هشتم اردیبهشت 1348رژیم عراق در دوره ریاست جمهوری حسن البکر به بهانه کمک‌های نظامی و تسلیحاتی رژیم شاه به مخالفان کرد و همچنین تشدید اختلافات مرزی  دو کشور، تصمیم گرفت تا ایرانیان مقیم آن کشور را به اتهام ستون پنجم رژیم شاه از عراق اخراج کند.
کد خبر: ۱۴۰۵۷۵۴
نویسنده احمد غلامی - خبرنگار جام جم آنلاین

به گزارش جام جم آنلاین، جریان شیعی منطقه فارغ از مرزهای جغرافیایی همواره تعاملات خوبی با هم داشتند و البته در بسیاری از موارد این نوع همراهی‌ها در عرصه‌های مختلف به هم افزایی هم منجر می‌شد.

در مقطعی از تاریخ ایران به خاطر تهاجمات کشورهای بیگانه بخشی از مردم ایران بواسطه شرایط سخت زندگی مجبور به مهاجرت شدند که در این میان، عتبات عالیات بواسطه وجود مشاهده مشرفه جزو بیشتر مراکز محل تجمع ایرانیان مهاجر بود.

این روند در اواخر دوره صفویه و سقوط اصفهان به عنوان پایتخت آن روزگار ایران از شدت بیشتری برخوردار شد و بخشی از مردم مناطق مرکزی ایران بویژه علما در اواخر قرن دوازدهم به کربلا و نجف رفتند.

ادامه این روند و همزیستی مسالمت آمیز شیعیان در عتبات عالیات باعث فزونی جمعیت ایرانیان در این مناطق شد و حتی امکان حضور آنها در بغداد و بصره شد. کم کم استفاده زبان فارسی هم در این شهرها گسترش پیدا کرد.

حضور تشیع در عراق و نقش پررنگ ایرانیان

تردیدی نیست که سابقه تشیع بیش از هر نقطه جغرافیایی دیگری در عراق است و اساسا در زمان خلافت امیرمومنان(ع) تمرکز شیعیان در کوفه شکل گرفت و به نقاط دیگر از جمله ایران سرایت پیدا کرد. تشیع در قرون بعد بویژه از قرن چهارم به بعد به طور خاص از مکتب نجف تغذیه معنوی می‌کرد و همین مساله باعث شد که مهاجران ایران در کنار شیعیان حلب و جبل عامل به این منطقه بیایند.

در دوران اوج گیری قدرت عثمانی‌ها با داعیه‌ای که آنها نسبت به رهبری جهان اسلام داشتند و در عین حال با رقیب سرسختی به نام صفویه به عنوان قدرتمندترین حکومت شیعی دست و پنجه نرم می‌کردند، تسط بر عتبات عالیات همواره محل نزاع میان این دو قدرت برتر دنیای آن روز بود. با این وصف اگرچه سلطه عثمانی‌ها بر این نقطه از جغرافیای عراق بیشتر از رقیب شیعی آنان بود و آنها با توجه به تصلب مذهبی که داشتند تنگناهایی برای شیعیان و علمای دینی ایجاد کرده بودند اما اهمیت عتبات هیچگاه از نظر جنبه‌های زیارتی و علمی در بین شیعیان و بویژه ایرانیان کاهش پیدا نکرد.

نقش آفرینی علمای ایرانی عتبات در تحولات تاریخ معاصر

در مقطعی از تاریخ، مرجعیت شیعی از آن علمای عرب تبار بود اما با توجه به مهاجرت بسیاری از عالمان سرشناس شیعی از جمله محقق اردبیلی،ملا عبدالله یزدی، وحید بهبهانی و در دوره‌های متاخر علمای بزرگی مثل شیخ مرتضی انصاری، میرزا محمد حسین شیرازی، آخوند خراسانی، ملا محمد کاظم یزدی و.... علمایی زعامت دینی مردم عراق و ایران و دیگر مناطق شیعی را بدست گرفتند که عمدتا ایرانی بودند.

علمای ایرانی علاوه بر رهبری دینی در بسیاری از تحولات سیاسی بویژه در دوران قاجاریه نقش آفرین بودند. صدور فتوای ترحیم تنباکو و نقش آفرینی برخی از علمای برجسته مکتب نجف مثل آخوند خراسانی در موضوع مشروطیت بسیار موثر بود.

هجوم نظامی نیروهای انگلیسی به عراق در جنگ جهانی اول (1914 میلادی) تظاهرات گسترده مردم عراق علیه اشغالگران انگلیسی را در پی داشت و کم کم تحت رهبری علمای ایرانی حوزه‌های علمیه عراق قیام ثوره العشرین یا انقلاب بزرگ عراق را در 1920 رقم زد. در راس این خیزش عمومی، میرزا محدتقی شیرازی میرزای دوم، شیخ الشریعه اصفهان، محمد حسین نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی قرار داشتند و پایه گذار نخستین حکومت اسلامی در کربلا شدند.

تشکیل پادشاهی عراق و آغاز مشکلات عراقی‌های ایرانی تبار

فتور و سستی عثمانی‌ها که در آن زمان حاکمیت عراق را به عهده داشتند بتدریج عراق از اشغال آنها خارج و شرایط برای تشکیل پادشاهی عراق در 1311 شمسی فراهم شد. از این مقطع به بعد حضور ایرانیان در عتبات با سختی بیشتری همراه شد. نظام جدید بیش از هر زمانی دیگر بر سیاست‌های عرب گرایانه و ناسیونالیسم عربی تاکید می‌کرد.

برابر با قانونی که از مدتها پیش تحت عنوان قانون ملیت عراقی به تصویب رسیده بود ایرانیان ساکن عراق شهروند این کشور محسوب می‌شدند مگر این‌که از تابعیت عراقی خود انصراف دهند. از سویی دیگر کسانی که همچنان بر تابعیت ایرانی خود اصرار می‌ورزیدند با منع استخدام و اشتغال روبرو می‌شدند.

چالش میان رژیم پهلوی و حزب بعث عراق

حزب بعث سال 1968 با کودتایی قدرت را در دست گرفت و از آنجایی که بیش از دیگر حاکمان بر جبهه‌های ناسیونالیسم عربی تاکید می‌کرد حضور ایرانیان در عراق با چالش مواجه شد. بویژه آنکه بعثی‌ها برای خود منزلتی در حد رهبری جهان عرب را در نظر گرفته بودند و این گرایش‌های «پان عربیستی» باعث شد که نظامهای ایران و عراق روابط پرچالشی را تجربه کنند. از سویی دیگر برغم توافقات میان ایران و عثمانی در دوران گذشته بر سر مرزهای طرفینی این اختلافات همچنان مثل استخوان لای زخمی بود که هر از گاهی نمود پیدا می‌کرد. در آن زمان شاه به پشتوانه حمایت غرب و همچنین خروج مصلحتی انگلیس از خلیج فارس تسلط خود را بر این منطقه گسترش بخشید و حاکمیت جزایر سه گانه را بدست گرفت و کمی بعد به عنوان ژاندارم منطقه به ایفای نقش پرداخت. در اوج دوران جنگ سرد، حزب بعث بارها با حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه و حتی بر بخش‌هایی از خاک استان خوزستان بویژه آبادان و خرمشهر و اروند رود (شط العرب) به مخالفت برخاست. از اواخر دهه 40 بود که در برخی از محافل سیاسی زمزمه‌هایی مبنی بر احتمال درگیری میان ایران و عراق شنیده شد و با صدور فرمان حسن البکر در اوایل 1348 شمسی چالش میان تهران و بغداد تندتر شد.

پیشینه اخراج ایرانیان از عراق

اگرچه برخی سابقه اخراج ایرانی تباران عراق را مربوط به اواخر دهه چهل شمسی می‌دانند اما وقوع برخی رخدادها نشان می‌دهد که این موضوع حداقل در دوره سال‌های انتهایی سلطنت قاجار سابقه داشته است. زمانی که خیزش مردم عراق به رهبری علمای شیعی ناکام ماند برخی از علمایی که در آن دوران حکم جهاد علیه متجاوزان انگلیسی داده بودند تحت تعقیب قرار گرفتند.

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی از جمله این علمای دینی بود که دستور دستگیری و اخراج او از سوی انگلیسی صادر شد اما آیت الله کاشانی پیش از دستگیری از راه قصر شیرین به ایران آمد. این دوران مصادف با حاکمیت رضاخان بود. در دوران پهلوی دوم و همزمان با روی کارآمدن عبدالکریم قاسم در عراق روابط میان تهران و بغداد تیره تر شد و ایران نیز در سال 1348 شمسی با این استدلال که دولت عراق از سال‌ها قبل با تخلف از مواد مهم قرارداد سال 1937 به صورت ضمنی آن را لغو کرده است، قرارداد را از سوی خود ملغی اعلام کرد. این تصمیم البته با مخالفت شدید حزب بعث مواجه شد و درگیری‌های مختصری در مرز دو کشور رخ داد. اوج این مساله در 8 اردبیهشت 1348 بود که دولت عراق در شکایتی به شورای امنیت، ایران را به اعمال زور و تهدید در اروندرود متهم و پس از آن اقدام به اخراج ایرانیان مقیم عراق و مصادره اموال آنها کرد.

اخراج ایرانیان ساکن عراق در حجمی بسیار گسترده‌تر در زمستان ۱۳۵۰ ادامه یافت. رژیم عراق به بهانه کمک‌های نظامی و تسلیحاتی رژیم شاه به مخالفان کرد و همچنین تشدید اختلافات مرزی 2 کشور، تصمیم گرفت تا ایرانیان مقیم آن کشور را به اتهام ستون پنجم رژیم شاه در عراق اخراج کند و این تصمیم در چندین مرحله به اجرا درآمد. رفتار غیرانسانی و ناجوانمردانه ماموران عراقی در حق مردان، زنان و کودکان ایرانی موجب احساس همدردی عمومی شد. در نهم دی سال 1350 رژیم بعث عراق به ریاست احمدحسن البکر در نهم دی سال 1350به بهانه مناقشه جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس و فشار بر حکومت پهلوی دوم که درحال تدارک جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود، بیش از ۶۰‌هزار نفر از ایرانیان مقیم عتبات به‌ویژه کربالا را با تمدید نکردن اقامتشان از عراق اخراج کرد. خبر اخراج این تعداد ایرانی تباران مقیم عراق در 24 ساعت تیتر روزنامه‌های ایران شد. ایرانیان اخراج‌شده، که معاودین خوانده می‌شدند، در نقاط مرزی و برخی شهرهای ایران اسکان داده شدند، و گزارش‌های مختلف، وضع آنان را بسیار وخیم دانسته‌اند.

اخراج ایرانی‌ها از عراق واکنش‌های بین‌المللی و داخلی را در پی داشت به نحوی که حکومت عراق مجبور شد در پی افزایش واکنش‌های بین‌المللی علیه این اقدامات،پس از چند هفته، اخراج ایرانیان را موقتا متوقف کند اما برغم همه واکنش‌ها و تهدیدها، اخراج ایرانیان ادامه یافت و هزاران تن از ایرانیان با بی‌احترامی از آن کشور اخراج شدند.

واکنش  علما و مردم

امام خمینی در 13 مهر 1344 شمسی به عنوان تبعید از ترکیه به عراق وارد شد و در شهر نجف اشرف سکنی گزید و به همراه مراجع تقلید نجف اشرف به اخراج ایرانی‌ها پس از لغو قرارداد 1937 (فروردین 1348) و اخراج فراگیر ایرانی‌ها در سال 1350 اعتراض کرد.

در دوم دی ۱۳۵۰، در تلگرافی به احمد حسن البکر چهارمین رئیس‌جمهور عراق، خشونت ماموران عراقی بر ضد ایرانیان مقیم عراق را محکوم کرد و دولت عراق را تهدید کرد که در صورت ادامه این خشونت‌ها، علما و مراجع به لبنان کوچ خواهند کرد.

همزمان آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی که زعامت حوزه علمیه نجف را پس از درگذشت آیت‌الله سید محسن طباطبایی حکیم در سال ۱۳۴۹ بر عهده داشت، بی‌آنکه مستقیما در برابر رژیم عراق بایستد، با ارائه فهرست‌هایی در فواصل زمانی مختلف، مانع از اخراج برخی از روحانیون و ایرانیان از عراق می‌شد.

امام خمینی رحمةالله‌علیه همچنین در ۲ تیر ۱۳۵۴ که بار دیگر فشارها بر حوزه علمیه در نجف اشرف بالا گرفته بود، در نامه‌ای به احمد حسن البکر، به تلگراف پیشین خود اشاره کرد و نوشت: اینجانب با آنکه بنا نداشتم مزاحم شوم، لکن احساس وظیفه می‌کنم و نظر شما را به تلگرافی که در ۴ ذی‌القعده ۱۳۹۱ ارسال و مصالح را تذکر داده‌ام جلب می‌کنم و اکنون بر حسب وظیفه تذکر می‌دهم که مصلحت نیست حوزه بیش از یک هزار ساله نجف اشرف که برای فقه اسلام تشکیل شده، و در قلع فسادهای اخلاقی و اجتماعی اثر بسزا دارد، در زمان ریاست شما منقرض شود.

شیوه اعتراض امام خمینی در برابر این رفتار، صدور اعلامیه و سخنرانی بر علیه این اقدام حزب بعث بوده که با واکنش و مخالفت حزب بعث مواجه شد.

همچنین در دی سال ۱۳۵۰ش به مناسبت اخراج دسته‌‌جمعی ایرانیان مقیم عراق که به مرور ایام آنها را معاودین یعنی: برگشتگان به وطن می‌خواندند، مجلسی در مسجد سید عزیزالله با حضور ۱۰ هزار نفر برگزار شد. از سفیران کشورهای اسلامی هم دعوت شد در مجلس مزبور شرکت کنند. این مجلس که به دعوت سید احمد خوانساری و به‌منظور ابراز مخالفت جامعه روحانیت نسبت به رفتار رژیم بعث در مسجد سید عزیزالله تشکیل شده بود، با سخنرانی محمدتقی فلسفی ادامه یافت.

در حدود سال ۱۳۶۰ش (۱۹۸۰م) نیز روند اخراج عراقیان ایرانی‌الاصل ادامه یافت که برخی گفته‌اند بیشتر آنها از ثروتمندان و تاجران بودند و حکومت عراق پس از اخراج آنها اقدام به مصادره اموال آنها کرد و از این راه بیش از سه میلیارد دلار به دست آورد. بخشی از این مبلغ برای تامین هزینه‌های جنگ با ایران مصرف شد.

بعد از انقلاب اسلامی نیز در ادامه روند حمایتی از معاودین عراقی، هیأت وزیران در جلسه مورخ 21 دی ماه 1362 بنا به پیشنهاد وزارتخانه‌های مسکن و شهرسازی و امور اقتصاد و دارایی، اجازه داد شهرک‌های کرند، بیستون، سراب نیلوفر و مهدی را که در استان باختران جهت اسکان معاودین عراقی احداث شده بود به ساکنین خانه‌های مزبور فروخته و وجه حاصله به حساب خزانه واریز شد.

چرایی اخراج ایرانی تباران عراق

درباره ماهیت این اقدام ضد انسانی از سوی رژیم بعث عراق نظرات گوناگونی ارائه شده است. مجموعه این نظریات حاکی از آن است که این رژیم بر پایه نگاه پان عربیسم با ایران وارد چالش شد.

اختلافات مرزی و لغو قرارداد 1937 از سوی ایران و غیر حقوقی بودن شکایت دولت وقت عراق در مجامع بین‌المللی این ذهنیت را برای بعثی‌ها ایجاد کرد که این اختلافات سیاسی را به عرصه جدال سرزمینی بکشانند تا شاید به پشتوانه حمایت مالی کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس خواسته‌های نامشروع خود را مطالبه کنند.

مقدمات این کار هم با توجیهات اجتماعی و اقتصادی دولت وقت عراق و طرح ادعاهایی مثل غیرقانونی وارد شدن ایرانیان، نپذیرفتن تابعیت عراقی با وجود اقامت دائمی در آن کشور، رقابت ایرانیان با عراقی‌ها در احراز مشاغل و اتهام زنی ایرانیان مقیم این کشور به عنوان جاسوس فراهم شد.

این چالش اگرچه با انعقاد قرارداد 1975 الجزایر میان محمدرضا شاه، صدام حسین و هواری بومدین تا حدودی فروکش کرد اما با پیروزی انقلاب اسلامی و توهم دیکتاتور عراق درباره ضعف و سستی ایران دوباره زبانه کشید و باعث تحمیل جنگی هشت ساله شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها