گفت‌وگو با دکتر اسماعیل آذر پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی

مشاعره، ‌آموزش‌ ‌مفاهیم است نه حفظ‌ شعر

چهره و نام دکتر اسماعیل آذر برای مردم و علاقه‌مندان به ادبیات آشنا است و او را بیشتر به عنوان یکی از مجریان و کارشناسان برنامه‌های ادبی و به ویژه مشاعره در تلویزیون می‌شناسند. اما اسماعیل آذر جدای از حضور در رسانه ملی، در جمع دانشجویان و محافل آکادمیک هم چهره و نامی شناخته‌شده است و به عنوان استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران و مدیر گروه ادبیات فارسی سازمان فرهنگی اکو، سال‌هاست که مشغول تدریس و فعالیت است. در حوزه تالیف هم آثار متعددی از آذر منتشر شده است که از آن میان می‌توان به کتاب‌های «تأثیر ادبیات ایران بر ادبیات جهان»، «شاهکارهای ادبی جهان» ، «سعدی‌شناسی»، «شکوه عشق» و «خورشید خراسان» اشاره کرد. اسماعیل آذر در یک سال اخیر و به واسطه پخش برنامه «به تماشا سوگند و به آغاز کلام» از شبکه آموزش (هفت) سیما هر شب مهمان خانه‌های مردم ایران بود؛ برنامه‌ای که اگرچه خود نسبت به نامش انتقاد دارد و با تاکید می‌گوید که نام برنامه پیشنهاد یا انتخاب او نبوده است اما این برنامه با رویکردی متفاوت به مقوله مشاعره که یکی از سنت‌های کهن ما ایرانی‌ها بوده است توانست مخاطبان گسترده‌ای را با خود همراه کند و بی‌تردید در احیای این سنت فرهنگی که در حال فراموشی است هم نقش بسزایی داشته است. در این گفت‌وگو که در محل دفتر شخصی اسماعیل آذر انجام شد او با رویی گشاده میزبان ما بود و برای ما از پیشینه مشاعره در ایران و جایگاه برنامه‌های ادبی در رسانه ملی و تاثیر آن بر روابط اجتماعی و خانوادگی سخن گفت.
کد خبر: ۳۶۱۴۳۶

اگر موافق هستید گفت‌وگو را از خود مشاعره و پیشینه آن در ایران آغاز کنیم. برخی از کارشناسان ادبی سابقه مشاعره در خانواده‌های ایرانی را چندان کهن نمی‌دانند و آن را به یکی دو قرن اخیر محدود می‌کنند و در مقابل برخی دیگر به اندازه تاریخ ادبیات آن را دارای قدمت می‌دانند. باور شما در این زمینه چیست؟

آنچه که امروز ما به عنوان مشاعره می‌شناسیم و در کشور مطرح است و من می‌توانم پیرامونش سخن بگویم این است که پدر بنده که اگر اکنون در قید حیات بود، بیش از یکصد سال سن داشت می‌گفت: پدربزرگ من شب‌ها خاصه در شب‌های بلند تابستان به همراه خویشان و نزدیکان در حیاط‌های بزرگ و سرسبز می‌نشستند و با هم مشاعره می‌کردند و لذت می‌بردند. به عبارتی مشاعره با شکل امروزی آن شاید از حدود 150 تا 200 سال پیش این گونه رواج پیدا کرده است اما آنچه که شما در بخشی از پرسش خود تا حدودی به آن اشاره داشتید و به روزگار کهن مثلا قرن 4 و 5 بازمی‌گردد این است که شاعران و اهل سخن با شعر و سخن منظوم پاسخ یکدیگر را می‌داده‌اند.

منظورتان هجو یک موضوع یا شخص توسط شاعر یا به‌استقبال رفتن شاعری از شعر شاعری دیگر است؟

بله. بنابراین دریافت یک شعر و پاسخ دادن به آن از هزار سال پیش تقریبا وجود داشته است و ریشه آن را می‌توان به این سال‌ها نسبت داد و گفت مشاعره ریشه و تاریخی هزار ساله دارد.

