من اما خودم هم نمیدانم چرا هنوز این مسیر را نرفتهام! هنوز خاک راه نجف تا کربلا را نچشیدهام. هنوز دستانم را بر ضریح سیدالشهدا(ع) نسائیدهام. هنوز تجربه نکردهام که چطور میشود یک انسان، پس از کیلومترها راه در برابر حرمی از جنس نور بایستد و اشک از چشمانش جاری شود. اما مگر میشود دل و جانم نرفته باشد؟ مگر میشود عاشق حسین(ع) بود و در اربعین، دل را در این مسیر نفرستاد؟
پرونده این هفته «چاردیواری»، روایت همین دلدادگی است. ادای دینی است از سوی ما. از سوی جاماندگانی که سالهاست دلشان زودتر از خودشان حرکت کرده و در هر اربعین، از دور، پیادهروی را با چشم دل تماشا کردهاند.
تلاش کردهایم در این پرونده، صدای خدمتگزاران به زائران حسین(ع) را بشنویم. با آنها گفتوگو کردهایم و از تجربههایشان نوشتهایم. از لحظههایی که فقط در مسیر اربعین رخ میدهد؛ مهماننوازیهای بیریای موکبداران. همدلی زائران، لبخندهایی که با اشک آمیختهاند و اشتیاقی که حتی خستگی پاها را هم شرمنده میکند.
در کنار این روایتها، نکاتی عملی و مهم برای زائران امسال گردآوری شده. از توصیههای بهداشتی و ایمنی گرفته تا نکاتی درباره رفتار در مسیر و رعایت حقوق دیگران چراکه اربعین تنها یک سفر فردی نیست؛ سفری است جمعی، اجتماعی و جهانی. سفری که در آن، تکتک ما نماینده فرهنگی هستیم که به نام امام حسین(ع) میشناسیمش.
پرونده پیش رو، نه ادعای جامعی دارد، نه داعیه بینقص بودن اما با تمام وجود نوشته شده؛ با عشق، با اشتیاق و با حسرتی پنهان در لابهلای کلمات. شاید این کلمات قطرهای باشد در دریای بیکران عشق به امام حسین(ع). شاید کسی با خواندنشان، دلش بلرزد یا یاد سفر بیفتد یا حتی تصمیم بگیرد قدم در این مسیر بگذارد که اگر چنین شود، ما به هدف خود رسیدهایم.
این ویژهنامه را تقدیم میکنیم به سیدالشهدا(ع) و به زائرانش. به آنان که رفتند، به آنان که میروند و به ما که امیدوارانه چشم به راه رفتن هستیم. اربعینتان قبول.