشی‌هایم به مخاطب انتخاب کردم که برای خودم با ارزش‌تر است. در ادامه فعالیتم نیز احساس کردم مفاهیمی در مورد امام حسین (ع) و عاشورا، اهل بیت و ابالفضل العباس (ع) تأثیر فرهنگی خود را می‌گذارد. معتقدم واقعه کربلا و فرهنگ عاشورایی، امری ماندگار و درعین حال مفهومی جهانی است. 

نگفتید این نگاه کمینه‌گرایی که در بعضی تابلو‌ها نسبت به مفاهیم عاشورا داشتید، چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟
در واقع آنچه نقاشی کردم، جزو لحظاتی بوده که در ذهنم تجلی پیدا کرده و اصلا دست خودم نبوده که بگویم با چنین قصدی آمدم و اتود زدم. حداقل سه اثر در آغاز خلق و شکل‌گیری به گونه‌ای دیگر بودند و به ناگاه به این شکل درآمدند و روی آن لایه لایه رنگ آمد. در واقع می‌توانم بگویم ذهنیت قبلی نسبت به خلق این آثار نداشتم و در زمان‌های شنیدن مرثیه خوانی‌های روز تاسوعا و عاشورا، به ناگاه مثل یک جرقه در ذهنم جان گرفته است. به‌عنوان مثال، در یکی از نقاشی‌ها زمین کویری بود که اطراف آن آب را دیدم که به نوعی نشانه و نمادی از تشنگی امام حسین (ع) و یارانش است. این داستان‌ها درباره وجوه مختلف واقعه کربلا و تشنگی امام حسین (ع) و یارانش را هرسال زیاد شنیدیم و دائم در عاشورا و اربعین در تکیه‌ها و روضه‌ها و تعزیه‌ها می‌بینیم. این مضامین به قدری با جزئیات است که گاهی ترجیح دادم شاهد یک لحظه بی‌حاشیه و بی‌جزئیات باشم که به ذهنم متبادر شده و آن را تصویر کنم.

با توجه به این‌که گفتید همیشه امکان خلق نقاشی تازه در حوزه اهل بیت و عاشورا وجود دارد، چگونه امکان خلق چنین اثری بدون افتادن به دام تکرار وجود دارد؟
هر انسانی در دوران زندگیش در مسیر رشد قدم بر می‌دارد و شناخت کسی که کار هنری انجام می‌دهد نسبت به دنیا بیشتر می‌شود. یک هنرمند به شکل همه‌جانبه نگاهی تیزبینانه و کنجکاو نسبت به طبیعت پیرامونی، محیط اطراف، رویداد‌های اجتماعی و حتی جهان‌بینی و مضامین اعتقادی و دیدگاه‌های فکری‌اش دارد و هرچه کنجکاوتر و پویاتر باشد، این تعالی و تجلی تکمیل‌تر می‌شود. ممکن است به عنوان یک هنرمند کار دیروزم برای امروز کم باشد، اما بسته به عرصه‌ای که آن را تمرین و تکرار کردم، به مضامین و تصاویر جدیدی می‌رسم. خلق اثر هنری امری درونی است که بر انسان جاری می‌شود. به طور اخص به عاشورا و تاثیر‌های جهانی آن متمایلم، چون فقط به تاریخ دین اسلام یا سرزمین کربلا در کشور عراق محدود نیست بلکه تجلی حقیقتی جهانی از یک واقعه تاریخی است. این موضوع در کلام امام خمینی (ره) هم آمده که هرچه اسلام دارد از محرم است و زنده بودن «اسلام ناب محمدی (ص)» به واسطه محرم و واقعه کربلاست. وقتی این جمله را می‌شنوم، احساس می‌کنم چیزی درونم در حال جوشیدن است و آنچه امروز درونمان می‌جوشد، همانی نیست که دیروز می‌جوشید. امروز هم که قضایای کشتار در غزه پیش آمده، روی من و حتی مضامین مربوط به خلق آثار عاشورایی‌ام اثر می‌گذارد، چون باز همان مظلومیت‌ها را به شکل دیگری در سرزمین‌های اسلامی و در جامعه جهانی می‌بینم. تمام این وقایع روی نقاشی و دیگر آثار هنری اثرگذار است.
کمتر هنرمندی را پیدا می‌کنید که روی یک مضمون به یک شکل و شیوه کار کرده باشد؛ این خاصیت پویایی هنر است و به خاطر بار تجربیاتی است که سال‌ها آموخته و در هنگام خلق اثر همه این‌ها در تک‌تک خطوط طراحی و حتی نحوه حرکت قلم رنگ تأثیر می‌گذارد. در نتیجه، عاشورا برایم از این بُعد تکرارناپذیر است و به‌شدت تجسم و تصویر ایجاد می‌کند؛ یعنی به هر کنج آن واقعه تاریخی که نگاه می‌کنم، ممکن است تصویر جدیدی ببینم و در ذهنم متجسم شود.

در اواخر دهه ۸۰ آثار شما درباره اهل بیت (ع) و امام حسین (ع) حالتی اکسپرسیونیستی به خود می‌گیرد و نقش تأکیدی در نقاشی شما بیشتر می‌شود. چرا تصمیم گرفتید نگاه اکسپرسیونیستی به موضوعی مذهبی داشته باشید؟
من دو کار به این شکل دارم که یکی با شمایل حضرت عباس (ع) و دیگری با شمایل امام حسین (ع) است. آن نقاشی که شمایل امام حسین (ع) دست‌های مبارکش را بالا گرفته، مربوط به کلامی منسوب به ایشان است که می‌گوید: «إن کانَ دین مُحَمَّداً لَمْ یستَقِم الَّا بِقَتلی فَیاسُیوف خُذینی» یعنی اگر دین محمد (ص) جز با کشته شدن من باقی نمی‌ماند، پس‌ای شمشیر‌ها مرا دربر گیرید.» و دیگری با شمایل حضرت اباالفضل (ع) که دستانش بریده رو به آسمان و خون از بالا شُره کرده است را با محوریت این کلام «وا... ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداّ عن دینی».
در مورد اکسپرسیونیستی بودن این دو اثر عاشورایی باید بگویم اگرچه متأثر از این نوع سبک هستم و برایم این شیوه جذاب است، اما در حین خلق اثر، سبک و شیوه کارم را تعیین نمی‌کند. تأثیر رنگ و تأکید روی طراحی و خطوط با مضامینی که من در نقاشی‌هایم دارم، شاید به نظر با سبک اکسپرسیونیسم همخوانی دارد. در کل ممکن است از آن سبک الهام گرفته باشم و در کارهایم تأثیرگذار باشد، چون خلوص و ترکیب رنگ و فرم‌هایی که می‌توانم از آن بهره ببرم، مسیری مطلوب برایم محسوب می‌شود. اگر بخواهم واقعه‌ای مانند کربلا را برای اولین بار روی بوم بیاورم، برای بهره‌مندی از خطوط با حالت و باهیجان، شاید قالب بیانی اکسپرسیونیستی بهتر باشد. به طور معمول رنگ‌ها و حالات خطوط، شکل و قالب آثارم در همان لحظه به ذهنم خطور می‌کند و اول تصویر را در آن لحظه می‌بینم، اما در طراحی‌های تکمیلی به آن بسنده نکرده و به طور مجدد تراوشاتی در ذهنم پدید می‌آید و به ترکیب‌بندی نهایی اضافه می‌کنم که با مضمون هم بی‌ارتباط نیستند. بنابراین، از قالب‌های هیجانی و حالت‌گرا که در امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم وجود دارد، بی‌تأثیر نیستم و فکر می‌کنم خیلی به بیانم کمک کرده است. در کل مانعی برای استفاده از سبک‌های نقاشی برای بیان یک مفهوم دینی نمی‌بینم و چیزی است که از درونم جوشیده است.