در دوران معاصر چطور؟

مشاعره در دهه 40 و 50 توسط آقایی به نام مهدی سهیلی که روحش شاد باد در رادیو اجرا می‌شد اما بعد از آن، این چراغ فرهنگی روبه خاموشی نهاد تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که با توجه به ماهیت فرهنگی و مفاهیم ارزشی که انقلاب داشت ما به این فکر افتادیم که می‌توان مفاهیم عمیق اخلاقی و دینی را در قالب مشاعره و شعرخوانی در صدا و سیما ترویج دهیم. من معتقدم اگر مثلا کوبا به شکر و قطر به نفت خود می‌نازد ما ایرانی‌ها باید به شعر خود بنازیم و به همین دلیل دوست داشتیم کاری صورت دهیم که این نازش فراگیر شود و شکل بیرونی هم پیدا کند پس به سراغ اجرای برنامه مشاعره رفتیم که به دلیل ماهیت و پتانسیلی که داشته و دارد و هیجانی که در درون این برنامه و سنت فرهنگی قرار دارد می‌تواند خانواده‌ها و عامه مردم را با خود همراه کند.

اگر اشتباه نکنم پخش مسابقه مشاعره در تلویزیون به سال‌های خیلی دور برمی‌گردد و برای نخستین بار هم شبکه یک این برنامه را پخش می‌کرد؟

بله، حدود 18 سال پیش بود که در شبکه یک ، برنامه‌مشاعره با تهیه‌کنندگی آقای ربیعی برای نخستین بار پخش شد و بعد از آن هم به شبکه 2 نقل مکان کرد که در این شبکه، 2 سری این برنامه ضبط و پخش شد.

به یاد دارم که آقای محمدرضا محمدی نیکو هم مسوولیت برنامه را بر عهده داشتند؟

بله، ایشان خودشان از شاعران شناخته‌شده کشورمان بودند و یادش به خیر، فکر می‌کنم که اکنون در داخل کشور هم نیستند و آرزو می‌کنم هرکجا که هستند خدایش به سلامت دارد.

در برنامه مشاعره از همان دوره نخست که در شبکه یک پخش می‌شد اجرا و کارشناسی بر عهده شما بود؟

بله در تمام موارد این کار بر عهده من بود و البته تفاوت‌های عمده‌ای هم این برنامه‌ها با هم داشتند؛ چه از نظر محتوا و چه از نظر میزان اقبال عمومی به آن... .

به نکته خوبی اشاره کردید یعنی «اقبال عمومی»؛ برنامه‌های گذشته مشاعره با این که از شبکه‌های یک و 2 پخش می‌شد به اصطلاح از سوی مردم چندان دیده نشد ولی «به تماشا سوگند و به آغاز کلام» با این که در شبکه 7 (آموزش) بود ولی خیلی خوب دیده شد؛ دلیل این موفقیت و اقبال عمومی را چه مورد یا مواردی می‌دانید؟

برنامه مشاعره از همان زمان که در شبکه یک پخش می‌شد برنامه انصافا خوبی بود و من از این‌که اجرای هر سه سری را بر عهده داشته‌ام واقعا خوشحال هستم اما برای من همیشه این سوال مطرح بود که عجبا این برنامه چرا دیده نمی‌شود و سطح کمی از مردم و جامعه مخاطب آن هستند و این که چرا یک چنین نهضت ادبی و فرهنگی نتوانسته است راه خودش را به درون خانواده‌ها باز کند.

این پرسش و ابهام وجود داشت تا این که آقای دکتر پورحسین که «خداش خیر دهاد هرکه این عمارت کرد» تصمیم گرفت این برنامه و این کار فرهنگی به صورت کلان در شبکه آموزش رونق و رواج بیابد و در همین رابطه قد و قامت حدود 70 برنامه بسته شد.

درباره مراحل ضبط این برنامه هم برای ما توضیح می‌دهید؟

محیطی که این برنامه ضبط می‌شد استودیو دانشگاه تربیت مدرس بود و بد نیست کسانی که خواننده این گفت‌وگو و بیننده آن برنامه بودند این را بدانند که واقعا شرایط ضبط دشوار بود به عنوان مثال هوا در استودیو خیلی گرم بود و ما با مصیبتی این برنامه‌ها را ضبط می‌کردیم و واقعا دمای هوا همواره بالای 40 درجه بود و این دما و آن کت و شلوار و نورهای شدید ذهن من را هم آرام نمی‌گذاشت.

