دو روز مانده بود به تولد هفده سالگیاش و داشت نتیجه روزهای گذشتهاش را حساب و کتاب میکرد. در کارگاه خیاطی که به اجبار در آن مشغول کار بود، نشسته بود و گذر عمرش را نگاه میکرد؛ 17 سالی را که شاید هفتاد سالهها به عمرشان ندیدهاند. دو روز مانده بود تا 17 سال اول زندگیای که روی خوش نشانش نداده بود.
کد خبر: ۹۶۲۳۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۹