شبکههای آبرسانی فرسوده که ۴۰ درصد آب را هدر میدهد، فضای سبز تشنهای که با روشهای سنتی سیراب میشود و توسعه بیضابطهای که منابع زیرزمینی را به یغما میبرد، شهرهای کشورمان را به لبه پرتگاه خشکسالی کشانده است.
در این میان، مدیریت شهری به یکی از اضلاع اصلی بحران تبدیل شده؛ نقشی دوگانه که میتواند یا با اصلاح سیاستها، نوسازی زیرساختها و فرهنگسازی مؤثر،مسیر نجات راهموارکند،یا با تداوم غفلت، شهرها را شتابانتر به لبه پرتگاه برساند.
بحران آب در ایران دیگر یک هشدار نیست،بلکه واقعیتی ملموس است. براساس گزارشهای وزارت نیرو، وضعیت مخازن سدهای کشوربه مرزفاجعه رسیده است.آمارهای تلخ این حوزه که در رسانهها بسیار به آن پرداخته شده تصویری از یک بحران عمیق را ترسیم میکندکه نهفقط کشاورزی و صنعت،بلکه زندگیروزمره میلیونهانفرراتهدیدمیکند.درچنین شرایطی، ارگانهای مسئول و در رأس آنها مدیریت شهری نقشی تعیینکننده در مهار یا تشدید بحران دارند؛ از اصلاح الگوهای مصرف گرفته تا بازنگری در توسعه شهری و نوسازی زیرساختهای فرسوده، بسیاری از راهحلها در درون مرزهای شهرها نهفته است.
سبقت جمعیت از منابع!
امروزه در کنار کاهش بارندگی و سطح آب سدها، رشد بیرویه جمعیت و ساختوساز در کلانشهرها بهویژه تهران، منابع آبی این کلانشهر را به مرز فروپاشی کشانده است. طبق سند آمایش سرزمین، افزایش جمعیت در شهرهای مادر باید محدود شود اما در تهران همچنان شاهد گسترش شهرهای اقماری و ساختوسازهای بیضابطه هستیم. مدیریت شهری که وظیفه تنظیم توسعه شهری را برعهده دارد، در این بحران نقشی کلیدی ایفا میکند. افزایش سطوح نفوذناپذیر مانند آسفالت و بتن که نتیجه سیاستهای نادرست شهرسازی است، مانع نفوذ آب به آبخوانها شده و ۳۰ هزار حلقه چاه غیرمجاز برای جبران این کمبود حفر شده است. احد وظیفه،رئیس مرکزملی اقلیم ومدیریت بحران خشکسالی، درگفتوگو با جامجم در اینباره میگوید: شهرهای اقماری اطراف تهران و البرز از منابع آبی محدودی استفاده میکنند که برای جمعیت فعلی هم کافی نیست. توسعه بدون توجه به ظرفیت زیستی، یک فاجعه است. مدیریت شهری میتواند با اعمال قوانین سختگیرانهتر برای ساختوساز، ارائه مشوقهایی برای توسعه پایدار و توقف گسترش شهرهای اقماری، فشار بر منابع آبی را کاهش دهد. تهران برای بقا، به مدیریت شهریای نیاز دارد که نه فقط مهار گسترش شهر را به دست بگیرد، بلکه آیندهای پایدار را برای نسلهای بعدی تضمین کند.
نقش سوءمدیریتها
کارشناسان، سوءمدیریت را پاشنه آشیل بحران آب در ایران میدانند و مدیریت شهری در قلب این چالش قرار دارد. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی تأکید کرده که اگرچه کاهش بارندگی و مصرف بالا در این میان نقش دارد اما مدیریت ناکارآمد منابع آبی در سطح شهرها تأثیر بهمراتب بیشتری بر شرایط گذاشته است. رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی نیز بخش مهمی از مشکلات را به ضعف مدیریت شهری در کنترل برداشتهای غیرمجاز و توسعه بیضابطه نسبت میدهد. او میگوید: ساختوسازهای غیرقانونی در مناطق کوهستانی و ویلاسازیهای بیرویه در بالادست رودخانهها که اغلب با مجوزهای شتابزده شهری یا نبود نظارت کافی انجام میشود، جریان آبرسانی به پشت سدها را مختل کرده است. لولهکشیهای غیرمجاز برای استخرها و باغچههای شخصی دراین مناطق، عملا سهم آب شرب شهروندان تهرانی را قطع کرده است.وظیفه تأکید میکند: آب، یک منبع عمومی است و مدیریت شهری بایدبانظارت دقیق واجرای قوانین، مانع بهرهبرداریهای شخصی از سرچشمهها شود. اگر سدهای لتیان یا کرج امروز در آستانه خشک شدن است، بخشی از آن به خشکسالی برمیگردد اما بخش اعظم آن نتیجه ضعف مدیریت شهری در تنظیم توسعه و حفاظت از منابع آبی است.
آبی که هدر میرود
اما ضعف در مدیریت شهری فقط به ساختوسازهای بیرویه و افزایش جمعیت محدود نمیشود. اکنون در شرایطی که کشور با یکی ازخشکترین سالهای چند دهه اخیر دستوپنجه نرم میکند، صدای ترکبرداشتن زیرساختهای فرسوده آبرسانی در شهرهایی چون تهران نیز بیش از گذشته به گوش میرسد. تورج فتحی، کارشناس حوزه آب در گفتوگو با جامجم در اینباره میگوید: متأسفانه طی دو سه دهه اخیر، بهویژه پس از پایان جنگ تحمیلی، ما با سوءمدیریت در حوزه آب مواجه بودهایم. بسیاری از اقدامات ضروری در حوزه مدیریت منابع و توزیع آب به تأخیر افتاده یا اساسا اجرا نشده است. حالا بزرگترین بحران پنهان در دل شبکه آبرسانی تهران، میزان بالای هدررفت آب است. فتحی با استناد به آمارهای موجود میگوید: در حال حاضر از هر ۱۰۰ لیتر آبی که توسط شرکت آب منطقهای به شرکت آبفا تحویل میشود، حدود ۴۰ لیتر آن در مسیر انتقال تا رسیدن به دست شهروندان هدر میرود. این رقم در شرایط خشکسالی، فاجعهبار است. یکی از مهمترین دلایل این حجم از هدررفت آب، فرسودگی شدید شبکه آبرسانی است.
آن طورکه این کارشناس توضیح میدهد، شبکه آبرسانی متعلق به گذشته است وطی این سالها نه بازسازی و نه نوسازی نشده. این درحالی است که اگر همین خطوط نوسازی شده بودند، میزان هدررفت آب میتوانست به زیر ۵ لیتر در هر ۱۰۰ لیتر برسد؛ عددی که معیار جهانی محسوب میشود اما متاسفانه مدیران وزارت نیرو و شرکتهای آبفا، بهجای تمرکز بر اصلاح شبکه موجود، دنبال پروژههای پرزرقوبرقی مثل سدسازی بودند تا در رزومهشان ثبت شود.این درحالی است که هیچ توجهی به بازسازی شبکههای آبرسانی نشده است. اما بحران فقط به شبکه آب محدود نمیشود. طرحهای نیمهتمام جمعآوری و تصفیه فاضلاب هم چالش دیگری است. فتحی معتقد است، اگر طرح شبکه جمعآوری فاضلاب و تصفیهخانههای شهری بهموقع اجرا میشد، آب تصفیهشده میتوانست برای مصارف کشاورزی استفاده شود و فشار بر منابع زیرزمینی کم میشد اما بهدلیل همین غفلتها، کشاورزان ناچارند از چاهها برداشت بیرویه کنند که پیامد آن فرونشست دشت تهران است.
فراموش شده مثل سبزی پایدار شهرها
فضای سبز شهری که قرار بود ریههای کلانشهرهای کشور مانند تهران باشد، به یکی از چالشهای اصلی مصرف آب تبدیل شده است. رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی در اینخصوص به ما میگوید: در حالیکه شهرهای موفق دنیا از آبیاری قطرهای و گیاهان مقاوم به خشکی برای فضای سبز استفاده میکنند، تهران هنوز به شیلنگ و آبپاشهای پرمصرف وابسته است. این روشهای سنتی، حجم عظیمی ازآب راهدرمیدهند، درحالیکه منابع زیرزمینی تهران درحال فرونشست است. آنطور که او توضیح میدهد، مدیریت شهری میتواند با سرمایهگذاری در سیستمهای آبیاری هوشمند مانند آبیاری قطرهای، مصرف آب فضای سبز را تا ۵۰ درصد کاهش دهد. علاوه بر این، جایگزینی چمنهای پرمصرف با گونههای بومی و مقاوم به خشکی،نه فقط آب راحفظ میکند،بلکه هزینههای نگهداری راکاهش میدهد.مدیریتشهریهمچنین میتواند با تدوین آییننامههایی برای الزام پارکها و فضاهای عمومی به استفاده از فناوریهای نوین، الگویی برای سایر شهرها ایجاد کند؛ تهران برای سبز ماندن، به مدیریت شهری نیاز دارد که پایداری را در اولویت قرار دهد. در هر حال این روزها بحران آب در ایران دیگر یک هشدار نیست، بلکه واقعیتی تلخ است که با ضعف مدیریت شهری، فرسودگی زیرساختها و توسعه بیضابطه تشدید شده است. آینده شهرهای کشور بهویژه تهران در گرو اقدام فوری، اصلاح سیاستها و نوسازی اساسی در مدیریت منابع آب است.