چقدر هنر مدرن می‌تواند در خدمت استفاده از مفاهیم دینی به‌خصوص مفاهیمی باشد که برای ما ارزشمند است. چطور می‌توانیم از این هنر‌ها به نفع فرهنگ و دین استفاده کنیم؟
به گمانم همه سبک‌های هنری می‌تواند محمل خوبی برای بیان مضامین ذهنی انسانی، دینی و افکار معنوی در همه رشته و زمینه‌های هنری باشند. هیچ محدودیتی مانع استفاده از سبک‌های هنری مختلف نمی‌شود، مگر این‌که آن تکنیک خیلی به ابتذال کشیده شده باشد. البته من در تکنیک کمتر با ابتذال مواجه شدم، اما در مضمون بیشتر مشاهده کردم که می‌تواند شامل آثاری در سبک‌های مختلفی باشد. سبک‌ها تنها یک بستر مثل یک رودخانه جاری است و به نظرم قایقی که در آن رودخانه می‌راند، مهم است؛ چون اگر انسان حرفی برای گفتن داشته باشد، می‌تواند به‌خوبی از این سبک‌ها بهره ببرد. من قائل به مضمون و مفهوم در هنرم، چون می‌تواند تعامل دوسویه با مخاطبان آثار هنری برقرار کند. در حال حاضر نیز همه سبک‌های هنری آمده و تکمیل شده‌اند. ما می‌توانیم در تمام قالب‌ها، آثار بی‌نظیری در زمینه هنری ببینیم. آنچه امروز اثر هنرمند را متمایز می‌کند، حرفی است که از مفهوم و محتوای آن می‌تواند به مخاطبان منتقل شود. 

اگر به دهه ۷۰ برگردیم؛ آثار مرتبط با جوانان که در خیال به دور خود به زنجیر کشیدند، اما در واقعیت چنین نیست را می‌توان دید. این آثار با چه نگاهی شکل گرفت و آیا به دوران سیاسی خاصی اشاره داشت؟
این آثار نقاشی هیچ ربط سیاسی با هیچ دوره‌ای ندارد و مربوط به همان دوره اولیه‌ای است که درپی شناخت خودم، هویتم و رابطه انسان و هستی بودم.
فیگور در این دست از کارهایم مردانه است و ممکن است همین کار‌ها را در دوره دیگری با فیگور زنانه هم کار کنم، اما آن زمان شاید بخش مردانه وجودم در حال تجلی بود. در آن زمان حس و شناختم به این شکل بود و در ذهن می‌خواستم فیگوری کار کنم که نمادی از انسان باشد نه به معنای عنصر مذکر و مرد بودن. در تابلوی اسارت بدون هیچ زنجیر فیزیکی و بیرونی، به معنی وجود زنجیر‌های ذهنی، هم در دورانی بود که با خودم کلنجار می‌رفتم. در این نقاشی‌ها انسان‌ها در ذهن خودشان فکر می‌کنند اسیرند، اما واقعیت بیرونی این‌طور نیست و دست‌هایشان بسته نیست. یک نقاشی هم کشیدم که فرد دور خود دیوار می‌کشد، اما موش‌ها زیر پای او زمین را می‌جوند و از آنچه اتفاق می‌افتد، بی‌خبر است. 

این شکل از نقاشی‌ها خیلی روانشناسانه است.
بله. در مقطعی از زمان ابعاد درونی انسان‌ها خیلی برایم سؤال‌برانگیز و جذاب بود. طراحی‌ها و اتود‌های زیادی با بیش از چندین مضمون در این زمینه به شکل مدادی کار کردم، اما شاید سه یا چهارتایی از آن‌ها را روی بوم نقاشی آوردم و البته تعدادی را هم بعد از نقاشی روی بوم مجدد امحاء کرده و کاری دیگر روی آن خلق کردم. آن زمان این‌ها درگیری‌های ذهنی‌ام به‌عنوان یک دانشجوی جوان بود. در آن زمان فکر می‌کردم این موضوعات بخشی از مشغله‌های ذهنی تمام مردم دنیاست؛ البته منظورم این نیست که آثارم جهانی است. 

