ساده و زیبا مثل بادار

ساده و زیبا مثل بادار

مجموعه «بادار» که این شب‌ها روی آنتن شبکه یک سیماست، از تولیدات گروه اجتماعی سیمافیلم است که سیروس حسن‌پور آن را کارگردانی کرده و تهیه‌کنندگی آن به‌عهده رشید حاجتمند بوده است. این مجموعه روایتی از ظرفیت‌های بومی و فرهنگی استان سیستان و بلوچستان است.
کد خبر: ۱۵۱۶۹۹۱
نویسنده سپیده اشرفی - گروه رسانه
 
دراین سریال جمعی ازبازیگران شناخته‌شده‌ تلویزیون از جمله هومن برق‌نورد، فرشته سرابندی، محمد رشنو، حسین شریفی، کاوه خداشناس،رضا خدادادبیگی،مهدی میامی، آزیتا ترکاشوند، شیوا خسرومهر، فهیمه مومنی، نیلوفر کوخانی، بیتا سحرخیز، امیرسام موسوی، عبدالرضا نصاری، مهدی شیخ‌عیسی و... نقش‌آفرینی کرده‌اند. ‌بادار‌ تلاشی است برای نمایش زندگی، فرهنگ، ظرفیت‌ها و دغدغه‌های مردم سیستان و بلوچستان که با زبانی داستانی و انسانی روایت می‌شود.این مجموعه تلاش کرده مثل دیگر مجموعه‌های تلویزیونی که با محوریت استان مشخصی روی آنتن می‌روند، لهجه‌ها را به شکل تعدیل‌شده نمایش دهد. البته این نکته را هم باید ذکر کرد که لهجه کامل سیستانی اصلا قابلیت نمایش در قاب شبکه سراسری را ندارد چراکه ممکن است قدری برای مخاطب عام سخت‌فهم باشد و باعث از دست رفتن بخشی از درام و قصه شود.  
   
یک روند متفاوت در آثار اجتماعی  

در یک سال گذشته سریال‌های بسیاری در گروه اجتماعی سیما فیلم روی آنتن رفته‌اند که چالش‌برانگیز و مهم بوده‌اند؛ از «مرهم» که سراغ زندگی همسران طلبه‌های جوان رفت تا «ذهن زیبا» و «فریبا» که هر کدام جذابیت‌ها و چالش‌های خود را داشتند. بهرنگ ملک‌محمدی، مدیرگروه اجتماعی سیمافیلم درباره تولید سریال بادار و چالش‌های آن به جام‌جم می‌گوید: وقتی سریالی برای کل ایران ساخته می‌شود، باید لهجه‌ها را کمی قابل‌فهم‌تر کنیم تا همه مردم بتوانند آن را ببینند، چون امکان زیرنویس کردن وجود ندارد. مثلا سریال «نون ‌خ» شامل مجموعه‌ای از لهجه‌های کردی بود وما در «بادار»هم تلاش کردیم به همین شیوه عمل کنیم. البته وقتی لهجه برای مخاطب مهم می‌شودیعنی او درحال تماشای اثراست وبه جزئیات دقت می‌کند. 
وی در اشاره به برخی نکاتی که پیرامون لهجه بیان شده، عنوان می‌کند: وقتی مسأله‌ای برای مخاطب مهم می‌شود، یعنی آن اثر دیده شده و سوال و حتی نقد مطرح می‌شود.وی بیان می‌کند: ما در گروه اجتماعی سیمافیلم پروژه‌های متنوع و بزرگی را در یک‌سال گذشته پیش بردیم. برای مثال در فریبا برای اولین بار در تلویزیون اینفلوئنسرها را به تصویر کشیدیم، در ذهن زیبا نخستین بار سراغ یک دانشمند زنده با درجه جهانی رفتیم و در مرهم زندگی همسران روحانیونی را که به سفر تبلیغی می‌روند نمایش دادیم. لازم است اشاره کنم که در بادار و مرهم بخش مهمی از زحمات برعهده دوستان واحد فیلمنامه رسانه‌ ملی بود. با این حال، بادار به‌دلیل این‌که تاکنون در تاریخ تلویزیون، سینما و نمایش خانگی پروژه‌ای  به صورت کامل و از صفر تا صد در سیستان و بلوچستان انجام نشده بود، یک پروژه ملی محسوب می‌شود، نه صرفا تولیدی استانی.  
ملک‌محمدی ادامه می‌دهد: در سریال بادار اولین کاری که انجام دادیم، هدف‌گذاری دقیق برای پروژه بود. این مجموعه در لوکیشن‌های زاهدان و یکی دو نقطه دیگر فیلمبرداری شده است. باید بگویم کار بسیار سختی بود. چون برای اولین ‌بار قرار بود سراغ لوکیشن‌های واقعی با مردم و زندگی واقعی برویم و اثر را در شبکه ملی پخش کنیم. اگر قرار است اتفاقات آن منطقه دیده شده و برای مخاطب جذاب باشد، باید نوآوری خاصی در کار وجود داشته باشد که زیست‌بوم واقعی این اثر توانسته آن را نشان دهد.  
   
نمایش آیین و فرهنگ سیستان در قاب سیما  

مدیر گروه اجتماعی سیمافیلم درخصوص این‌که قرار است در سریال بادار بیشتر به کدام ویژگی‌های این استان پرداخته شود، می‌گوید: قصد داریم به بیشتر موضوعات مرتبط با این استان بپردازیم؛ حتی آلات موسیقی، اقلیم و آداب و رسوم آن. در دو یا سه قسمت آینده، مراسم عروسی را خواهید دید و رقص‌های جالب و خاصی برای بدرقه عروس اجرا می‌شود. در این مسیر متوجه شدیم که اهالی محترم زابل و به‌طور کلی سیستان و بلوچستان در مراسم عروسی رسم جالبی دارند که به واسطه آن دو جوان به همدیگر نزدیک می‌شوند. مثلا در قسمت یک یا دو، وقتی سر سفره هستیم، کلوچه‌ها متعلق به همان منطقه هستند. کارگردان این اثر مثل همیشه تلاش کرده به سبک ناتورالیستی کار کند و به جزئیات توجه ویژه‌ای داشته باشد. موضوع دیگر بحث گاو سیستانی است که گاهی به شکل گذرا به آن اشاره شده تا مخاطب خودش دنبال کلیدواژه‌ها برود و تحقیق کند. این پروژه در شرایط سرمای سخت و گرمای بسیار شدید سیستان و بلوچستان فیلمبرداری شده و جزو پروژه‌هایی است که عوامل آن در تمام روزهای جنگ ۱۲روزه به سختی کار کردند. 
   
به دنبال واقعیت با تمرکز بر زیبایی‌ها  

 رشید حاجتمند، تهیه‌کننده سریال پیش از این «بیست‌کووید» را روی آنتن برده بود. او در آن اثر که روایتی کرونایی داشت، لهجه‌های استان‌های مختلف را به نمایش گذاشته بود. حالا بادار پروژه متفاوتی برایش بوده. چون به استانی پرداخته که تاکنون در قاب سیما به شکل جدی اثر نمایشی‌ای ارائه نداده بوده. حاجتمند در این خصوص می‌گوید: علت جذابیت سریال بادار برای من این بود که سراغ موضوعی رفتیم که قبلا کسی به شکل جدی به آن نپرداخته بود. وقتی وارد فضایی می‌شوید که اثر قابل توجهی روی آنتن سراسری نداشته، هم هیجان دارد هم چالش. مثلا ممکن است پرسیده شود چرا سراغ گاو سیستانی رفتیم. گاو برای ما نماد چیزی ریشه‌دار و ملموس بود؛ چیزی که می‌تواند محور قصه باشد و در عین حال دریچه‌ای به موضوعات و شخصیت‌های مختلف سریال. ضمن این‌که این نژاد تقریبا در حال منقرض ‌شدن است و مردم سیستان می‌توانند برای حفظش قدم بردارند و جلوی انقراضش را بگیرند.وی ادامه می‌دهد: وقتی سراغ سریال رفتیم، دغدغه اصلی‌مان نشان دادن زندگی واقعی مردم سیستان بود. هم زیبایی‌ها و فرهنگ غنی‌شان و هم چالش‌هایی که با آن روبه‌رو هستند. درباره اشتغال هم طبیعی است حساسیت ایجاد شود. چون واقعیت این است که بیکاری گسترده و فشار اقتصادی خانواده‌ها واقعیت ملموس منطقه است. تلاش کردیم بدون این‌که مستقیم وارد بحران‌ها شویم این مسائل را در پس‌زمینه و در رفتار شخصیت‌ها نشان دهیم. مثلا سکانس بچه‌ها که مشغول بازی هستند، یا مادر خانه که می‌گوید همه باید کار کنند، اشاره‌ای به اهمیت کار و بار اقتصادی خانواده‌ها دارد. 
این تهیه‌کننده بیان می‌کند: هدف ما این بود که واقعیت را نشان بدهیم اما با تمرکز بر زندگی روزمره فرهنگ و زیبایی‌های سیستان، نه این‌که صرفا مشکلات را برجسته کنیم. در عین حال، لهجه‌ها و ادبیات منطقه واقعا نکته حساسی است. می‌دانستیم که هر اختلاف کوچکی در لهجه ممکن است نقد ایجاد کند. مثل این‌که چرا فلان شخصیت کرمانی صحبت می‌کند و دیگری لهجه‌اش متفاوت است. البته سعی کردیم لحن سیستانی حفظ شود و در عین حال طوری باشد که برای همه مردم قابل فهم باشد. گاهی مجبور شدیم بین وفاداری کامل به لهجه‌ها و قابل درک بودن برای همه مخاطبان تعادل برقرار کنیم. مهم این بود که حس و روح منطقه منتقل شود و شخصیت‌ها طبیعی و باورپذیر باشند اما ترکیب مادرانگی شهربانو و زحمت کشیدن بادار ممکن است مخاطب رابه یاد کتاب«جای خالی سلوچ» بیندازد.حاجتمند درخصوص این‌که آیا این اثر درروایتش تاثیرگذار بوده، می‌گوید:این کتاب اثرارزشمندی است وطبیعی است که یادش بیفتیداما ماصرفا ازحس واقعی زندگی روستایی الهام گرفتیم. قصه بادار و خانم سرابندی مستقل است و شخصیت‌ها ویژه خودمان هستند،با همان دقت به جزئیات و روابط انسانی. 
   
روایت خاص بازیگر سیستانی سریال بادار 

 رضا خدادادبیگی از بازیگران اصلی سریال است که اصالت سیستانی دارد و به‌واسطه شناختش از این استان، کمک زیادی به عوامل کرده. او درخصوص چالش بازی در سریالی که استان خودش را روایت کرده، می‌گوید: این کار برای من جذاب‌تر از دیگر آثار بود. چون هرچه نقش خوب پرداخت شده و جا برای بسط داشته باشد، بازیگر بیشتر دوست دارد روی آن کار کند. کاراکتری که من بازی می‌کنم روابط خوبی با خانواده‌اش دارد و تلاش کردم این موضوع به شکلی منطقی و قابل قبول برای مردم دربیاید. وقتی سریالی تولید می‌شود باید طوری باشد که همه مخاطبان بتوانند گفتار آن را درک کنند. اگر قرار بود کاملا به زبان محلی صحبت کنیم، ممکن بود بخشی از بار درام برای مخاطب از دست رود. بنابراین تصمیم گرفتیم که به‌طور کامل به زبان محلی صحبت نشود تا فهم برای همه آسان‌تر باشد.وی که در این مجموعه نقش پدربزرگ خانواده را دارد، اینطور بیان می‌کند: مردم آن منطقه دوست دارند زبان محلی خودشان را بشنوند و ممکن است گاهی بگویند کاش کامل به زبان خودمان بود اما واقعیت این است که این کار منطقی نیست. با این حال از جنبه‌های مختلف کار راضی بودند. مهم این است که داستان خوب تعریف شود و شخصیت‌ها به‌درستی معرفی شوند تا کار بتواند پیش برود بدون توجه به این‌که مال کدام منطقه است. اگر قصه از آن منطقه باشد، می‌تواند به کسانی که از آنجا نیستند هم درس بدهد. مثلا در جنوب شرق کشور، برای مراسم عروسی کارهایی انجام می‌دهند که روابط خانوادگی‌شان ممکن است با بچه‌های آذری یا کرد کمی متفاوت باشد اما باز هم این تفاوت‌ها قابل انتقال به مخاطب است. 
این بازیگر درباره نقاط تمایز استان‌ها و نمایش آن در قاب سیما هم می‌گوید: به‌عنوان ایرانی یا کسی که در ایران زندگی می‌کند، یکسری چیزها مشترک است و تفاوت خیلی زیادی بین آنها وجود ندارد. ممکن است شرایط جغرافیایی کمی متفاوت باشد اما بنیان و اساس مشترک است. به‌نظرم کار خوب بود. در بادار خیلی چیزها را نشان دادیم: عروسی داشتیم، عزا داشتیم، همین‌طور ویژگی‌های منطقه سیستان که بخشی از آن بلوچ‌نشین است. این میزان حضور فرهنگی خوب در دل قصه جای گرفته بود و با روایت داستان هماهنگ پیش می‌رفت.
   
به مدد تئاتر، بادار را بازی کردم 

 محمد رشنو، بازیگر دیگر این مجموعه روایتگر یک پسر زحمتکش در قلب سیستان است. او هم آن‌قدر دل‌رحم است که در یک سکانس قبل از رفتن به سر کار دست مادرش را می‌بوسد و هم آن‌قدر غیرتی است که به محل کار خواهرش می‌رود و یک روی دیگر را از خودش نشان می‌دهد و دعوا به پا می‌کند. رشنو که پیش از این در نقش سلیم سریال «طوبی» بازی کرده و در آثاری همچون «۲۳ نفر» درخشیده بود، درباره تجربه یک اثر سیستانی به جام‌جم می‌گوید: این تجربه برای من کاملا متفاوت بود. از نظر لهجه، قصه و لوکیشن فیلمبرداری کاملا منحصربه‌فرد بود؛ به‌خصوص لهجه زابلی که تیم تولید تصمیم گرفت به‌دلیل پخش در شبکه سراسری، لهجه‌ها رقیق‌تر و به شکل دست‌وپا شکسته باشند. امیدواریم مردم سیستان از این تجربه خوش‌شان بیاید. من تجربه استفاده از زبان بلوچی را در یک اثر سینمایی داشتم که متأسفانه اکران نشد اما تجربه لهجه زابلی را نداشتم. لهجه زابلی بسیار دشوارتر از بلوچی است. چون تقریبا ترکیبی از لهجه‌های افغانی و بلوچی است. به همین خاطر کار با این لهجه نوعی حرکت روی لبه تیغ بود.
او درباره پیچیده بودن شخصیت بادار بیان می‌کند: کاراکتر بادار یک شخصیت بسیار چندبعدی و پیچیده است که به‌نظر من می‌تواند باعث همذات‌پنداری مخاطب شود. حالا که چند قسمت از سریال گذشته امیدوارم توانسته باشم از عهده نقش برآیم. پشتوانه شکل‌گیری این کاراکتر پیچیده، پیشینه تئاتری من بود که در تجربه‌های مشابه خیلی به کمک بازیگر می‌آید.   رشنو درباره چالش‌های بازی در یک اثر خارج از تهران هم عنوان می‌کند: ما در این سریال لوکیشن‌های متعددی داشتیم. هم در مشهد و هم در زابل فیلمبرداری کردیم که تنوع لوکیشن‌ها حتی روی گویش‌ها هم تأثیر گذاشته است. حضور بازیگرانی مانند خانم سرابندی و آقای خدادادبیگی که اصالتا زابلی هستند بی‌تأثیر نبود. می‌دانستیم که قرار است این اثر از شبکه سراسری پخش شود. بنابراین صرفا حال و هوای آن منطقه را منتقل کردیم تا حس گرما و واقعیت را داشته باشد. وی ادامه می‌دهد: بعد از آثار برجسته سینمایی مثل ‌طوبی‌ و ‌۲۳ نفر‌ که در آنها حضور داشتم، وقتی برای بازی به مناطق کمتر دیده‌شده رفتم، بازخورد خوبی گرفتم. با توجه به این‌که تلویزیون آنجا بیشتر مخاطب دارد، مردم علاقه‌مندند بازیگرها در نقش‌های متفاوت و با لهجه‌های متنوع ظاهر شوند اما طبیعت بازیگری این است که شخص بتواند نقش‌ها را خوب اجرا کند. البته برخی حاشیه‌ها هم پیش آمد، مثلاً مردم زابل که فکر می‌کردند لهجه‌ها دقیق ادا نشده‌اند؛ لازم است ذکر کنم این موضوع به خواست تیم تولید بود. چون لهجه زابلی بسیار سخت و نامفهوم است و اگر عینا استفاده شود، مخاطب نمی‌تواند متوجه آن شود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