حکمرانی و حکومت کردن بر مردم در جامعه باید بهگونهای باشد که همه صنوف و اقشار مختلف بتوانند صدای خود را آزادانه به گوش متولیان برسانند؛ چه در قالب نقد، چه تذکر و حتی تشکر. چنین جامعهای تنها در صورتی به این هدف میرسد که «فرهنگ» بهعنوان محور اصلی قدرت دیده شود؛ آنچه از آن با عنوان «حکمرانی فرهنگی» یاد میشود.
در این الگو، سیاست، اقتصاد، تجارت و حتی گردشگری با محوریت فرهنگ تعریف میشود و اهداف مردم و مسئولان به شکل بهتری محقق خواهد شد. حکمرانی فرهنگی بر هویت اجتماعی، انسجام ملی، ترویج ارزشهای اخلاقی، تقویت نهاد خانواده و مدرسه، مشارکت عمومی و توسعه صنایع خلاق تأکید دارد؛ عواملی که سهمی تعیینکننده در تولید ناخالص ملی ایفا میکنند.
یونسکو فرهنگ را مجموعهای از ویژگیهای معنوی، مادی، فکری و عاطفی میداند که هنر، ادبیات، ارزشها، سنن و حقوق بنیادین انسانها را در بر میگیرد. در این نگاه، فرهنگ در کنار سه ستون اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی، به یکی از ارکان توسعه پایدار بدل شده است.
دو تجربه موفق جهانی ــ «هالیو» در کرهجنوبی و «سیاستهای میراث و دیپلماسی فرهنگی» کشور فرانسه ــ نشان میدهد که با ترکیب دولت، بخش خصوصی و مردم، میتوان در حوزه فرهنگ و حکمرانی فرهنگی به موفقیتهای چشمگیری دست یافت.
در ایران، سهم صنایع فرهنگی کمتر از یک درصد (حدود چهار میلیارد دلار) و اشتغال در این حوزه تنها ۶ درصد است، در حالیکه میانگین جهانی ۳/۴ درصد و اشتغال ۶/۲ درصد است. حتی در شاخصهایی چون مطالعه و فروش بلیت سینما نیز با وجود برخی پیشرفتها هنوز فاصله زیادی با استانداردهای جهانی داریم که باید اهتمام بیشتری را نسبت به این موضوعات داشت.برای حرکت به سوی حکمرانی فرهنگی واقعی، باید از شعارزدگی پرهیز کرد و به عملگرایی روی آورد. تقویت نقش زنان بهعنوان محور خانواده، حمایت از هنرمندان واقعی، سیاستگذاری هوشمند در فضای مجازی، توسعه زیرساختهای فرهنگی و درنظر گرفتن تکثر فرهنگی از الزامات این مسیر پرمخاطره ولی روشن است.
فرهنگ بهعنوان سنگ بنا و شالوده اساسی سیاست نباید بازیچه دست سیاسیون شود و سیاست هم نباید بر فرهنگ غالب گردد، بلکه با قرابت با خردهفرهنگها، شرایط رشد و تعالی را فراهم میسازند؛ در این شرایط، حکمرانی فرهنگی زمانی به ثمر مینشیند که فرهنگ و سیاست در تعارض نباشند، بلکه بهصورت هدفمند و ساختارمند یکدیگر را تکمیل کنند. در چنین شرایطی با عنایت به اینکه امور و برنامههای فرهنگی زمانبر بوده و تغییر نگاه در حوزه فرهنگ، مشمول زمان میشود و دیگر اینکه فرهنگ در پی انجام توجیهات اقتصادی و سیاسی نیست؛ مردمسالاری دینی، نشاط اجتماعی و برنامههای فرهنگی سالم میتواند بدون تعویق و محدودیتهای غیرضرور اجرا شوند و جامعه را به سوی پیشرفت و تعالی سوق دهند.