این تغییر میتواند برای کودکان و نوجوانان_ بهخصوص آنهایی که حساسیت هیجانی بالاتری دارند یا قبلا تجربههای منفی مدرسه را پشت سر گذاشتهاند_ منبعی از اضطراب و نگرانی باشد. درادبیات روانشناسی، این پدیده تحت عنوان «اضطراب بازگشت به مدرسه» تعریف شده و بهعنوان یکی از انواع اضطراب شناخته میشود.
اضطراب آغاز سال تحصیلی میتواند دامنهای از واکنشها را شامل شود؛ از نگرانیهای ذهنی در مورد عملکرد تحصیلی و روابط اجتماعی گرفته تا بروز علائم جسمانی مانند دلدرد، سردرد، تهوع یا اختلال خواب.تجربههای قبلی دانشآموز نقش مهمی در شکلگیری این اضطراب دارند. برای مثال، کودکی که در سال گذشته با افت تحصیلی یا مشکلات انضباطی مواجه بوده، احتمالا در آغاز سال جدید پیشبینی میکند که دوباره همان چالشها تکرار شوند و این پیشبینی منفی، خود محرکی قوی برای اضطراب است. همچنین کیفیت روابط با معلمان و همکلاسیها، احساس تعلق به مدرسه و سطح حمایت اجتماعی در محیط آموزشی، از عوامل کلیدی در تعیین شدت و طول مدت اضطراب هستند. حتی تغییرات کوچک، مانند تغییر مکان نشستن در کلاس یا تغییر معلم میتواند برای برخی کودکان بهعنوان محرکی اضطرابآور عمل کند. پژوهشها نشان دادهاند که این اضطراب در کودکان درونگرا، کودکان با ویژگیهای کمالگرایی بالاوآنهایی که سابقه اختلالات اضطرابی یا افسردگی در خانواده دارند، با شدت بیشتری بروز میکند.
چالشهای روانی دانشآموزان در آغاز سال تحصیلی
چالشهای آغاز سال تحصیلی را میتوان در سه سطح شناختی، هیجانی و اجتماعی تحلیل کرد. در بعد شناختی، انتظارات کودک از خود و تصویر ذهنی او از توانمندیهایش، نقش مهمی در میزان اضطراب دارد. نظریه «خودکارآمدی» آلبرت بندورا تأکید میکند که باور فرد به تواناییهای خود، تعیینکننده میزان تلاش و مقاومت او در برابر چالشهاست. دانشآموزی که باور دارد نمیتواند از پس تکالیف جدید برآید، حتی پیش از شروع واقعی درسها، با افکار منفی مواجه میشود. این امر گاهی با «پیشبینی خودمحققکننده» همراه است. یعنی نگرانی از شکست باعث کاهش عملکرد شده و خود شکست، نگرانی را تأیید میکند.در بعد هیجانی، تغییرات ناگهانی در ساختار روزانه، مانند بیدار شدن زودهنگام، محدودیت در زمان بازی و استراحت و افزایش مسئولیتها میتواند سیستم عصبی خودکار را تحریک کرده و باعث بروز علائم اضطرابی شود. این علائم در کودکان اغلب به شکل تحریکپذیری، گریههای بیدلیل یا شکایات جسمانی بروز میکنند و ممکن است از سوی والدین یا معلمان بهعنوان «لجبازی» یا «بیعلاقگی» تعبیر شوند در حالیکه بیان غیرمستقیم اضطراب هستند.
بعد اجتماعی نیز اهمیت ویژهای دارد. مدرسه فقط یک محیط آموزشی نیست بلکه شبکهای از روابط بینفردی پیچیده است که در آن پذیرش اجتماعی و تعلق گروهی نقش مهمی در احساس امنیت روانی دارند. بازگشت به این شبکه پس از وقفه تابستانی، برای بعضی از دانشآموزان با ترس از طرد، قضاوت یا درگیری همراه است. دانشآموزانی که در سالهای قبل تجربه انزوای اجتماعی داشتهاند، بیش از دیگران در آغاز سال تحصیلی دچار اضطراب میشوند. حتی برای کودکان اجتماعی و برونگرا، تغییر گروه دوستی یا ورود دانشآموزان جدید میتواند نیازمند سازگاری مجدد باشد.