این الهامات ذهنی برای یک اثر تصویری چطور به ذهنتان می‌رسد و آیا معمولا آنچه که روی تابلو نقش می‌زنید، با تصور اولیه ذهنی‌تان یکی است؟
معمولا همان‌گونه است که تصویر می‌کنم؛ اغلب به یک‌باره، یک تصویر در ذهنم فرود آمده و مجسم می‌شود. به‌محض متأثرشدن از یک حادثه، سعی می‌کنم آنچه قرار است عنصر اصلی و مرکزی کارم را شکل بدهد، طراحی کنم. بنابراین، ذهنیتم را اول به شکل طرح‌های مدادی می‌کشم و پس از اصلاح و جابه‌جا کردن عناصر تصویری را روی تابلو می‌آوردم. به‌عنوان مثال، به این فکر می‌کنم که اگر قرار است بالی در ترکیب‌بندی اثر باشد، باید کدام قسمت قرار بگیرد و پس از مرحله طراحی، درونم به من می‌گوید از چه رنگ‌هایی باید استفاده کنم.

آثار شما از لحاظ مفهومی رویکرد‌های اجتماعی مثل اهمیت‌دادن به مقاومت- موضوع فلسطین به‌عنوان یک گفتمان در انقلاب اسلامی- را هم دنبال می‌کند. خلق این آثار برآمده از چیست؟
توجه من بعد از پایان دفاع مقدس، تصویب قطعنامه ۵۹۸ و تبادل اسرا بیشتر روی آزادسازی قدس و تشکیل کشور مستقل و قانونی فلسطین معطوف شد. از زمانی که سرزمین‌های فلسطین را رژیم صهیونیستی غصب کرد (دهه ۷۰ میلادی)، ساکنانش خیلی مظلوم واقع شدند و پس از آن رژیم صهیونیستی با قصاوت و پلیدی برای خود، کشورگشایی کرد و سعی در توسعه سلطه خود بر این سرزمین داشت. براساس سلسله اتفاقاتی که در خود فلسطین می‌افتاد، به‌نظرم توجه همه هنرمندان بیش از پیش به این سمت رفت. در کلام حضرت امام (ره) به کرات شنیده و به‌دلیل این‌که قدس قبله اول مسلمانان شناخته شد، مسأله فلسطین از اولویت‌های دنیای اسلام در دوران معاصر بود. از طرفی خودم از گذشته نیز به موضوع فلسطین توجه داشتم و احساس می‌کردم هنرمندان باید بتوانند در این زمینه آثاری تولید کنند و حقی را به حقدار برسانند. بنابراین، از این مسائل الهام گرفتم و سعی کردم آثاری در این زمینه خلق کنم. درباره پیوند این نقاشی‌ها با دین و فرهنگ جامعه نیز باید بگویم که کشور از گذشته‌های دور در پناه اسلام بوده و اسلام‌آوردن ایرانیان در تاریخ نیز آمده است و من هم این‌گونه آثارم را نقاشی می‌کنم و به‌طور طبیعی اسلام با فرهنگ ایرانی گره خورده و درهم تنیده است. هرچند هنرمندان در نحوه نقاشی خود آزاد هستند، اما این افتخاری است برای من که آنچه نقش می‌زنم برخواسته از فرهنگ این آب و خاک و ریشه گرفته در بینش و دینم باشد. مردم ایران از قدیم به استناد تاریخی با عشق و علاقه اسلام را پذیرفتند. اوج تجلی پذیرش اسلام در هنر ایرانی و هم در معماری بنا‌ها و به‌خصوص مساجد، هنر‌های تصویری و خوشنویسی این سرزمین دیده می‌شود و این تعالی انکارناپذیر که اسلام به هنر ایران داده است را می‌توانیم، ببینیم و جهانیان نیز شکوه آن را پذیرفته و در برابر آن سر تعظیم فرود آورده‌اند. 

