در این گفتوگو قصد داریم با نویسنده این اثر گفتوگویی صمیمی و تحلیلی داشته باشیم تا از دغدغهها، مسیر خلق کتاب، چالشهای وفاداری به تاریخ در کنار روایتگری ادبی و همچنین چشمانداز ادامه این مسیر بیشتر بدانیم.
از رجالشناسی تا قصهگویی: جرقه خلق «لاهوتیان»
چه چیزی باعث شد که از دل مباحث سنگین و تخصصی رجالی، به فکر تبدیل آنها به داستان برای عموم بیفتید؟
از همان ابتدا که در منابع رجالی قدم میگذاشتم، با انبوهی از نامها و روایتهای فشرده مواجه میشدم. این متون بسیار ارزشمند بودند اما برای خواننده عادی سخت و دور از دسترس. من همیشه در دل حس میکردم پشت این اسامی، انسانهایی زندگی کردهاند با عواطف، مبارزات و انتخابهایی عمیق. دغدغهام این بود که چگونه میتوان این چهرهها را از حالت «نام در کتاب» خارج کرد و آنها را به انسانهایی زنده و ملموس برای مخاطب تبدیل کرد. به نظرم زبان داستان بهترین ابزار برای این باززندهسازی بود؛ بهگونهای که هم اصالت تاریخی حفظ شود و هم قلب مخاطب با یاران اهلبیت (ع) پیوند بخورد.
معدن گنجی برای روایتگری
چرا سراغ کتاب «رجال کشی» رفتید؟ چه ویژگیای در این اثر دیدید که آن را برای داستاننویسی مناسب دانستید؟
کتاب رجال کشی، نوشته ابوعمرو کشی و تلخیصشده توسط شیخ طوسی، با نام کامل «معرفه الناقلین عن الائمه الصادقین»، یکی از کهنترین و معتبرترین منابع رجالی شیعه است. این کتاب به دلایل زیر در میان منابع متقدم تشیع جایگاه ویژهای دارد. مستند بودن به کلام معصوم: روایتها بیشتر براساس نقل مستقیم ائمه(ع) است و کمتر تحلیلی از نویسنده وجود دارد، از این رو دارای اعتبار و قداست خاصی است. ترکیب رجالی با نگاه اجتماعی و فرقهای: رجالکشی علاوهبر معرفی راویان، به گروهها و فرقههای شیعی همچون فطحیه، واقفیه یا تبریه پرداخته و تصویر دقیقی از فضای اجتماعی و فکری آن دوره ارائه داده است. هدفگذاری روشمند: برخلاف دیگر کتب که فهرستی طولانی از اسامی گردآوری کردهاند، رجال کشّی گنجینهای دقیق برای تحلیل اعتبار و جایگاه راویان در روایتهای شیعی است. بنابراین، اگرچه رجال کشّی شامل همه راویان نیست اما ویژگیهای خاص و تمایزاتش باعث شد که من آن را برای ساختار و محتوای کتابم انتخاب کنم. این کتاب مانند یک معدن پرگنج است که با تراش دادن و بازنمایی در قالب امروزی، میتواند درخشش ادبی پیدا کند.
تخیل و واقعیت: مرزهای روایت در «لاهوتیان»
آیا در بازسازی تخیلی شخصیتها محدودیتی داشتید؟ مثلا جایی که روایت فقط یک خط بود؟
قطعا. من برای خود مرز روشنی تعیین کردهام بهطوری که تخیل را وارد روایت واقعی نمیکنم. اگر روایت موثق یا سخن معصوم وجود داشت، همان را بدون دخل و تصرف روایت میکردم. در جاهایی که روایت کوتاه یا محدود بود، تخیل من به کمک قرائن تاریخی و فضای اجتماعی دوره آمده و تصویر را کامل کرده است. هدف این بود که خواننده احساس نکند با «داستانسازی ذهنی» مواجه شده بلکه بداند مبنا واقعی و تاریخی است.
از میان ۵۰۰ شخصیت کتاب رجال کشی، چرا فقط ۲۸ نفر را انتخاب کردید؟ ملاکتان چه بود؟
انتخاب واقعا چالشی بود. از میان همه شخصیتها، تنها ۲۸ نفر انتخاب شدند، آن هم براساس سه ملاک: اثرگذاری تاریخی: شخصیت باید نقش قابلتوجهی در مسیر تشیع داشته باشد. ظرفیت روایی: روایت رجالی باید به اندازه کافی پرمحتوا و قابلتبدیل به داستان باشد. تنوع روایت: مجموعهای متنوع میخواستم؛ شامل جوان، پیر، زن، مرد، راوی حدیث، و… با رعایت این ملاکها به ۲۸ شخصیت رسیدم.
دشواریهای نگارش و دلبستگی به امام زمان (عج)
در میان داستانها، کدام روایت از نظر احساسی یا محتوایی برایتان سختترین تجربه نوشتن بود؟
روایت میثم تمار برای من دشوارترین بود. او عاشق و شیفتهای است که فانی در مولایش امیرالمؤمنین (ع) گشته، خرمافروشی که صاحب اسرار آقایش گشته بود. او تمام وجودش را وقف امام خود کرد. زبانش بریده شد، بر نخل مصلوب گشت اما قدمی از محبت و وفاداری نسبت به مولایش پا پس نکشید. انتقال چنین رابطهای به زبان داستان آسان نبود و بارها متن را بازنویسی کردم تا هم متن وفادار به تاریخ بماند و هم عمق عرفانی و عاطفی شخصیت منتقلشود.
در جلسهای عنوان کردید که مخاطب پس از خواندن کتاب، نسبت به امام زمان (عج) دلبستگی بیشتری پیدا میکند. این هدف از ابتدا با شما بود یا در مسیر خلق اثر به آن رسیدید؟
هدف اولیه، صرفا روایت یاران اهلبیت (ع) بود اما در طول کار متوجه شدم این شخصیتها، بهنوعی سرسپرده و مطیع امام زمان خود بودهاند و به شکل الگوهایی عملی برای پیروی از امامعصر(عج) عمل میکنند. وقتی این زنجیره کنار هم قرار گرفت، دلبستگی خواننده به امام عصر (عج) بهطور طبیعی شکل گرفت.
سبک نوین در ادبیات دینی و چشمانداز آینده
کتاب شما در مرز تاریخ، روایت دینی و ادبیات داستانی قرار گرفته؛ آیا فکر میکنید این ترکیب میتواند به سبک جدیدی در ادبیات دینی بینجامد؟
کاملا. متأسفانه در ادبیات دینی غالبا بین دو قطب حرکت میکنیم: یا تاریخنگاری خشک و تخصصی که برای مخاطب عام جذاب نیست یا داستانهایی که از سند فاصله میگیرند. اگر بتوان این دو را با هم ترکیب کرد-بهگونهای که جذاب و ماندگار باشد و در عین حال پشتوانه سندی داشته باشد-میتوان سبکی جدید به نام «ادبیات روایی مستند» تعریف کرد. امیدوارم مسیر «لاهوتیان» امکانساز چنین جریانی باشد.
آیا برنامهای دارید که لاهوتیان را در جلدهای بعدی ادامه دهید؟ ممکن است تمام شخصیتها را پوشش دهید؟
بله، پروژه لاهوتیان چندجلدی است. جلد اول فقط آغاز راه بود. شخصیتهای بسیاری در رجال شیعه هستند که هنوز روایت نشدهاند و هرکدام نیازمند پژوهش دقیق و زمان قابلتوجه هستند. امید دارم این مسیر را ادامه دهم.
تغییر نگاه نویسنده و الهامبخشها
آیا تجربه نوشتن این کتاب باعث شد نگاه خودتان به رجالشناسی یا منابع حدیثی تغییر کند؟
قطعا. پیش از این، رجال تنها بهعنوان دانش تخصصی برایم بود؛ اسامی و اسناد اما نوشتن این اثر باعث شد پشت هر اسم، انسانی با زندگی واقعی، دغدغهمند و مبارز را ببینم. این نگاه باعث شد رجال برایم زنده شود. نهفقط روایتگر حدیث، بلکه انسانی با تاریخ، عاطفه و انتخاب.
کدام یک از این شخصیتها بیش از دیگران برای خودتان تأثیرگذار یا الهامبخش بود؟ چرا؟
عمار یاسر.کسی که از جوانی تاپایان عمرصادق ماند و دربزنگاه فتنه،جانش را درراه حق گذاشت. اوبا خونش مرزحق و باطل را روشن کرد. این ویژگی در زمانه امروز ماهم بسیار الهامبخش است؛ثبات قدم،استقامت و صداقت بزرگترین سرمایه هستند.
اگر میتوانستید یکی از شخصیتهای کتاب را ببینید و با او صحبت کنید، کدام یک بود و چه میپرسیدید؟
دوست داشتم سلمان فارسی را ببینم چراکه او از سرزمینها و ادیان مختلف گذشته تا حقیقت را یافته و بر آن ایستاده است. پرسش من از او این بود: «چطور در این همه صدا و فرهنگ، توانستی حقیقت را بشناسی و بر آن بمانی؟» این سؤال امروز برای بسیاری دغدغهای زنده است.
توصیهای به نویسندگان جوان
چهتوصیهای داریدبرای نویسندگانی که میخواهند سراغ تاریخ اسلام یاروایات دینی بروند اما ازسنگینی منابع تخصصی میترسند؟
ابتدا باید بدانند صرف مطالعه گزارههای تاریخی و روایات، آنها رابه مقصد نمیرساند.برای خلق اثرمتقن و مستند، پیشنیازهایی در علوم مختلف لازم است؛ پیشنیازهایی چون آشنایی با زبان اصلی متون تاریخی و حدیثی (عربی)، آشنایی با علم کلام و مبانی اعتقادی شیعه برای دریافت سره از ناسرههای تاریخی، شناخت بستر تاریخی و اجتماعی بافت روایت و مقایسه منابع برای اعتبارسنجی روایت. پس از آن، نوبت به هنر نویسندگی میرسد: تصویرسازی، شخصیتپردازی و جان دادن به متن و... . توصیهام این است که در کنار مطالعات و پژوهشهای شخصی، با اهل فن مشورت کنید و از ابزارهای ادبی بهره ببرید. چون ترکیب این دو روایت را زنده و قابل لمس میکند.