سریال «دکل»که این روزها ازشبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی پخش میشوداگرچه داستانش را ازیکی ازرمانهای موفق و معروف این استاد ادبی ترس و دلهره نگرفته اما شباهت زیادی به نوشتههای او دارد.حتی نام یکی از داستانهای مشهور کینگ که تبدیل به فیلم سینمایی هم شد، «مه» نام دارد. مه در داستان سریال دکل نقش و اهمیت بسیار زیادی دارد و حتی میتوان ازآن بهعنوان یکی از کاراکترهای اصلی ومحوری ماجرا نام برد. سریال دکل باحال وهوای دلهرهآور و ماوراالطبیعه خود، اثری انگلیسی بوده که توسط دیوید مکفرسون خلق شده است. کارگردانی سریال را جان استریکلند بهعهده داشته و تمام صحنههایش در اسکاتلند فیلمبرداری شده است.
مه غلیظ مشکوک
فصل اول این درام تعلیقی پرتنش ژانویه ۲۰۲۳ روی آنتن رفت و استقبال بالای تماشاگران از شش اپیزود آن، راه را برای تولید فصل دوم و شش اپیزود تازه هموار کرد. دومین فصل سریال ژانویه سال جاری میلادی پخش شد و توانست به صورت یکی از پربینندهترین سریالهای سال جاری میلادی درآید که همین قسمت هم اکنون در حال پخش از شبکه چهار است. بخش اعظم داستان سریال درباره یک دکل نفتی شناور در دریای شمال است. زمانی که یک مه غلیظ و مشکوک اطراف این دکل را فرا میگیرد، خیلی زود مشخص میشود که اوضاع عادی نیست و شخصیتهای مرکزی داستان قرار است با دردسرها و مشکلات عجیب و غریب و هولناکی روبهرو شوند. این مه غیرمعمول راه ارتباطی کارمندان دکل با جهان بیرون را قطع کرده و با تحتتأثیر قرار دادن آنها، یک بیماری خطرناک و ناشناخته را خلق میکند. براساس این بیماری، کارمندان دکل از خود رفتارهای خطرناک و غیرقابلکنترلی بروز میدهند. دانشمندی که در محل حضور دارد، به این نتیجه میرسد که این بیماری و خطرات ناشی از آن بهخاطر شیوع یک انگل باستانی و کهن است که از اعماق اقیانوس سربرآورده و کف اقیانوس را فرا گرفته و جان آدمها را به خطر انداخته است.
داستان خشم طبیعت
در سریالهای تلویزیونی داستانهایی هم به تصویر کشیده شدهاند که در ارتباط با قهر طبیعت و اعمال خشونت طبیعت علیه مردم عادی و بیدفاع است. این داستانها معمولا برگرفته از زندگی عادی مردم هستند و با واقعیتهای روز جامعه انسانی همراهی دارند. نمونه جدید این خشم طبیعت همان بلای کووید ۱۹ است که چند سال پیش جانهای بسیاری گرفت و برای بیش از یکی دو سال، جهان را در رخوت و عدمفعالیت فرو برد. یکی از نمونههای خشم طبیعت که در فیلمها و سریالها بهشدت خودنمایی میکند، زلزله است و کمتر کسی به سراغ بلایی چون مصیبت سریال دکل میرود. به همین دلیل است که جذابیت سریالی مانند دکل آشکارتر میشود و میتواند جمعیت بیشتری از مخاطبان را با خود همراه کند. این نظریه است که مکفرسون، خالق سریال مطرح میکند.
خاطرهبازی تلویزیونی
رسانهها و منتقدان تلویزیونی به این نکته اشاره میکنند که مکفرسون با توجه به سابقه خانوادگیاش، توانسته چنین داستان هیجانانگیزی را نوشته و جلوی دوربین ببرد. در حقیقت پدر و عموی این برنامهساز موفق تلویزیونی، خود در همان حرفهای مشغول به کار بودهاند که خط اصلی داستان دکل روی آن بنا شده است. مکفرسون شنیدههای جذاب خود در دوران کودکی و نوجوانی را تبدیل به داستانی معمایی و دلهرهآور کرده تا بتواند خاطراتش را با مخاطبان قاب کوچک به اشتراک بگذارد. این تهیهکننده برای اولینبار در سال ۲۰۱۸ طرح فیلمنامه خود را به مدیران شبکه آمازون ارائه کرد و با این تاکید به ملاقات آنها رفت که فیلمنامهاش روایتی شیرین و جذاب از سالهای فعالیت پدرش روی سکویهای نفتی و صنعت گاز است. مکفرسون در اینباره میگوید: ابتدا چند صفحه دستنوشته را برای درک واکس فرستادم. او از مدیران تولید معروفی است که همیشه از ایدههای تازه و متفاوت استقبال میکند. خیلی سریع نسبت به این دستنوشته واکنش نشان داد و از آن استقبال کرد و از من درخواست یک فیلمنامه کامل کرد. همین مسأله شوق مرا برانگیخت و بلافاصله دست به کار نگارش فیلمنامه شدم. احساس میکردم حالا جایی هست که میتوان این سریال را جلوی دوربین برد. طی چند ماه از ماه دسامبر ۲۰۱۸، کار نوشتن فیلمنامه را تمام کردم. نوامبر ۲۰۲۰ با این خبر خوب روبهرو شدم که شبکه آمازون، چراغ سبز تولید دکل را داده است. اکنون مسیر روشن و بازی را جلوی خودم میدیدم و میدانستم که باید تمام تلاشم را به کار ببرم تا اثری بدیع، جذاب و تماشایی خلق و به تماشاگران ارائه بدهم.
پیش بهسوی اسکاتلند!
کار فیلمبرداری دکل از اواخر مارس ۲۰۲۱ در استودیوی فیلمسازی فرست استیج در ادینبورگ آغاز شد. سازندگان سریال در این مکان دست به ساخت سه پایگاه دکل نفتی زدند، تا تمام صحنههای سریال را در آن فیلمبرداری کنند. این پایگاهها البته کوچکتر از حد و اندازه واقعی و در حقیقت ماکتهایی از طرح اصلی بودند که قرار بود حال و هوای پایگاههای دکلهای نفتی در دل اقیانوس را به خاطر بیاورد. گفته میشود بخش مهمی از بودجه سریال، صرف ساخت این پایگاهها شد. با وجود این، بخشی از سکانسهای سریال هم در یک دکل واقعی نفتی در خود اسکاتلند فیلمبرداری شد. رسانهها بعدها به این نکته اشاره کردند که دکل اولین سریال شبکه آمازون بوده که تماما در لوکیشنهای اسکاتلند فیلمبرداری شد و زمینه را برای فعالیتهای بیشتر در این منطقه فراهم کرد.
اهمیت لوکیشنها
جان استریکلند، کارگردان دکل میگوید: برای ما لوکیشنهای سریال اهمیتی برابر با خود بازیگرانش داشت. در حقیقت این مکانها نقش بسیار مهمیدر داستان و پیشروی خط اصلی آن ایفا میکردند و نمیتوان سریال را بدون لوکیشنهای آن تصور کرد. پس طبیعی است که بخش مهمی از کار و تدارکات ما قبل از شروع فیلمبردای صورت بگیرد، تا زمان کار فیلمبرداری با مشکلات کمتری روبهرو باشیم. مکفرسون نسبت به داستانش حساسیت خیلی زیادی داشت و این حساسیتها کمک کرد تا کار فیلمبرداری دقیقتر و منسجمتر صورت بگیرد. اوصحنهها رابهگونهای برای همه ما تشریح کرده بود که انگار این ماجرا برای تکتک ما درعالم واقعیت رخ داده و همه ما با هم، یک تجربه مشترک را از سر گذراندهایم. این نکته کمک کرد تا سریال و حال وهوای آن، بیشتر به دل مخاطبان بنشیند و آنها با این ماجراجوییها همذاتپنداری بهتر و بیشتری کنند.
فضاسازی دقیق
برخورد منتقدان هم مثل مخاطبان با دکل بسیار خوب بوده و اکثر نقدها روی فیلمنامه منسجم و جذاب، کارگردانی دقیق و حساب شده و بازیهای طبیعی و مقبول بازیگران آن تاکید کردهاند. حال و هوای سریال و نوع هیجان و تعلیقی که در تمام اپیزودهایش خلق میکند، نکته مثبتی دیگری بوده که منتقدان روی آن انگشت گذاشتهاند. امیلی همپشایر که نقش رز میسن، شخصیت محوری سریال را بازی کرده، در این رابطه میگوید: با وجود اینکه دکل تعدادی شخصیت اصلی و فرعی مهم و قابل توجه دارد اما این فضاسازی خاص و مبهم آن است که در وهله اول توجه بینندگان را به خود جلب میکند. خود ما هم زمانی که قرار شد جلوی دوربین ظاهر شویم، این نکته را میدانستیم و قبول کرده بودیم که فضاسازی اهمیتی بسیار بیشتر از نوع بازی ما جلوی دوربین دارد.
داستان، ستاره اصلی
سازندگان دکل از همان ابتدای کار تولید اعلام کردندقصد ندارند نقشهای مختلف آن رابهدست ستارگان سرشناس دنیای سینما و تلویزیون قرار دهند و ستاره اصلی سریال، داستان پرپیچ و خم وهیجانی آن است که در دل یک فضاسازی مبهم به تصویر کشیده میشود. با وجود این، یان گلن، اوئن تیل و امون الیوت که نقشهای مهمیدر سریال ایفا کردند، قبل از آن در درام تاریخی قرون وسطایی بسیار پربیننده «بازی تاج و تخت» بازی کرده بودند. اما مکفرسون تاکید کرد انتخاب آنها نه بهخاطر حضورشان در این سریال معروف که بهدلیل توانایی بازیگری و همخوانی چهرهشان با کاراکترهای مورد نظر بوده است.
شخصیتسازی بازیگرانه
در این رابطه، یان گلن ۶۴ ساله که در تمام اپیزودهای دکل بازی داشت و یکی از دو نقش محوری سریال، چنین میگوید: شما در دنیای تلویزیون معمولا همیشه با پیشنهادهای خوب و قابلاعتنا مواجه نمیشوید؛ بهخصوص زمانی که به سن و سال من میرسید، حتما چنین اتفاقی نمیافتد! جذابیت سریالی چون دکل در این است که به شما درمقام بازیگراین امکان را میدهد که دست به یک شخصیتسازی زده و تحلیلی از یک آدم درمانده اما امیدوار را ارائه دهید. با وجود اکشن زیاد داستان، خبری از انجام کارهای قهرمانانه و دور ازانتظار نیست و این اکشن به گونهای واقعگرا، در دل داستان و کاراکترها و روابط بین آنها جا داده شده است. چنین شخصیتی دست شما را باز میگذارد تا بتوانید یک بازی زیرپوستی و قابل قبول ارائه بدهید و تا حد امکان از کلیشهها دوری کنید. خیلی خوشحالم که بخشی از این سریال و موفقیت آن در میان تماشاگران بودم.
تغییرات اقلیمی و فاجعههای مربوط به آن
مکفرسون، خالق سریال در عین حال اصرار دارد روی جنبههای اجتماعی اثرش صحبت و تاکید کند که قصدش از تولید آن، تنها سرگرم کردن مردم نبوده است: نگاهی به دوروبر خودمان بیندازیم. چه میبینیم؟ شما هر روز که رادیو و تلویزیون را روشن میکنید، یکی از خبرها و بحثهای اصلی آنها تغییرات اقلیمی و شرایط جوی و زیستمحیطی است. آدمها ندانسته در حال نابودی وتخریب طبیعت هستند وبا این کار،قهروخشم آن رابرمیانگیزند.هرروزکه میگذردوضعیت اقلیمیو محیطزیستی بد و بدتر میشود و به رغم هشدارهای سیاستمداران و دولتمردان، ظاهرا قرار نیست کسی در این رابطه دست به اقدامات عملی بزند. سریال دکل تلاش دارد به زبانی ساده و جذاب، این خطرات را به همه گوشزد کند. این همان پیامی است که بهواسطه دکل سعی داشتم به مردم و مخاطبان برسانم. موضوع فقط این نیست که تماشاگران استقبال بسیار خوبی از سریال میکنند، مسأله این است که چقدر میخواهیم در رابطه با نابودی کره زمین و زیستگاههای آن اقدام عملی کنیم.