در سال ۱۳۹۸، دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، با امضای فرمانی اجرایی از برجام خارج شد. استدلال او؟ «برجام ناکافی است و برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای ایران را پوشش نمیدهد.» این خروج، نقض آشکار قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بود؛ قطعنامهای که برجام را به عنوان توافق تأییدشده به رسمیت میشناخت. آمریکا نه تنها تحریمهای ثانویه (مانند ممنوعیت فروش نفت ایران) را بازگرداند، بلکه شرکتهای اروپایی را تهدید به جریمه کرد. نتیجه چه شد؟ شرکتهایی مانند توتال فرانسه و زیمنس آلمان، قراردادهای چندمیلیارد دلاری با ایران را رها کردند و اروپا- باوجود وعده «حفظ برجام»-نتوانست مکانیسم «اینستکس» (ابزار حمایت از تجارت) را عملیاتی کند. اینستکس، که ۱۳۹۹ راهاندازی شد هیچ گامی برای دور زدن تحریمهای نفتی برنداشت. سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران در توصیف این اتفاق گفته است: «آمریکا با خروج از برجام، دیپلماسی را به مسلخ برد، اما اروپا با بدعهدی، ضربات بعدی را وارد کرد.» از منظر آکادمیک، این اقدام نقض اصل «پیماننامه وین در مورد معاهدات ۱۹۶۹» است- معاهدهای که خروج یکجانبه از توافقهای چندجانبه را ممنوع میکند. در پاسخ، ایران با اقدامات گامبهگام تعهدات برجامی را کاهش داد: افزایش غنیسازی به ۲۰ و سپس ۶۰ درصد و محدود کردن بازرسیهای آژانس. اما این اقدامات، واکنشی به بدعهدی بود، نه ابتکاری تنشزا. تروئیکای اروپایی، به جای فشار بر آمریکا، ایران را متهم به نقض عهد کرد و از همان سال ۱۳۹۹، در آژانس قطعنامهای علیه تهران به تصویب رساند.
تولد توافق قاهره به عنوان آخرین تلاش دیپلماتیک
اما امسال نقطه اوج خدعه غرب بود. حملات هوایی گسترده اسرائیل و آمریکا به ایران آن هم دو روز مانده به دور پنجم مذاکرات غیرمستقیم تهران و واشنگتن، بمبگذاری در مسیر دیپلماسی بود. بیش از ۱۲۰ جهان این حملات را تجاوزی آشکار دانستند و آن را محکوم کردند. با این وجود در فضای پسا جنگ و در پی درخواست کشورهای اروپایی، ایران مسیر گفتوگو با آژانس را پی گرفت تا چارچوبی جدید که شامل پروتکلهای امنیتی برای سایتهای آسیبدیده، شفافیت در غنیسازی ۶۰ درصدی به عنوان سوخت رآکتورهای تحقیقاتی و بازرسیهای محدود اما هدفمند بود به دست آید و نتیجه آن به توافق قاهره منجر شد. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، در بیانیهای رسمی آن را گامی عملی برای ازسرگیری اعتماد دانست و گفت این توافق، نشاندهنده حسن نیت ایران است. اما غرب، با خدعه، آن را قطع کرد. توافق قاهره، بر پایه اصل همکاری متقابل طراحی شده بود، اما فقط دو هفته دوام آورد.
قربانی بعدی بدعهدی تروئیکا
فعالسازی ماشه، اوج ذبح دیپلماسی بود. تروئیکای اروپایی با ادعای عدم اجرای تعهدات ایران، در نامهای به شورای امنیت فرآیند اسنپبک را به صورت غیرقانونی آغاز کرد. این مکانیسم که در بند ۳۷ قطعنامه ۲۲۳۱ گنجانده شده، تحریمهای شش قطعنامه پیشین را بدون رأیگیری بازمیگرداند. بعیدینژاد، عضو تیم مذاکراتی برجام در خصوص سازوکار ماشه به تازگی خبر داده است بیش از ۱۰۰۰ ساعت مذاکره صرف این شد تا اهرمی برای اعتمادسازی ساخته شود، نه ابزاری برای نابودی توافق. در نهایت شورای امنیت، پیشنهاد روسیه و چین برای تمدید ششماهه قطعنامه۲۲۳۱را ردکرد و مکانیسم ماشه فعال شد.
حسن نیت ایران در برابر بدعهدیهای مکرر
ایران، در طول این مسیر، هر بار با دستان باز وارد میدان شد، با در بسته روبهرو گردید. پس از خروج آمریکا، ایران دو سال صبر کرد و سپس گامبهگام عمل کرد؛ نه برای تنش، بلکه برای فشار بر اروپا جهت عملیاتی کردن اینستکس. گفته میشود بعدها ایران پیشنهاد توافق موقت شامل کاهش غنیسازی در ازای آزادسازی داراییهای بلوکهشده را داده بود اما بیعملی اروپا آن را هم به بن بست کشاند. در اواخر دولت حسن روحانی، مذاکرات وین (شش دور) با پیشنهادهایی مانند بازگشت به سطوح ۳.۶۷ درصد غنیسازی آغاز شد، اما آمریکا با شروط اضافی (موشکی و منطقهای) آن را سد کرد. تروئیکا، به جای میانجیگری، قطعنامههای آژانس را افزایش داد.
در آخرین تلاشها پیش از جنگ ۱۲ روزه نیز ایران آماده بود تا در مقابل بازگشت طرف آمریکایی به برجام تعهدات برجامی خود را بار دیگر اجرا کند و محدودیتها برجامی را بر کشور بپذیرد اما آمریکا به این هم راضی نشد و خلع سلاح کامل ایران و بیدفاع کردن کشور را پیگیری کرد که هیچ دیپلمات وطندوستی چنین خودکشی را نخواهد پذیرفت. ایران، به عنوان کشوری بدون سلاح هستهای، حق غنیسازی دارد، اما غرب با ارجاع به فصل هفتم منشور ملل (تهدید صلح) آن را نادیده میگیرد. برای خروج از این دور باطل مذاکره، توافق و بدعهدی غرب، ایران باید استراتژی چندلایهای بر پایه اصول اقتصادی مقاومتی و دیپلماسی هوشمند اتخاذ کند.
دیپلماسی چندجانبه و ائتلافسازی، رایزنی در سازمان ملل برای قطعنامهای علیه حمله به تأسیسات صلحآمیز، تقویت پایههای علمی و فنی، استفاده از اقدامات متقابل و اهرمهای فشار، کاهش جدی همکاری با آژانس و تبدیل رویکرد صبر استراتژیک به مقاومت فعالانه میتواند بخشی از این رویکرد جدید ایران باشد.
ذبح دیپلماسی از برجام تا قاهره، داستان خدعهای است که آمریکا آغاز کرد و تروئیکا با وعدههای توخالی و بدعهدیهای مکرر کامل کرد. انقضای برجام در ۱۸ اکتبر، فرصتی برای بازتعریف سیاست خارجی و منافع ملی بر پایه موازنه واقعی است. همانطور که عراقچی گفت: «دیپلماسی همیشه هست، اما شرایط تغییر کرده. با اجرای راهکارهای مبتنی بر مقاومت فعالانه، ایران نه تنها بحران را مدیریت، بلکه رژیم عدم اشاعه را به نفع جهانی عادلانهتر بازسازی میکند.»
سوت پایان توافق قاهره
سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه روز گذشته درخصوص سرنوشت توافق ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گفت: ما قبلا درباره شکل جدید همکاریهای میان ایران و آژانس توافقی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی امضا کردیم. دلیل این اقدام نیز کاملا روشن بود؛ با توجه به تغییرات میدانی اخیر و بهویژه حملهای که به تأسیسات هستهای ایران صورت گرفت، دیگر امکان ادامه همکاری با آژانس در قالب گذشته وجود نداشت.
وی افزود: به سبب تهدیدات امنیتی، نگرانیهای ایمنی و ملاحظات حفاظتی که بهطور طبیعی پس از آن حمله بهوجود آمد، ضرورت داشت چارچوب جدیدی برای همکاری تعریف شود. این موضوع مورد تأیید آژانس نیز قرار گرفت و چندین دور مذاکره میان دو طرف انجام شد تا در نهایت در قاهره به نتیجه رسید و آن توافق به امضا رسید.
وزیر امور خارجه تاکید کرد: با این حال در شرایط کنونی، توافق قاهره دیگر نمیتواند مبنای همکاری ما با آژانس باشد. تصمیم جدید ایران درخصوص نحوه ادامه همکاری با آژانس بهزودی اعلام خواهد شد. همانطور که پس از امضای توافق قاهره نیز تأکید کردم، فعالسازی مکانیسم اسنپبک همه شرایط را تغییر داده است. درست همانگونه که حمله نظامی پیشتر وضعیت را دگرگون کرد، اکنون نیز شرایط جدیدی پیش روی ماست. بنابراین تصمیمات تازهای باید اتخاذ شود و از نظر من، توافق قاهره دیگر برای وضعیت فعلی کارایی و موضوعیت ندارد.
عراقچی درخصوص فعالسازی مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپایی نیز گفت: سه کشور اروپایی گمان میکردند اهرم فشار تازهای در دست دارند و با تهدید به اجرای آن میتوانند ایران را تحت فشار بگذارند. اما حالا که آن را بهکار گرفتهاند، نتیجه را دیدهاند؛ هیچ تغییری در وضعیت به وجود نیامد و هیچ مشکلی حل نشد؛ صرفا دیپلماسی را سختتر و پیچیدهتر کردند.
وزیر امور خارجه افزود: البته دیپلماسی هیچگاه پایان نمییابد؛ دیپلماسی همیشه هست. اما پرسش این است که در چه شرایطی، با چه طرفهایی و بر پایه چه موازنهای ادامه پیدا میکند. اکنون شرایط نسبت به گذشته کاملا متفاوت است. سه کشور اروپایی بهوضوح نقش خود را در فرآیند دیپلماتیک تضعیف کردهاند و توجیه مذاکراتی با خود را تا حد زیادی از دست دادهاند. در هرگونه راهحل مذاکرهمحور آینده، نقش اروپا بهمراتب کمرنگتر از گذشته خواهد بود.