آثار دهه ۹۰ شما سمت‌و‌سوی محور مقاومت می‌گیرد. چرا به این عرصه ورود کردید؟...
عرصه هنر انقلاب اسلامی به نظرم عرصه محدودی نیست و درست است که هنر در انقلاب اسلامی متولد می‌شود، اما فقط به آن برهه محدود نمی‌شود. انقلاب به معنای این است که ما را منقلب کند، به سمت بهتر شدن ببرد و تغییر دهد. در نتیجه احساسم از هنر انقلاب اسلامی این است که هر روز وجه جدیدی از آن تجلی پیدا می‌کند و احتمالا همان وجهی است که جزو ضرورت‌های زمان امروز است تا بتوانیم آن را گفتمان جهانی بدانیم. مضمون مقاومت سال ۸۶ به‌طور جدی در فضای هنری شکل گرفت و در حال حاضر به‌عنوان هنر مقاومت معرفی شده است. در فراخوانی از سوی بنیاد شهید که به‌صورت کارگاه سال ۸۶ در موزه هنر‌های فلسطین برگزار شد، اثری خلق کردم که بعد‌ها بنیاد شهید آن را خرید. اثری که خلق کردم در ادامه هنر انقلاب؛ یعنی پایداری و در قالب هنر مقاومت بود که همان بحث ظلم‌ستیزی و پایداری در مقابل جنایات رژیم غاصب صهیونیست در سرزمین فلسطین است. من این‌ها را بی‌ارتباط با هم نمی‌بینم و احساس می‌کنم حرکتی مستمر است، اما به تناسب گذشت زمان شکل و قالب جدیدی به خود می‌گیرد. هر شخصی که خود را انسان می‌نامد، در جایگاه و مسئولیت خود و در هر عرصه‌ای احساس وظیفه می‌کند. این جنگ اکتبر به ضرر اسرائیل شد و نشان می‌دهد که خون شهدا اثرگذار است. فکر نمی‌کنم رژیم غاصب اسرائیل تا‌به‌حال چنین آماری درباره کشتگان غیرنظامی داشته باشد که بیش از ۳۰۰۰ انسان را ظرف چندماه به‌راحتی بکشند؛ این جنایت محض است، بنابراین روحیه حساس هنرمندان بی‌اعتنایی به این جنایات و نسل‌کشی‌ها را برنمی‌تابد و به نحوی فراگیر قطعا به آن واکنش نشان می‌دهد. همچنین شاهد بودیم در سراسر عالم تأثیر این حساسیت‌ها در میان اقشار ملت‌ها نمود انقلابی پیدا می‌کند. 

چقدر فکر می‌کنید هنر نقاشی با حضور تکنولوژی‌های جدید مانند هوش مصنوعی دچار تغییر شود و آیا حضور آن را برای هنر‌های تجسمی همچون نقاشی خوب می‌دانید یا این‌که از نظر شما آفت محسوب می‌شود.
طی دهه‌های گذشته در دوره‌ای هنر دیجیتال بارز شد و همه به آن سمت رفتند و هم‌اکنون هم با اقبال روبه‌رو می‌شود. به گمانم همه این‌ها می‌توانند بستری برای خلق اثر باشند. کار‌های دیجیتال جذاب‌اند و در دهه ۶۰ که رایانه تازه وارد کشور شده بود، تجربیاتی در این زمینه داشتم، اما انتخابم استفاده از آن نبود، چون تاکنون پاسخگوی نیاز درونی‌ام نبوده است. بسیاری می‌توانند از تکنولوژی برای بیان هنری خود استفاده کنند و موفق باشند و دست مریزاد دارد، اما انتخاب من نیست. هوش مصنوعی هم مثل این است که منویی را در اختیار آن قرار دهید و آنچه را که می‌خواهید پیش روی شما محقق یا تصویر کند. نمی‌توانم هنگام استفاده از هوش مصنوعی بگویم این اثر شخصی هنرمند است، بلکه سفارش شخصی اوست. 

خطرناک نیست؟
خطرناک است، هرچند اگر برای تجربه بخواهیم با تکنولوژی عرصه‌های جدیدی را بشناسیم، می‌تواند بد یا خطرناک نباشد. این‌که در عرصه هوش مصنوعی دنبال چه چیزی هستیم، اهمیت دارد. چه بسا هوش مصنوعی در بسیاری از مسائل مربوط به تحقیقات و علوم انسانی، زیستی، فنی و صنعتی و پزشکی و بسیاری از عرصه‌های بشری به هستی و حیات انسان خدمت می‌کند، اما نیت مصرف‌کننده این فناوری‌ها مهم است. امام خمینی (ره) فرموده‌ای به این مضمون داشتند: اگر تهذیب نفس در کار نباشد، علم توحید هم به کار نمی‌آید. بنابراین، نحوه استفاده بشر از این تکنولوژی و فناوری مهم است. 

بسیاری از هنرمندان انقلابی حوزه تجسمی این روز‌ها خیلی کم‌کار شدند و سؤال این است که چرا از نظر شما جریان تفکری انقلاب از این حوزه فاصله گرفتند و دلیل آن چیست؟
به نظرم هنرمندان تجسمی از این حوزه فاصله نگرفتند و کم نشدند؛ چون در گذشته افراد معدودی در این حوزه کار می‌کردند، خیلی به چشم می‌آمدند. هنر انقلاب نوعی انفجار تصویری در لحظه بود که مسائل مختلفی مانند جریان نهضت اسلامی و سپس دفاع‌مقدس باعث بروز و ظهور آن شد و مثل یک نگین انگشتری می‌درخشید. در حال حاضر از نظرم این هنر از بین نرفته، بلکه انگشتر‌ها زیاد شدند؛ اشکالی هم ندارد. در عرصه هنر در زمان گذشته هنرمند بود، اما تعدادشان کمتر بود. هنر انقلاب اسلامی خیلی به تبیین نهضت مردمی و فضای تبلیغات آن دوران کمک کرد و کلام انقلاب را در میان ملت بیان و در سطح جهانی مطرح می‌کرد.
«هنر مقاومت اسلامی» هم در امتداد «هنر انقلاب اسلامی» است، چون مقاومت قائل به پایداری در مسیر حق است و هنر انقلاب نیز همین هدف را دنبال می‌کند. معتقدم هر حادثه‌ای که هنرمند را تکان دهد، او را وادار به خلق اثر در این زمینه می‌کند. خوشبختانه درحال‌حاضر هنر خیلی وسعت و گسترش یافته است و طرفداران خیلی زیادی دارد، زیرا بعد از انقلاب عرصه باز شد تا هرکس که علاقه دارد وارد شود. در آن زمان دانشکده‌های هنری تنها در تهران منحصر بود و خانواده‌های متمول می‌توانستند به این عرصه ورود کنند، اما الان در بسیاری از شهر‌ها و مراکز استان‌ها دانشگاه هنری تأسیس شده و هرکس علاقه دارد می‌تواند وارد این کار شود. زیبایی هنر بعد از انقلاب این است که مسیر را برای همه در تمام عرصه‌های علوم و پیشرفت باز کرده و خوشبختانه ارزش اثربخشی هنر را هم پس از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی متوجه می‌شوید. این‌که به‌عنوان صدیقه سلمان چقدر از هنری که دارم و عرصه‌ای که برایم باز شده برای احقاق حق انقلاب اسلامی و دینی که به آن معتقدم استفاده می‌کنم، مسأله‌ای دیگر است. 

با توجه به این‌که جوانان امروز در محاصره انواع رسانه هستند که تمرکزشان را می‌گیرد، چطور می‌توانند به خلق اثر هنری ارزشمند و اصیل برسند؟
قدم اول علاقه است، اما باید در نظر داشته باشیم که آیا این علاقه از نوع تفریح است یا اشتیاق و شور؟ اولین پایه و اساس قضیه این است که تکلیف جوانان با خودشان روشن باشد. این هجمه موجود در رسانه‌ها شما را هر لحظه به سمت موضوعی فرامی‌خواند و اغوا می‌کند. البته تجربه‌کردن در زمینه‌های مختلف و سنجش علاقه‌مندی‌ها تا سنی لازمه حرکت و رشد است، اما در مسیر زندگی باید از جایی به بعد ترمز بگیریم و مکثی کنیم که کجا بودیم، کجا هستیم و کجا می‌خواهیم برویم. اساسی‌ترین کار مربوط به روشن‌کردن تکلیف‌مان با خودمان و خودباوری‌های پس از آن است؛ وگرنه اغوا‌های اجتماعی به قدری زیاد است که هرلحظه می‌تواند هر انسانی با هر سن و سالی را متزلزل کند. 