من همیشه آرزویم این بوده است که‌ ای‌کاش جوان‌ها و بچه‌های ما به شعر و حکمت فارسی روی بیاورند و خدا را واقعا شکر می‌کنم که این برنامه سهمی در رسیدن به این هدف داشته است و این که می‌گویم سهم داشته است گواهی‌اش نامه‌ها و تماس‌هایی بوده است که با پخش این برنامه به شبکه آموزش سرازیر شد و بسیاری من را در خیابان و دانشگاه می‌دیدند و مهر و محبت خود را بیان می‌کردند و حتی برخی می‌گفتند که خانواده آنها با شروع زمان پخش این برنامه ترک سریال‌های معمول صدا و سیما می‌کردند و می‌نشستند پای «به تماشا سوگند و به آغاز کلام...».

من در حالی که سال‌هاست در صدا و سیما در مناسبت‌های مختلف و با موضوع‌های گوناگون مشغول تهیه برنامه‌های فرهنگی و ادبی هستم، اما هیچ کدام توفیق این برنامه را نداشتند. حتی چهره من با این برنامه برای مردم آشنا شد که این را از ابراز محبت‌هاشان به راحتی می‌توان فهمید.

ما 74 برنامه ضبط کردیم و حتی از علما و روحانیون محترم قم مانند آیت‌الله حسینی بوشهری و بسیاری از نهادهای مذهبی تماس‌هایی داشتیم که با بزرگواری و فروتنی کامل ابراز لطف می‌کردند و ما را شرمنده می‌ساختند؛ از سویی خانواده‌ها و مردم عادی هم به شدت به این برنامه اقبال نشان دادند و همین ابراز علاقه‌ها مسوولیت ما را بیشتر می‌کرد و من در جلسه‌ای که با آقای دکتر پورحسین صحبت می‌کردیم تصمیم بر این شد که به این برنامه نظامات تازه‌ای بدهیم.

یعنی برنامه تغییراتی خواهد داشت؟

بله می‌خواهیم که دوربین مشاعره را وارد خانه‌ها کنیم و مشاعره‌های خانوادگی را از صدا و سیما پخش خواهیم کرد و در آینده نزدیک این برنامه را به درون خانواده‌ها می‌بریم و خانواده‌هایی که به صورت جدی در محافل و مجامع خانوادگی‌شان سنت مشاعره دارند، می‌توانند درخواست و تمایل خود را در این رابطه با شبکه آموزش سیما در میان بگذارند.

من فکر می‌کنم برگزاری چنین برنامه‌هایی در درون خانواده‌ها به عنوان کوچک‌ترین نهاد و گروه اجتماعی می‌تواند الگوسازی و تاثیر مثبتی در احیای سنت‌های فرهنگی از این دست و همچنین بالا بردن سطح مطالعه و آگاهی در جامعه داشته باشد. بگذارید یک مثالی بزنم. من چند روز پیش اصفهان بودم و یکی از خانواده‌های نازنین و باصفای اصفهانی از مدت‌ها قبل اصرار فراوان کرده بودند که به منزل آنها بروم و مسابقه مشاعره‌ای در میان اقوام و آشنایان ترتیب دهم.

من میهمان این خانواده فرهنگ دوست بودم و دیدم که بسیاری از فامیل دور هم جمع هستند و یک سکه بهار آزادی هم تهیه دیده بودند که به برنده نهایی مسابقه تعلق می‌گرفت. من در این خانه مشاعره را برگزار کردم و واقعا بسیار برای خودم تجربه جالبی بود اتفاقا یک دختر خانم جوانی که تازه عروس خانواده هم بود با عموی خود رقیب شده بودند. دختر جوان پزشک بود و حافظه خوبی هم داشت و عموی 75 ساله هم وقتی یک بیت می‌خواند تمام بیت‌های وابسته به آن را در ادامه می‌خواند و مشاعره ساعتی به درازا انجامید تا در نهایت عمو در یک مرحله‌ای امتیاز از دست داد و سکه به بانوی جوان پزشک و نوعروس خانواده رسید.