عوامل فرهنگی و محیطی نیز در این میان بیتأثیر نیستند. در جوامعی که موفقیت تحصیلی بهعنوان شاخص اصلی ارزشمندی فرد تلقی میشود، فشارهای مستقیم و غیرمستقیم بر دانشآموز برای کسب نمرات بالا، سطح اضطراب را افزایش میدهد. این فشارها گاهی از سمت والدین، گاهی از طرف مدرسه و گاهی حتی از طرف خود دانشآموز بهدلیل مقایسه با همسالان ایجاد میشود.
نقش خانواده در کاهش استرس بازگشت به مدرسه
خانواده بهعنوان نخستین منبع امنیت هیجانی کودک میتواند با مداخلات علمی و حمایت مستمر، نقش مؤثری در مدیریت اضطراب آغاز سال تحصیلی داشته باشد. نخستین اقدام، آمادهسازی تدریجی است. والدین میتوانند از دو تا سه هفته پیش از شروع مدرسه، تغییرات کوچک و مرحلهای در برنامه خواب، بیداری و فعالیتهای روزانه ایجاد کنند تا بدن و ذهن کودک بهتدریج با روال جدید سازگار شود. برای مثال خواباندن کودک هر شب ۱۵دقیقه زودتر و افزودن فعالیتهای آموزشی سبک مانند مرور کتاب داستان یا حل تمرینات ساده، میتواند انتقال به برنامه مدرسه را آسانتر کند.
دومین اقدام، ایجاد فضای گفتوگوی امن است. والدین باید با رویکردی همدلانه وبدون قضاوت، از کودک بخواهند احساسات و نگرانیهایش را بیان کند. دراین گفتوگو، گوش دادن فعال، بازتاب احساسات وارائه راهکارهای مشترک اهمیت دارد. بهعنوان نمونه، اگر کودک از قلدری همکلاسیها میترسد، والدین میتوانند با او راهکارهای مقابلهای را تمرین کرده و موضوع را با مدرسه در میان بگذارند.
سومین اقدام، همکاری فعال با مدرسه است. ارتباط مداوم والدین با معلمان و مشاوران، به شناسایی زودهنگام نشانههای اضطراب و اجرای مداخلات فوری کمک میکند. مدارس نیز میتوانند با برگزاری جلسات آشنایی پیش از شروع رسمی کلاسها، محیطی آرامتر برای ورود دانشآموزان فراهم کنند.
چهارمین اقدام، کاهش فشارهای غیرضروری است. تأکید بیش ازحد برنمرات و مقایسه باهمسالان اضطراب را تشدید میکند. والدین باید تمرکز خود را بر فرآیند یادگیری و پیشرفت فردی بگذارند، نه صرفا بر نتیجه نهایی. این رویکرد با نظریه «ذهنیت رشد» کارول دوک همخوان است که نشان میدهد تأکید بر تلاش و یادگیری مداوم، انگیزش درونی و تابآوری دانشآموز را افزایش میدهد.
آموزش تکنیکهای آرامسازی نیز بخش مهمی از مداخلات خانوادگی است. تمرین تنفس عمیق، تصویرسازی مثبت یا حتی مدیتیشن کوتاه برای کودکان میتواند واکنشهای فیزیولوژیک اضطراب را کاهش دهد. این مهارتها بهتر است بهصورت عملی و در فضای آرام خانه آموزش داده شوند تا کودک در موقعیتهای استرسزای مدرسه بتواند از آنها استفاده کند.
در مجموع اضطراب آغاز سال تحصیلی پدیدهای شایع ولی قابل مدیریت است که از تعامل عوامل فردی، محیطی و اجتماعی شکل میگیرد. در این میان خانوادهها با درک ماهیت این اضطراب و استفاده از مداخلات مبتنی بر شواهد، میتوانند نقش مؤثری در سازگاری بهتر کودکان ایفا کنند.