باید دقت کرد تلویزیون رسانهای ملی است با دامنه دسترسی وسیع، استفاده رایگان و قابلیت پخش همزمان برای همه اقشار و نسلها به صورت خانوادگی و جمعی، این در حالی است که شبکههای نمایش خانگی بر بستر اینترنت و اغلب با پرداخت اشترا ک و مصرف انفرادی فعالیت میکنند و انتخاب و پرداخت سوژهها در آنها به شکلی بوده که شاید همه خانوادهها دیدن آنها را در جمعهای خانوادگی صالح ندادند. این اختلافات ساختاری و محتوایی، به فهم بهتر این شکاف کمک میکند. از اینرو جام جم بر آن شد با مجید زینالعابدین، تحلیلگر ارشد رسانه، بیشتر و اساسی تر در این مورد صحبت کند.
زینالعابدین در ایـن مصاحبه تأکید میکند کـه فاصله میلیونی میان مخاطبان تلویزیون و نمایش خانگی نه فقط به آمار برمیگردد، بلکه ناشی از تفاوت ماهیت برند رسانه ملی با برند شخصی چهرهها و محدودیتهای ذاتی پلتفرمهاست. حضور تلویزیون در زندگی خانوادگی، تأثیرگذاری و ماندگاری پدیده فرهنگی را تضمین میکند، مزایایی که شبکه نمایش خانگی هنوز نتوانسته به آن دست یابد. لازم به ذکر است که این گفتوگو پنجرهای است به بررسی مهمترین مزیتهای رسانه ملی در جذب و حفظ مخاطب گسترده و چرایی جایگاه ویژه تلویزیون در میان رسانههای جمعی داخلی، حتی در دوره ظهور و بروز شبکههای نمایش خانگی.
مجید زینالعابدین، تحلیلگر ارشـد رسانه که سابقه طولانی در مدیریت فرهنگی نیز دارد، در اشاره به قیاسی که در رسانهها و بعضا توسط چهرههای هنری بین مخاطبان تلویزیون و نمایش خانگی انجام میگیرد، به جام جم گفت: تفاوت میلیونی بین مخاطب پلتفرمها (نمایش خانگی) با تلویزیون به تفاوت قدرت احاطه مخاطب در این دو بستر و تمایز میان شخصیت برند رسانه و برند شخصی برمیگردد. برخی مزیتهای چهرههای هنری در دوگانه میان برند رسانهای و برند شخصی لاجرم از دست میرود یا کم اثر میشود.
شکاف میان مخاطب چند ده میلیونی با مخاطب چند میلیونی یا حتی کمتر که آقای رامبد جوان و پیش از او آقای مهران مدیری به آن اشاره کردهاند ناشی از دامنه دسترسی، ضریب نفوذ و ضریب اثربخشی تولید محتوای تلویزیونی در بین مـردم اسـت. این در حالی است که شبکه نمایش خانگی مخاطب چندصد هزار یا چندمیلیونی دارد و این به دامنه دسترسی. ضریب نفوذ و اثربخشی تولید محتوا بازمیگردد.
زیـنالـعـابـدیـن بــا بـرشـمـردن دلایـــل گـسـتـردگـی مخاطبان تلویزیون نسبت به نمایش خانگی ادامـه داد: واقعیت این است که برنامهسازی در تلویزیون براساس دو اصل دربرگیری و فراگیری است، در حالی که تولیدات نمایش خانگی به علت محدودیت ذاتـی پلتفرمها واجـد این دو مزیت نیستند و به همین دلیل بخشی از طبقات اجتماعی را یا نمیتوانند جذب کنند یا از دست میدهند. درواقع این احاطه ملی و مرجعیت رسانهای در ساختار تلویزیون میتواند یک برنامه سرگرمی را به یک پدیده فرهنگی یا یک جریان اجتماعی تبدیل کند و باعث ماندگاری آن در حافظه جمعی شود.
این تحلیلگر ارشد رسانه با اشاره به ماهیت شبکههای نمایش خانگی اضافه کرد: برنامههای نمایش خانگی ماهیتا از قدرت ضریب یافتگی در ذهن جمعی مخاطب بهرهمند نیستند. به همین دلیل نمیتوانند به پدیدهای فرهنگی یا نماد رسانهای تبدیل شوند و در ادامــه در حافظه تاریخی مخاطب بـه جـای اثـرگـذاری جمعی تبدیل به مکتب فردی و پراکنده می شوند و چه بسا در حد نظری شادی بخش در بستر مجازی باقی می مانند.
وی در ادامـه با بیان اینکه نکته حائز اهمیت دیگر را در تفاوت احساس اعتماد و امنیت میان رسانه ملی و رسانههای پلتفرمی دانست و افـزود: واقعیت این است که بخشی از بدنه اجتماعی مـردم و خانوادهها به طور پیشفرض به سبک زندگی تدریجی در برنامههای تلویزیون اعتماد دارند، اما همین قشر از مردم این اعتماد پیشینی را نسبت به محتوای تـولـیـدات پلتفرمی نــدارنــد و در انـتـخـاب برنامه.
به دنبال اعتمادسنجی و راستی آزمایی برای مصرف خانوادگی به جای مصرف انفرادی ایـن محتواها هستند؛ بنابراین به طور طبیعی، آنچنان که آقـای جـوان اذعـان کردند، فاصله و تراکم مخاطب چند ده میلیونی در تلویزیون در برابر نمایش خانگی دیده میشود.
زینالعابدین در گـام بعدی پیوستگی و اتـصـال میان نسلها را در کسب بـالای تعداد مخاطبان مؤثر دانست و گفت: نکته مهم بعدی در تبیین این تغییرات برخورداری مخاطبان برنامه های تلویزیونی از پیوستگی و اتصال میان نسلهاست؛ یعنی برنامههای تلویزیونی با پیوند چند نسل در یک خانواده و محیط عمومی به طور جمعی دیـده مـیشـوند اما تولیدات نمایش خانگی مصرف انفرادی دارنـد و در بسیاری از مواقع از مخاطب تکنفری برخوردارند. این پدیده در مقایسه مخاطبان یک چهره رسانهای در تلویزیون و نمایش خانگی باعث ایجاد شکاف چند میلیونی میشود و به همین دلیل تلویزیون در بستر فرهنگ عمومی از قدرت بیرقیبی برخوردار خواهد شد و البته در ادامه دو قدرت توسعه دهندگی و شتابدهندگی نیز همراه خواهند شد. این مزیتهای نسبی در ماهیت تلویزیون نهفته است و احتمال دارد در مقاطع زمانی درصدهای این امر تغییر کند، اما قابل فرسایش و از بین رفتنی نخواهد بود.
به گفته این تحلیلگر ارشد رسانه، مردم عادی و همه جامعه، مخاطبان برنامههای تلویزیونی هستند. وی در تکمیل بحث خود گفت: مخاطبان تلویزیون بخشی گزینش شده جامعه نیستند. بنابراین، برنامهها به واسطه این قدرت تودهای و فراگیر مخاطبان، بهطور طبیعی توانایی تولید گفتمان دارند و حتی در ساختارهای دیگر فرارسانهای یا ترارسانهای باعث بازنشر برندهای هنری، شخصیتهای هنری، مجریان و مؤلفان را گسترش دایره مخاطبان آنها خواهد شد. ایــن تـراکـم چشمگیر مخاطب در برنامههای تلویزیونی برای چهرههای هنری و رسانهای، به خلق سرمایه اجتماعی و تولید ارزش افزوده منجر میشود، اما میبینیم که در برنامههای پلتفرمی گـاهـی چـهـرههـای هـنـری مـجـبـورنـد از سرمایه اندوخته اجتماعی خود هزینه کنند تا برنامهشان در بستر تجاری پلتفرم دیده شود. البته این مسأله مـحـدود بـه نمایش خانگی نیست و در سینما هم مشاهده میکنیم که فیلمهای سینمایی برای فروش به سوپراستارها مراجعه میکنند، در حالی که تلویزیون با توجه به قدرت فـراگـیـری و حـمـایـت مـردمـی اغـلب چهـرهسازی و ستاره سازی میکند و به سـرمایه اجتماعی و برند شخصی چهرههای خود میافزاید.