بعد از پایان مسابقه من متوجه شدم که اقوام و فامیل برای این برنامه کتاب تهیه کرده بودند و مطالعه فراوانی داشتند و فکر می‌کنم اگر این برنامه با شیوه نوین‌اش استمرار پیدا کند و حتی گرایشی شود مثل مشاعره با گرایش حافظ، فردوسی، غزل، مثنوی و... تاثیرات مثبت فراوانی در پی خواهد داشت.

بگذارید مثال دیگری بزنم. در همین ایام دهه کرامت ما مشاعره ملی رضوی را برگزار کردیم که چند سالی است به میزبانی بوشهر برگزار می‌شود و شما ای کاش فرصت بود و در این برنامه حضور داشتید و می‌دیدید که چگونه مردم از آغاز صبح و از شهرهای مختلف استان در سالنی که یک‌هزار نفر گنجایش دارد حضور می‌یابند و مانند یک مسابقه ورزشی نمایندگان شهر خود را تشویق می‌کنند و همه این‌ها نشانه زنده بودن شعر و زبان فارسی است و اگر مردم به شعر و فرهنگ اعتباری نمی‌دادند کیلومترها راه نمی‌آمدند که داوطلب شهرشان را تشویق کنند.

راستی آقای دکتر مشاعره اصولا محورش شعر کلاسیک و سنتی ما بوده است و در این برنامه هم عمده شعرها از شاعران کهن خوانده می‌شد. چرا نام این برنامه را یعنی «به تماشا سوگند و به آغاز کلام» از یک شعر نو که سروده سهراب سپهری است، انتخاب کردید؟

این نام را آقای نعیمی تهیه‌کننده پیشنهاد کردند و من هم با این نام مخالفت کردم و گفتم یک مصراع شعر یا یک سطر به این بلندی نمی‌تواند خیلی برای نام برنامه مناسب باشد ولی ایشان کار خودش را بالاخره کرد و این نام را به تصویب رساند و در نهایت با همین نام برنامه از صدا و سیما پخش شد و من همچنان معتقدم که این نام مناسب نیست !

خودتان نام دیگری را در ذهن داشتید؟

بله؛ نام پیشنهادی در ذهن من «گلستان خیال» بود که خیال آن به شعر و جهان شاعرانه بازمی‌گشت و شما قطعا می‌دانید که تخیل یکی از عناصر مهم شعر است و بخش دوم نام هم یعنی گلستان به سعدی و اثر جاودانه او بازمی‌گشت ضمن این‌که ترکیب گلستان خیال، خود به تنهایی تداعی‌های زیبایی‌شناسانه را هم دربر می‌گرفت.

حال که سخن به اینجا کشید این خاطره را هم بگویم گاهی در برنامه من خودم عنوان را فراموش می‌کردم و رویم را برمی‌گرداندم به سمت تابلو و از روی نوشته‌ها نام برنامه را می‌خواندم البته فکر می‌کنم در نهایت این نام هم در میان مردم جا افتاد و این پاره از شعر سهراب را هم بسیاری از مردم در ذهن داشتند و همین نام هم در برقراری ارتباط تا حدودی کمک کرد.

یکی از مواردی که برخی از شاعران و اهل قلم تا حدودی به عنوان یک نقد به برنامه‌های صدا و سیما وارد می‌دانند مهجوریت شعر و ادب در برنامه‌ها است و معتقدند که خاصه شعر فارسی که میراث و شناسنامه ماست تا حدودی در صدا و سیما گرفتار مناسبت‌ها شده است ؛ برنامه مشاعره تا حدود زیادی این نقد را پاسخ داد اما به طور کلی به عنوان کسی که برنامه‌های متعدد فرهنگی و ادبی را در شبکه‌های داخلی و برون مرزی اجرا کرده است و در آنها حضور داشته‌اید این انتقاد را تا چه اندازه وارد می‌دانید؟

ببینید من این حرفی که می‌خواهم بزنم را به عنوان گلایه یا انتقاد از سیاست‌های کلان صدا وسیما نمی‌گویم بلکه برای اطلاع خود شماست. ما حدود یک سال پیش برنامه‌ای تولید کردیم به نام «مولوی و جامعه» که در این برنامه دردهای جامعه را از زبان مولوی بیان می‌کردیم و راه‌حل‌هایی را هم پیشنهاد می‌دادیم.

در این برنامه چندین استاد بزرگ در حوزه روان‌شناسی، ارتباطات، جامعه‌شناسی و ادبیات حضور داشتند و حتی گزارشگر برنامه یکی از اساتید جوان جامعه‌شناسی دانشگاه‌ها بود و به زندان‌ها می‌رفت و مسائل و دردها و آسیب‌های مختلف را به شکلی محسوس و البته بی‌آن‌که بدآموزی داشته باشد طرح می‌کرد و سپس خلاصه یک داستان از مولانا را می‌گفتیم و از زوایای مختلف آن را مورد بررسی قرار می‌دادیم و به آن موضوع پیوندش می‌دادیم.

حتی مثنوی‌خوانی و موسیقی هم برای تلطیف فضای برنامه داشتیم و عجبا که این برنامه الان مدت‌ها است در کنداکتور شبکه 2 سیما جا نمی‌گیرد و برنامه طولانی هم نیست یعنی زیر 30 دقیقه است و خیلی فضای زیادی از کنداکتور را اشغال نمی‌کند.

حرف من الان این نیست که چرا این برنامه پخش نمی‌شود بلکه گلایه من این است که نباید نسبت به این مخازن عظیمی که در ادبیات فارسی داریم کم توجه باشیم.

وقتی ما می‌گوییم مولوی، در شعر و مثنوی او قرآن و احادیث نهفته است و ریشه و تکیه‌گاه مولانا آموزه‌های دینی است و ما با مولانا درس اخلاق مبتنی بر آموزه‌های الهی را طرح می‌کنیم. قرار بود در ادامه حتی سعدی و جامعه یا حافظ و جامعه و... را هم بسازیم و با نگاه شاعرانه و حکیمانه دردها را بیان کنیم و تحلیل کنیم.

به نظر من یکی از آسیب‌های برنامه‌های اجتماعی که ساخته می‌شود این است که ما اگر بی‌احتیاط باشیم و بدون برنامه‌ریزی دردها را باز کنیم باعث می‌شود که برای یک گروه بزرگتری بدآموزی داشته باشد ولی اگر به صورت غیرمستقیم و با استفاده از لطایف و آموزه‌های تعلیمی این را به تصویر بکشیم به راحتی می‌توان ضمن نشان‌دادن دردها جامعه را در برابر آن مقاوم کرد.

شما نگاه کنید داستان پادشاه و کنیزک مولوی دقیقا بیانگر مفهوم این آیه از کلام‌الله مجید است که می‌فرماید: وعسى ان تکره شیئا وهو خیر لکم وعسى ان تحب شیئا وهو شرا لکم.... حتی در داستان خسرو و شیرین اگرچه به ظاهر نظامی دارد داستانی عاشقانه را روایت می‌کند ولی سرانجام کار را به سمت مفهوم دینی و معنوی باز می‌گرداند و نگاه خواننده را به جهاد در راه خداوند معطوف می‌کند.

به این موضوع هم توجه داشته باشید که هدف غایی و نهایی ما از مشاعره اصرار بر حفظ شعر نیست بلکه بیشتر هدف و تاکید ما این است که مفاهیم ارزشمندی که در ساختار و کالبد این شعرها وجود دارد مورد توجه قرار گیرد و توسط شرکت‌کنندگان و مردم آموخته شود.

کار دیگری هم که مشاعره می‌تواند انجام دهد این است که جامعه را تلطیف می‌کند و روحیه و نشاط جامعه فزونتر می‌شود چراکه هیچ شادی بالاتر از فراگرفتن دانش نیست. وقتی شعری می‌خوانیم و به مفهوم و معنایی تازه دست می‌یابیم در واقع نگاه ما به جهان تغییر می‌کند و از دریچه‌ای تازه به حیات می‌نگریم.

بسیاری از روان‌شناسان هم به پدیده‌ای به نام شعردرمانی معتقدند و برخی از بیماری‌های زمانه ما مانند افسردگی و... را واقعا گاهی می‌توان در خلوت و با زمزمه‌کردن بیتی سامان داد...

به نکته بسیار خوبی اشاره کردید این فرمایش شما را من الان به تمام جهان تعمیم می‌دهم. ببینید چرا همه جهان سر سفره مولانا جلال الدین محمد بلخی نشسته‌اند و شعر او را می‌خوانند و بهره می‌گیرند؟! برای این که شعر او دوای افسردگی‌هاست.

مولانا می‌فرماید:

روزی بیاید کاین سخن، خصمی کند با مستمع

کآب حیاتت دادم و تـو گـوش خود کـر ساختی

ببینید مولانا مثنوی خودش را آب زندگانی و حیات می‌داند و این اعتماد و تاثیرگذاری به این سبب است که مولوی انسان را مضاف‌الیه خدا می‌کند و من و شمای محدود را به دنیای لایتناهی می‌برد.‌ مولانا از انسانی که با خفت و خواری می‌خواهد خودکشی کند انسانی می‌سازد که او را شیفته جهانی می‌کند که دست پرورده و نعمت خدای تبارک و تعالی است.

به قول حافظ: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد....

احسنت... دقیقا کسی که می‌خواهد با آفرینش و خلقت خداوند آشنا شود هنگامی که مولوی بخواند، حافظ بخواند به جهانی لایتناهی وصل می‌شود و کسی که فردوسی می‌خواند به شجاعت و پهلوانی می‌رسد و کسی که حافظ می‌خواند به عاشقی و سرخوشی می‌رسد و سبک می‌شود و کسی که شعر عاشورا را می‌خواند نمی‌تواند درس رادمردی و حق‌طلبی نیاموزد.

نکته دیگری هم در این میان وجود دارد و آن این است که بسیاری از اشعار و مفاهیم بزرگان ما هم از نظر محتوا و هم از نظر فرم و زبان به شدت قابلیت به روزرسانی دارند رودکی هنگامی که می‌گوید: مرا بسود و فروریخت هرچه دندان بود ‌/‌ نبود دندان لابل چراغ تابان بود‌ یا هنگامی که حافظ می‌گوید: ناصح به طعنه گفت: رو ! ترک عشق کن ‌/‌ محتاج جنگ نیست برادر نمی‌کنم... انگار همین دیروز گفته و سروده شده است؟

شما درک خیلی خوبی از زبان دارید در واقع شعر به دنبال درمان خشونت و از بین بردن سیاهی‌هاست؛ در جامعه‌ای که به شدت گرفتار روزمرگی و دغدغه‌های مادی است و خیلی از ارزش‌های گذشته در حال فراموشی است و اخلاق گمشده بزرگ آن است این ادبیات و شعر است که می‌تواند یک بار دیگر در ذهن‌های ما شور و نور آگاهی بتاباند و بدمد.

شعر ما با فرهنگ علم، هنر، دین، فلسفه و از همه مهمتر توحید و خداشناسی آمیخته شده است و همین باعث می‌شود که با فطرت انسان سروکار داشته باشد و در تمام زمان‌ها جاری و ساری باشد و هر کجای آن را که انگشت می‌نهیم حکمت و معرفت از آن برمی‌خیزد و مشاعره راهی برای زنده نگهداشتن همین ارزش‌ها و مفاهیم عمیق انسانی و الهی است.

ادبیات ایران در ادبیات جهان
فاطمه خداکرمی

بر هیچ کس پوشیده نیست که ادبیات باشکوه ایران زمین، از پشتوانه‌ای غنی برخوردار بوده است و همواره در ادبیات دیگر سرزمین‌ها تاثیر گذاشته و البته تاثیرهایی نیز پذیرفته است. در این میان «ادبیات تطبیقی به بررسی تلاقی ادبیات در زبان‌های مختلف و روابط پیچیده آن در گذشته و حال و روابط تاریخی آن از حیث تاثیر در حوزه‌های هنر، مکاتب ادبی، جریان‌های فکری، موضوع‌ها، افراد و.... می‌پردازد.»

از تاثیرپذیری لیلی و مجنون نظامی گنجوی از لیلی و مجنون عربی گرفته تا تاثیر‌گذاری مثنوی معنوی مولانا بر پائولو کوئلیو و خلق داستان کیمیاگر یا وجود مشابهت‌هایی در کمدی الهی دانته و ارداویراف نامه ایرانی و تحت تاثیر قرار گرفتن ویکتورهوگو از شاهنامه فردوسی و خلق اثر «افسانه قرون»، همه و همه نشان از همان روابط پیچیده در حوزه ادبیات دارد که پرداختن به آنها حائز اهمیت است و بررسی این تاثیرپذیری‌ها از سوی استادانی که بر زبان مبدا و مقصد مسلط باشند، ضروری می‌نماید.

وقتی باکنکاش در این روابط پیچیده و مطالعه دقیق ادبیات تطبیقی به این نکته می‌رسیم که تاثیر ادبیات پارسی، روزگاری بر ادبیات جهان بسیار بیشتر از تاثیرپذیری از آنها بوده، ناخواسته افتخاری ملی و بالیدنی وصف‌ناپذیر را در خود حس می‌کنیم.

«ادبیات ایران در ادبیات جهان» کتابی است که در آن، دکتر امیر اسماعیل آذر به عنوان مولف با حوصله‌ای در خورتوجه و به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی و احاطه بر متون مبدا و مقصد بخوبی از عهده تبیین و تشریح این تاثیر‌گذاری‌ها برآمده است. این کتاب که در بیش از 500 صفحه نوشته شده است، ابتدا به معرفی ادبیات تطبیقی می‌پردازد، سپس در 6 فصل به هجرت قصه‌ها و افسانه‌های ایرانی به اروپا و تاثیرپذیری غرب از منابع شرقی و دامنه تاثیرپذیری غرب اروپاییان از بزرگان ادب فارسی می‌پردازد و در فصل پایانی، نمونه‌هایی از شعر شاعرانی که از ایران زمین و ادبیات آن تاثیر پذیرفته‌اند، ذکر می‌کند.

دکتر اسماعیل آذر، استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو هیات علمی دانشگاه در فصل پنجم کتاب خود، در 7 گفتار اثر‌گذاری 7 قطب شعر ایران را در ادب اروپا تشریح می‌کند؛ فردوسی با شاهکار عظیم خود، شگفتی شاعران و نویسندگان بزرگ قرن 19 انگلیس را برانگیخت. «غربیان به رستم در شاهنامه بیش از دیگر شخصیت‌ها اهمیت داده‌اند.» لامارتین، نویسنده فرانسوی درباره رستم نکات قابل توجهی در مجله مدنیت (civilisation) نوشته است. فردریش روکرت آلمانی، واسیلی آندریویچ ژوکوفسکی، گوته شاعر آلمانی، ویکتور هوگو، هانری هانیه و... درباره شاهنامه یا نوشته‌اند یا از آن متاثر بوده‌اند.

در ادامه این کتاب، به تاثیرگذاری حافظ شیرازی در آلمان و فرانسه نیز پرداخته شده است و این که چگونه گوته‌(حافظ‌آلمان) و آندره ژید از این شاعر بزرگ تاثیر گرفته‌اند.

نویسنده این کتاب، در ادامه به مولوی و نشر افکار او و تاثیرپذیری شاعران و نویسندگان و حتی حکما و علمای دینی اروپا از این شاعر بزرگ پرداخته است.

پیشنهاد می‌شود اگر دوست دارید بدانید علاوه بر حافظ و مولوی؛ سعدی، خیام، عطار و نظامی چه تاثیر شگرفی در ادبیات آلمان، فرانسه، انگلیس و حتی دیگر کشورهای جهان داشته‌اند، کتاب «ادبیات ایران در ادبیات جهان» را ـ‌ که انتشارات سخن، آن را به چاپ رسانده است ـ‌ مطالعه کنید.

علاوه بر این کتاب، دکتر اسماعیل آذر بیش از 10 عنوان کتاب دیگر نیز به چاپ رسانده‌اند که از برجسته‌ترین کارهای وی، کتاب «خورشید خراسان» است که درباره تاریخ و شعر امام رضا(ع)‌ نوشته شده و از سوی نشر «پلک» به چاپ رسیده است. این کتاب در پنجمین جشنواره رضوی به‌عنوان کتاب سال برگزیده شد. از دیگر کتاب‌های دکتر آذر، «میراث عشق» در تاریخ شعر عاشوراست که نشر سخن، آن را به چاپ رسانده است. «سعدی‌شناسی»، «حافظ در غرب» و «عبرتگاه تاریخ» از دیگر عناوین کتاب‌های چاپ شده توسط اسماعیل آذر است.

سینا علی محمدی ‌/‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها