نگاهی به مجموعه‌شعر «به‌تصحیح خون» سروده آنا رضایی

ما سیاهی‌ لشکرِ اندوهیم

پس از «اسفندیاری در چشم چپ» که سال ۱۳۹۶ توسط نشر هشت منتشر و پس از آن در جایزه شعر شاملو تقدیر شد، اینک پس از پنج‌سال، دومین مجموعه‌شعر آنا رضایی را در دست داریم؛ «به‌تصحیح خون»، مجموعه‌ای در صد صفحه که به‌تازگی و بر همان سیاق هر فصل یک مجموعه‌شعر نشر نگاه، توسط این انتشارات منتشر و عرضه شده است.
کد خبر: ۱۳۷۹۳۰۷
نویسنده لیلا کردبچه - شاعر و پژوهشگر

«به‌ تصحیح خون» را می‌شود از چند زاویه گوناگون نگریست و از هر زاویه، ساعت‌ها درباره آن نوشت که یکی از آنها، شیوه‌های بازنمایی «فاجعه» است.

به‌ تصحیح خون، روایت یک رنج بومی است؛ یک مجموعه کامل و تمام‌عیار از روایت مصائبی که نه لزوما با نگاهی شاعرانه، بلکه با بیانی به‌ناچار غیرصریح و گاهی نمادین، گاهی کنایی، گاهی استعاری و در مواردی هم به‌شکلی هولناک صریح، تبدیل به شعر شده است و واژه هولناک را در جای‌جای این مجموعه می‌توان صفت تصاویر و صحنه‌هایی دانست که شاعر پیش چشم مخاطب می‌گذارد.

آنا رضایی، فاجعه‎ای را روایت می‌کند که از صراحت می‌گریزد و ناچار است خود را در سطرهای استعاری و کناری و نمادین عرضه کند: «دست تکان می‌دهم/ و درختان هزارساله به خاک می‌افتند/ گلوی خیابان/ در اقصی‌نقاط پاییز، زخمی است»، «سرم را در میدان تیر جا گذاشته‌ام»، «صدایم نعشی است رهاشده زیر رگبار/ با پنج گلوله در قلب».

و اگر این مجموعه را با دقت بیشتری بخوانیم، درمی‌یابیم اغلب سطرهایی که فاجعه‌ای را به تصویر می‌کشند، شمایلی کابوس‌وار دارند، به‌گونه‌ای که درنظرگرفتن مابه‌ازای تصویری آنها در عالم واقع بسیار دور از توقع است، گرچه ممکن است ریشه در عالم ادبیات و سینما و اساطیر و تاریخ یا ادبیات شفاهی قومی داشته باشند: «تاوان می‌دهیم/ با دو مار بر شانه»، «گلوی بی‌خبرت چیزی از سرنوشت گندم‌زار کم دارد/ در طالعت دیده‌اند درو خواهی شد»، «صدایت می‌کند پدر با صدای ما/ که پشت درهای نیمه‌باز کمین کرده‌ایم/ و خون شادابت را پاشیده‌ بر آسفالت می‌خواهیم»، «زنی روی پل پرنده می‌شود.../ نیمی از چاقو در پولک و آبشش فرو می‌رود.../ به اشباح له‌شده در مترو لبخند می‌زند/ و روحش را گرداگرد شهر می‌چرخاند/ با دو سم نعل‌شده و گرده‌ای شرحه‌شرحه»، «چیزی به تاج¬گذاری اشباح نمانده است/ ایمان می‌آوریم و سنگ می‌شویم/ مجسمه‌هایی بی‌چشم و گوش...»، و ... و بعد فکر می‌کنیم زنی با این حجم انباشته از مصائب درهم‌جوش تاریخی و قبیله‌ای، مگر برای اثبات خویش، جز توانایی شگفت‌انگیز در گریستن و استعدادی بی‌نظیر در سوگواری، نیاز به ابزار دیگری هم دارد؟

شاعر به‌تصحیح خون یک سوگوار ابدی است، که می‌داند «خاک هیچ‌چیز را سرد نمی‌کند» و آن لباسی که همیشه به‌کار می‌آید و همیشه در مسیر خانه و خشکشویی در رفت‌وآمد است، لباس عزاست.می‌شد درباره این مجموعه، به نقش و اهمیت مرگ پرداخت اما با تأمل بیشتر درمی‌یابیم که آنچه در این مجموعه وجود دارد، فاجعه است، که تنها گاهی خود را به‌شکل مرگ بروز می‌دهد. درواقع «مرگ» تنها یک شکل از اشکال گوناگون فاجعه است که در این مجموعه بازتاب یافته است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها