در کنار اینها مستندهایی همچون «بازگشت»یا «تکریت ۵»،بارویکرد روایتمحور، تجربه زیسته آزادگان را برای مخاطبان بازگو کردهاند. اهمیت این دست آثار تنها در بازنمایی یک فصل تلخ و در عین حال پرافتخار از تاریخ معاصر ایران نیست بلکه در زنده نگهداشتن خاطره و سرگذشت انسانهایی است که با پایداری و ایمان خود، الگویی ماندگار از مقاومت و امید را به یادگار گذاشتهاند. بازگویی این روایتها، نهتنها برای ثبت تاریخ شفاهی جنگ بلکه برای نسلهای امروز و فردا ضرورتی انکارناپذیر است، چراکه به ما یادآور میشود چگونه در سختترین شرایط نیز میتوان ایستاد و معنا آفرید.اکنون در ادامه این جریان، مستند نمایشی «آسمان خاکی» با نگاهی متفاوت به میدان آمده است؛ اثری که میکوشد میان روایت واقعی و بازآفرینی دراماتیک پیوندی تازه برقرار کند و ابعاد کمتر دیدهشده زندگی آزادگان را در قالبی امروزی و مخاطبپسند بازنمایی کند. با مجتبی قاسمی، تهیهکننده و کارگردان این اثر درباره ایده، روند تولید و اهمیت پرداختن به موضوع آزادگان در قالب مستند نمایشی گفتوگویی داشتیم که از نگاهتان میگذرد.
در مورد «آسمان خاکی» تأکید زیادی روی قالب آن (مستند نمایشی) وجود داشت. کمی در مورد این قالب و شیوه استفاده آن توضیح دهید. آیا این مجموعه از شیوه ابداعی ویژهای نیز بهره برده است؟
پروداکشن کار ما با یک مستند خبری، گزارشی یا آرشیوی تفاوت بسیاری داشت. تعداد عوامل، تعدد لوکیشنها و ضرورت بازسازی بخشهایی از وقایع بهدلیل ماهیت تاریخی اثر از جمله چالشهای اصلی کار بودند. در این پروژه حدود ۱۰۰نفر حضور داشتند. در حالی که در مستندهای متعارف که برای عموم شناختهشدهتر هستند، مانند مستندهای خبری، گزارشی یا آرشیوی، معمولا تعداد افراد درگیر بسیار معدود است و از دو تا نهایتا ۱۰نفر فراتر نمیرود.
از عنوان «سینمای مستند نمایشی» بهروشنی پیداست که این قالب ویژگیهایی از سینمای داستانی و ویژگیهایی از سینمای مستند را در خود دارد. سینمای مستند بر واقعگرایی تأکید میکند و سینمای داستانی بر تأثیرگذاری بر بینش مخاطب. در ترکیب این دو، امکان روایت داستانی فراهم میشود که در عین برخورداری از نگاه و بینشی خاص، واقعگرایانه نیز باقی میماند. در این اثر، بخشهایی بهصورت مصاحبه و بخشهایی بهصورت بازسازی ارائه شده و این دو در تعامل با یکدیگر کلیت اثر را شکل دادهاند. کار با تحقیق آغاز شد و مشورتهایی با آزادگان از طریق مراکزی همچون مؤسسه پیام آزادگان و بنیاد شهید صورت گرفت. همچنین افرادی ازمیان آزادگان جنگ تحمیلی که خارج از این مجموعهها شناخته شده بودند، برای حضور در پروژه دعوت شدند. محقق تیم (خانم زینب کاظمپور) در پژوهشهای خود به حدود ۵۵۰خاطره دست یافت. این خاطرات با آزادگان تطبیق داده شد و سپس انتخابهایی از میان آنها صورت گرفت. تلاش شدکلیترین محورها در نظر گرفته شود تا مخاطب با تماشای مجموعه، تصویری جامع اززندگی دراسارت بهدست آورد.این مفاهیم کلی در قالب داستانها و خاطرات بازتاب یافتند. برای مثال مقولههایی چون «هنر در اسارت»، «آموزش در اسارت» و «بهداشت در اسارت».
از نظر نسبت بخش مستند و داستانی، حدود ۷۰درصد مجموعه داستانی و ۳۰درصد مستند است. در انتخاب لوکیشنها تلاش شد مکانهایی استفاده شود که حتیالامکان به واقعیت نزدیک باشند. نزدیک به ۳۰لوکیشن در نقاط مختلف تهران بررسی شد اما بهدلیل محدودیتهای بودجهای، امکان بازسازیهای گسترده فراهم نشد. در نهایت، پادگان ۰۶ ارتش بهعنوان مکان اصلی انتخاب شد. با توجه به شباهت ساختمانهای ارتشی در سراسر جهان، این امکان فراهم شد که با اعمال تغییرات و بازسازیهای محدود، شرایط تولید آماده شود. در نتیجه، ۱۴لوکیشن در این پادگان ایجاد و پیشتولید آغاز شد.
بسیاری از وسایلی که در دوران اسارت پرمصرف بودند، دوباره توسط همان آزادگان بازسازی شدند. برای نمونه، در بخشی که به تئاتر در اسارت اختصاص دارد، نمایش بینظیری درباره امام رضا(ع) اجرا شده بود. در آن زمان، اسرا با همان امکانات اندک و مواد اولیه محدود توانسته بودند ضریحی طلایی بسازند که جلوهای باشکوه داشت. در این مجموعه نیز همان ضریح تقریبا به همان شکل و این بار توسط همان فردی که آن را در دوران اسارت ساخته بود، بازسازی شد و در فیلم بهکار رفت. تلاش بر آن بود که از نظر مالی و اجرایی کمترین کاستی در کار وجود نداشته باشد و همه توان برای هرچه بهتر شدن اثر بهکار گرفته شود. این انرژی و انگیزه عمدتا از سوی خود آزادگان تأمین شد. زیرا علاقه و همراهی آنان باعث دلگرمی گروه تولید بود. پس از پخش چند قسمت، بازخوردهای مثبت فراوانی دریافت شد و حتی آزادگان که معمولا سختگیرانه به این دست آثار نگاه میکنند، رضایت خود را ابراز داشتند.
در بخشهایی از کار از هوش مصنوعی استفاده شده است. عکسهای واقعی آزادگان در اختیار گروه قرار گرفت و با کمک هوش مصنوعی زندهسازی شدند. این امر کیفیت کار را ارتقا داد و فضای زندگی در دوران اسارت را بیشتر در اثر جاری ساخت. زنده شدن این تصاویر برای خانوادههای آزادگان تجربهای خاص و تأثیرگذار بود و همینطور آزادگان و مدیرانی که آن را مشاهده کردند، این شیوه را بسیار پسندیدند.
بهطور کلی، اجرای کار در سطح قابل قبولی صورت گرفت بهگونهای که حال و هوای اسارت و زندگی آزادگان برای مخاطب باورپذیر شد و او توانست با شخصیتها احساس نزدیکی کند. همچنین از تکنیک «دوربین روی دست» استفاده شد تا وجه واقعگرایانه و مستندگونه اثر پررنگتر جلوه کند.
چه چیزی باعث شد سراغ موضوع اسرای جنگ تحمیلی بروید؟
چند سال پیش برای شبکه افق مستندی ساختم به نام «تکریت ۵» که از قضا اثری مورد قبول واقع شد. همین موضوع در ذهنشان ماند و درواقع من هیچ اطلاعی از کار آسمان خاکی نداشتم تا اینکه از من دعوت شد این پروژه را انجام دهم. جلسات مفصلی با مدیران شبکه و بنیاد شهید داشتیم. ابتدا قرار بود موضوع کار درباره شهدای غریب باشد اما بعد در همین تعاملات به این نتیجه رسیدیم که چون تعداد شهدا زیاد است، اگر از برخی نام برده شود ممکن است در حق دیگران کوتاهی شود و از سوی دیگر امکان نام بردن از همه وجود نداشت. بنابراین تصمیم گرفتیم بهجای تمرکز بر افراد، به مفاهیم بپردازیم و مخاطب را با زندگی در اسارت و ابعاد مختلف آن آشنا کنیم. این نگاه برای ما جذابتر بود و مدیران شبکه و بنیاد شهید نیز به همین نتیجه رسیدند. دلیل اینکه نام مجموعه را آسمان خاکی گذاشتم این بود که اسرای اردوگاه موصل وقتی شرایط جغرافیایی آنجا را توصیف میکردند، میگفتند بهخاطر وجود دیوار درچهارطرف، تنها چیزی که میدیدند آسمان بود؛ آسمانی که در قالب یک مربع بزرگ پیش چشمشان قرار داشت و در تمام مدت چیزی جز آن نمیدیدند. چنین محدودیتها، غربتها و سختیهایی روح انسان را بزرگتر میکند، او را به خدا نزدیکتر میسازد، به معارف دینی پیوند میدهد و لطافت روحی بیشتری به او میبخشد. آسمان خاکی اشارهای به همین مضمون دارد؛ جایی که گویی فاصله آسمان و زمین کم میشود و این دو به هم میرسند.
چه عاملی آسمان خاکی را از آثار مشابه (چه از نظر قالب و چه از نظر موضوع) متفاوتمیکند؟
در سی و چند سالی که در این حرفه فعالیت داشتهام به یاد نمیآورم اثری درباره اسرا به این شکل ساخته شده باشد. اثری به نام «بازگشت پرستوها» وجود داشت که بسیار کار خوبی بود اما آن اثری کاملا نمایشی و داستانی بود و صرفا داستانهای اسارت را روایت میکرد. یعنی داستانی خطی را دنبال میکرد اما کار ما مستند نمایشی است. بهلحاظ ساختاری تا بهحال در حوزه آزادگان اثری در این قالب ندیدهام. حتی چند نفر از آزادگان که مشاور ما بودند و این افراد بسیار سختگیر هستند، از جمله حاج محمدباقر عباسی که به سختگیری شهره است ومشاور بسیاری از آثار درحوزه آزادگان بوده، دقیقا این جمله را گفتند که لوکیشن وفضایی که مادر آن کارکردیم نزدیکترین وشبیهترین لوکیشن به واقعیت بوده است.بهگمان من، بزرگترین تفاوت کار ما این است که صرفا دنبال روایت یک داستان از یک شخصیت یا یک موقعیت خاص نبودیم. هدف ما پرداختن به مفاهیم کلان و کلی بود. این مفاهیم وقتی به مخاطب منتقل میشود، تصویری کاملتر و گستردهتر از زندگی در اسارت برای او شکل میگیرد. درست است که در دل این مفاهیم، داستانهایی نیز روایت میشود اما پس از تماشای ۱۵قسمت مجموعه آسمان خاکی، بیننده به روشنی فضای اسارت را درک میکند و میتواند با آن همذاتپنداری کند. حتی خود را بهجای شخصیتهایی ببیند که در هر قسمت معرفی شدهاند. این کار درواقع پایهای برای ورود به داستانهای جزئیتر است. به یاری خدا در فازهای بعدی میتوانیم وارد روایتهای شخصی و موقعیتهای ویژه شویم. زیرا مخاطب پیشتر در مجموعه آسمان خاکی اطلاعات گستردهای از زندگی در اسارت دریافت کرده و اکنون آماده شنیدن داستانهای فردی خواهد بود.
برآوردتان از آثاری که تاکنون به اسرای جنگ تحمیلی پرداختهاند چیست؟ چقدر موفق عمل کردهاند و به نظرتان چه مواردی از قلم افتادهاند؟
آثاری که تاکنون درباره اسرای جنگ تحمیلی ساخته شدهاند، عمدتا داستانی بودهاند. این نوع روایت بهطور طبیعی فاصلهای میان مخاطب و واقعیت ایجاد میکرد چراکه وجه داستانی آنها برجسته بود و همین ویژگی پلان اصلی آن آثار را شکل میداد. البته این امر را نمیتوان بهعنوان نقص دانست، بلکه خاصیت آن آثار بود. اما کار ما تفاوت دارد. ما تلاش کردیم تعریفی را که از مستند نمایشی داریم بهطور کامل محقق کنیم. یعنی نمایش به واقعیت نزدیک و باورپذیر باشد بهگونهای که شاید بیننده احساس کند در حال تماشای یک فیلم مستند است. به گمان من، کار ما توانسته این ویژگی را محقق سازد اما درباره اینکه چه مواردی از قلم افتاده، باید گفت داستانهای اسارت آنقدر وسیع، جذاب، آموزنده و دوستداشتنی هستند که میتوان تعداد زیادی فیلم بلند و سریال براساس آنها ساخت. آزادگان گاه ۱۰، ۱۱سال را در سختترین شرایط غربت گذراندهاند و در دل آن دشواریها، تجربههای منحصربهفردی داشتهاند. خود آنان میگفتند در آنجا ایران کوچکی ساخته بودند. نوعی شایستهسالاری بر اردوگاه حاکم بود که مجبور به رعایت آن بودیم. زیرا اگر فرد نالایقی در موقعیتی قرار میگرفت، ضربهای جدی به کل اردوگاه وارد میشد. این برای ما درس بزرگی است چراکه اگر در سطح کلان جامعه بنگریم، یکی از بزرگترین آسیبها، نبود شایستهسالاری در موقعیتهای مختلف است که خسارتهای فراوانی به کشور و مردم وارد میکند. از سوی دیگر، داستان اسارت با وجود آنکه سرشار از سختی و ناامیدی است، همزمان مملو از امید نیز هست و همین امر تناقضی جذاب ایجاد میکند. پیام این تجربه آن است که حتی در سختترین شرایط نیز امید زنده است و انسان میتواند با ایمان، تقوا، توکل به خدا، مهربانی، یاری رساندن به یکدیگر و دوری از صفات ناپسند، زندگیای سرشار از معنا و حتی شیرینی را در دل سختیها تجربه کند. بسیاری از آزادگان وقتی با آنها صحبت میکنیم میگویند اسارت تنها به کتکخوردن یا مرگ و خشونت محدود نمیشد؛ هرچند این مسائل هم وجود داشت و آن هم به سختترین شکل اما به قول یکی از آنها_ که حتی در فیلم هم از گفتهاش استفاده کردیم_ آنجا شادترین جایی بوده که تا به حال دیدهام. این افراد در دل همه تلخیها تلاش میکردند شاد باشند و روحیه خود را حفظ کنند. این خود درسی بزرگ برای ما و برای مخاطب است.
معتقدم ویژگی جالب دیگر آزادگان این است که تمام طیفهای سیاسی، اجتماعی و حتی قومی آنها را دوست دارند. دلیلش آن است که این افراد برای کشور و دین خود هزینه دادند و در عمل نشان دادند که شعارهایشان واقعی بوده. به همین دلیل همگان به آنها علاقهمندند. از این رو کار کردن درباره آزادگان حس و حال خاصی دارد؛ هم برای سازندگان لذتبخش است و هم برای مخاطب جذاب. معتقدم آثاری که درباره آزادگان ساخته شود، همواره با استقبال روبهرو خواهد شد. زیرا مردم این افراد را دوست دارند و داستانهایشان را دنبال میکنند. به گمان من ظرفیتهای فراوانی برای ساخت آثار متنوع درباره آزادگان وجود دارد.
راهنماییهای آزادگان برای خلق یک اثر
مجتبی قاسمی، تهیهکننده و کارگردان آسمان خاکی: تلاش کردیم هم در بخش تحقیق و هم در انتخاب و پرداخت داستانها از حضور آزادگان بهره ببریم. بسیاری از این افراد حافظه بسیار خوبی داشتند، خودشان پژوهشگر بودند، کتاب نوشته بودند و صاحبنظر بهشمار میرفتند و علاوه بر این، مورد تایید دیگر آزادگان نیز بودند. از همین رو آنها را گرد خود جمع کردیم. در این مسیر، کمکهای زیادی هم از مؤسسه «پیام آزادگان» دریافت کردیم. در مرحله اجرا نیز حضور آزادگان بسیار مؤثر بود. آنان انرژی زیادی به گروه دادند. نکته مهم دیگر این بود که بیشتر هنروران مجموعه نوجوانان و جوانانی در رده سنی ۱۷ تا ۲۰سال بودند. طبیعی بود که در آغاز چندان با مفاهیم اسارت ارتباط برقرار نکنند و بیشتر به شیطنتهای معمول سن خود مشغول باشند اما حضور آزادگان در کنارشان بهتدریج اثر گذاشت. آنان این جوانان را گرد خود جمع کردند، رابطهای دوستانه شکل گرفت و بهمرور تحت تأثیر آزادگان قرار گرفتند. تغییر رفتار این هنروران در روزهای پایانی کار نسبت به روزهای نخست بهروشنی محسوس بود.