مولانا در مثنوی، ما را به رقصی میان زمین و آسمان دعوت میکند؛ که معنایش فراتر از زمان و مکان است. فردوسی با شاهنامهاش، ریشههای هویت و شکوه ایرانزمین را زنده نگه میدارد و سعدی با نثر شیرین خود، اخلاق و انسانیت را در سادهترین واژهها به ما میآموزد. بهرهبردن از ادبیات کلاسیک، تنها خواندن متون کهن نیست، بلکه نوشیدن جرعهای از چشمهای زلال است که روح را تازه میکند. در روزگاری که زندگی پرشتاب و ذهنها خستهاند، این آثار میتوانند مرهمی برای دلها باشند و یادآور شوند که زیبایی و معنا در عمق کلمات نهفته است. هر بیت حافظ، هر حکایت سعدی و هر داستان شاهنامه، همچون چراغی است که مسیر تاریک امروز را روشن میسازد و انسان را به تاملی دوباره در خویشتن فرا میخواند. در این میان، رسانه ملی وظیفهای مهم دارد. رادیو و تلویزیون، به عنوان پرمخاطبترین ابزار فرهنگی کشور، میتوانند با تولید برنامههای خلاقانه، بازخوانی متون کهن و معرفی آنها به نسل جوان، پلی میان گذشته و امروز بسازند. وقتی یک بیت شعر سعدی یا حکایتی از مثنوی در قالب نمایش رادیویی یا مستندی تلویزیونی بازگو شود، پیام آن ماندگارتر و ملموستر خواهد بود. این شیوه، نه تنها موجب لذت و سرگرمی مخاطب میشود، بلکه بستری برای ارتقای زبان فارسی و تقویت اندیشههای اخلاقی و معنوی فراهم میآورد. اگر ادبیات کلاسیک در قالبی جذاب و متناسب با زبان نسل جدید روایت شود، هم ارزشهای فرهنگی زنده میمانند و هم جامعه از سرچشمه حکمت و زیبایی بهرهمند خواهد شد. رسانه ملی با این کار، پاسدار زبان فارسی خواهد بود و نقشی اساسی در تحکیم هویت ایرانی-اسلامی ایفا خواهد کرد؛ هویتی که امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند یادآوری و تقویت است. بازخوانی این گنجینه، ما را به خودمان بازمیگرداند؛ به انسانی که میان هیاهوی روزگار، هنوز تشنه زیبایی، معنا و آرامش است. بهرهبردن از ادبیات کلاسیک یعنی دوباره آشتی کردن با خویشتن، با ریشهها و با جهان. و این رسالت، اگر با همت رسانه ملی و همراهی نهادهای فرهنگی دنبال شود، میتواند چراغی برای امروز و فردا باشد.