آخرین کار‌هایی که در زمینه طراحی و نقاشی انجام دادید چه بوده است؟
سال گذشته چند کارگاه برگزار شد، به‌عنوان‌مثال یکی در حوزه هنری در مورد غزه بود که سرپرستی آن کارگاه را من به عهده داشتم. جمعی حدود ۲۰ نفر از بانوان هنرمند از شهر‌های مختلف ایران دعوت شدند و خودم هم اثری خلق کردم. به‌طورکلی بخش‌های مختلف جامعه هنری روی اتفاقات مختلفی که در فلسطین و منطقه غزه می‌افتد، با حساسیت عمل می‌کنند و در فراخوان‌های مختلف فعالند. در این روز‌ها نیز چند تابلو نقاشی کردم که آخری مربوط به سال گذشته و موضوع بمباران وحشیانه بیمارستان المعمدانی به دست رژیم صهیونیستی و شهادت بیماران بستری و نیز جمع زیادی از کودکان و زنان در غزه بود. این اتفاق قلب همه ازجمله هنرمندان تجسمی را به درد آورد و هرکس به سهم خود به نحوی دوست داشت با این حادثه ابراز همدردی کند. در کارگاه تابلویی کشیدم که شامل پرچم فلسطین و دو بال است که نوزادی شهید را در بر گرفته است. 

ضعف استراتژیک در حوزه هنر‌های تجسمی

ما در عرصه فرهنگ و هنر ضعف استراتژی، برنامه‌ریزی و مدیریت داریم که ناشی از فقدان شناخت و تعامل دوسویه و درهم‌تنیدگی مجریان و سیاست‌گذاران با بدنه فرهنگی و هنری کشور است. برایم جالب و البته عجیب است که هیچ‌کدام از مسئولان را به غیر از رهبر معظم انقلاب که نسبت به موضوع فرهنگ و هنر حساس و بسیار دغدغه‌مند هستند ندیدم. اغلب فعالیت‌های فرهنگی ــ هنری ما چشم‌انداز خاصی ندارند و بیشتر برای مصرف امروز است؛ یعنی ما نیاز به مجامع و گروه‌های هنرمند با انواع مختلفی از افکار داریم که در فضایی امن و آرام کنار هم بنشینند و حداقل افکار و دیدگاه خوب و بد یا درست و غلط خود را بیان کنند. نیاز داریم یک گروه متخصص و متعهد ایده‌ها را دسته‌بندی کنند تا بدانند ۲۰ سال بعد از آن قرار است چه اتفاقی برای هنر کشور بیفتد و بر مبنای ضرورت‌های فرهنگی و اجتماعی، ملی و جهانی در هزاره سوم، هنر ایران اسلامی لازم است به کدام سمت‌و‌سو حرکت کند. من چنین چیزی ندیدم و گویی هیچ‌کس دغدغه آن را هم ندارد. برایم خوشایند نیست بگویم اگر تا این زمان کار بنیادی، با برنامه‌ریزی درست و هدفمند صورت می‌گرفت، نمود آن این چیزی نبود که در فضای هنری و عرصه فرهنگ امروز می‌بینیم. در ارتباط با خانم‌ها در عرصه‌های اجتماعی اتفاقاتی می‌افتد و کتمان نمی‌کنم، اما در زمینه فعالیت بانوان در جامعه و در زمینه هنر چالشی برای کار کردن و ادامه فعالیت‌ها و حتی درخشش نمی‌بینم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها