یکی از اصلیترین ضعفهای این طرح، فقدان هرگونه مسیر روشن و عملی برای تشکیل دولت مستقل فلسطینی است. اگرچه در برخی بندها بهنوعی اداره محلی فلسطینی اشاره شده اما هیچ تعهد مشخصی از سوی اسرائیل برای پایان اشغال، توقف شهرکسازی یا واگذاری اراضی وجود ندارد.
طرح ترامپ عملا بسیاری از خواستههای کلیدی اسرائیل را بیقید و شرط میپذیرد؛ از جمله کنترل امنیتی بر مرزها، محدودیت بازگشت آوارگان فلسطینی و تداوم وضعیت محاصره. این جانبداری باعث شده فضای بیاعتمادی نسبت به نقش آمریکا افزایش یابد. در بسیاری از بندهای طرح، نهتنها سازوکار نظارت و ضمانت اجرا مشخص نیست بلکه تناقضهای درونی نیز دیده میشود. از یکسو از بازسازی و پایان جنگ سخن گفته شده و از سوی دیگر ادامه محاصره و کنترل امنیتی تأیید شده است. تشکیل شورای صلح نیز که قرار است به ریاست تونی بلر، نخستوزیر پیشین بریتانیا شکل بگیرد، با انتقادات گستردهای مواجه شده است. بلر پیشتر بهعنوان نماینده روند صلح فعالیت داشت و روابط نزدیکی با واشنگتن و تلآویو دارد. منتقدان میگویند این شورا عملا تحت نفوذ سیاسی ترامپ و آمریکا خواهد بود و ریاست بلر بیشتر جنبه نمادین دارد تا بیطرفانه. همچنین تأکید شده که بدون ساختار روشن حکمرانی انتقالی و نیروی انتظامی قابل اتکا، این طرح عملا در میدان جنگ شهری فرسایشی شکست میخورد و بهجای حل بحران، آن را طولانیتر میکند.
بخش قابل توجهی از مفاد طرح با قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل در تعارض است. اجرای این طرح میتواند مشروعیت حقوق بینالملل را تضعیف کند، زیرا هیچ اشارهای به مسئولیت اسرائیل در قبال اشغال و نقض حقوق بشر نشده است. از منظر انسانی نیز بازسازی کامل نوار غزه در این طرح پیشبینی نشده است. بازسازی به چند منطقه تحت کنترل محدود میشود و محاصره و محدودیتها ادامه خواهد یافت.
این رویکرد باعث تداوم بحران انسانی و احتمالا تعمیق شکافهای اجتماعی میشود. همچنین هیچ تضمینی برای دسترسی آزاد به کمکهای بشردوستانه و بازگشت آوارگان ارائه نشده و عملا به حفظ وضع موجود میانجامد. بهطور کلی، طرح ترامپ در ظاهر با شعار پایان جنگ و بازسازی معرفی شده اما در عمل با چند اشکال اساسی مواجه است: فقدان چشمانداز سیاسی واقعی، جانبداری از اسرائیل، ضعف اجرایی، تعارض با حقوق بینالملل و بیتوجهی به واقعیتهای انسانی غزه. این طرح نهتنها کمکی به حل بحران نمیکند بلکه ممکن است به تثبیت وضعیت اشغال و محاصره و پیچیدهتر شدن چشمانداز صلح منجر شود. در واقع این طرح بیش از آنکه راهحلی برای صلح باشد، تلاشی سیاسی برای تحکیم جایگاه آمریکا و اسرائیل در معادلات آینده منطقه است، بدون آنکه پاسخی واقعی به مطالبات تاریخی، سیاسی و انسانی مردم فلسطین بدهد.