این بحران که سالهاست در سینمای ایران ریشه دوانده، اعتماد مخاطب را نسبت به صنعت سینما بهشدت کاهش داده و دیگر سندی برای بررسی سینمای ایران نیست و نمیتوان از آن برای گزارشهای ژورنالیستی یا تحقیقات علمی-پژوهشی بهره برد.
بحث در برنامه «هفت»
افشای رکوردهای جعلی
شنبهشب، پانزدهم شهریور ۱۴۰۴، در برنامه تلویزیونی «هفت» شاهد بحث و جدل و البته افشاگری بودیم. حسین فرحبخش، تهیهکننده کهنهکار سینما، واضح و مستقیم اعلام کرد که خرید بلیت توسط خود تهیهکنندگان برای ثبت رکوردهای فروش جعلی، عملی است که سالهاست انجام میشود و مسلما اعتبار گیشهها را کاهش داده است. او گفت: «این یک کار کثیف است! طرف حاضر است صد میلیارد تومان صرف خرید بلیت کند تا فیلمش روی پرده بماند و فروشش ثبت شود.» فرحبخش تاکید کرد که مدارک مستندی برای اثبات ادعاهایش در اختیار دارد و آنها را به نهادهای امنیتی و قضایی ارائه خواهد کرد. این اظهارات البته که موضوع جدیدی نبود و در خاموشی اشخاص، همگان از آن اطلاع داشتند اما بیان صریح و عمومی آن، اتفاقی مفید و البته انتقاد و مطالبهای ارزشمند برای سیستمی بود که مدتهاست با بحران اعتماد، شفافیت و اخلاق حرفهای دستوپنجه نرم میکند.
گیشه دیگر تابلوی اعلانات است
پول، جایگزین کیفیت شده
در این نظام معیوب، موفقیت یک فیلم دیگر براساس استقبال واقعی مخاطب سنجیده نمیشود بلکه قدرت مالی تهیهکننده، توان او برای مهندسی فروش، رسیدن به تعداد سالنهای بالا در سراسر کشور و البته قدرت در پشت پرده تعیینکننده است. گیشهها بهجای انعکاس ذائقه عمومی، تبدیل به تابلوی اعلاناتی شدهاند که در آن ارقام بزرگ، اغلب محصول یک مهندسی پشت پرده و خرید مصنوعی بلیت هستند. فیلمهایی که ممکن است از نظر کیفیت و ساختار هنری ارزشمند باشند، بهدلیل نداشتن پشتوانه پشت پرده و عدم ایجاد آمارها و اخبار جعلی، فرصت دیدهشدن پیدا نمیکنند. در مقابل، فیلمهایی با سرمایه هنگفت و توانایی آمارسازی و خبرسازی، حتی اگر از نظر هنری ضعیف باشند، بهترین سالنها و سانسها را در اختیار گرفته و در صدر جدول فروش باقی میمانند. در ادامه نیز خود را فلان و چنان معرفی میکنند، انگار بر قله سینما ایران ایستادهاند.
این بحران البته تاریخچه دارد؛
از صفهای ساختگی تا سامانههای مکانیزه
البته ریشه این بحران به سالها قبل بازمیگردد. در دهههای گذشته، پیش از مکانیزهشدن فروش بلیت، شایعاتی از صفهای ساختگی و توزیع بلیتهای رایگان برای ایجاد جو روانی میان مخاطبان وجود داشت. انتظار میرفت با ورود سیستمهای مکانیزه، شفافیت افزایش یابد و امکان دستکاری کاهش پیدا کند اما درعمل تنها روشهای تقلب تغییر کرد. طی دو دهه اخیر، بارها شاهد جهشهای غیرمنطقی و ناگهانی در فروش برخی فیلمها بودهایم؛ جهشهایی که با ظرفیت سالنها همخوانی نداشته و همواره زمزمه آمارسازی توسط تهیهکنندگان در محافل سینمایی مطرح بوده است. فقدان یک سامانه فروش یکپارچه، شفاف و غیرقابل دستکاری، بزرگترین حفره برای ادامه این تخلفات بوده و باعث شده مفهومی که باید نماد موفقیت واقعی و محبوبیت فیلم باشد، به برچسب قابل خرید و فروش تبدیل شود.
قربانیان بازی پنهان
ترور تدریجی فیلمهای خوب
قربانی اصلی این چرخه معیوب، فیلمهای مستقل، فرهنگی و هنری هستند که تهیهکنندگانشان حاضر به ورود به این بازی پنهان و آمارسازی نیستند یا لااقل قدرتش را ندارند. نظام اکران در ایران، یک نظام بیرحم و مبتنی بر اعداد است؛ اگر یک فیلم در هفته اول فروش کافی نداشته باشد، تعداد سالنهایش کاهش یافته وبه سانسهای نامناسب منتقل میشودودرنهایت از پرده پایین کشیده میشود. در این میان، فیلمهای ضعیف اما با سرمایه و توانایی پشت پرده، بهترین سالنها و سانسها را اشغال میکنند و به این ترتیب فرصت دیدهشدن برای آثار ارزشمند از بین میرود. این وضعیت، درحقیقت یک «ترور فرهنگی» است؛ فیلمهایی که میتوانند تفکر، اندیشه و هنر را به مخاطب منتقل کنند، از شانس دیدهشدن محروم میشوند و ذائقه تماشاگر بهتدریج تنزل پیدا میکند. بهطورمثال ببینید چندسالن درسراسرایران به فیلم«صبح اعدام»رسیده است؟درحالیکه این فیلم سیمرغ بهترین کارگردانی را نیز دارا بود. البته ذائقه مخاطبان با این فیلم چندان یکسو نیست امااین ذائقه راچه کسانی تغییر دادهاند و ازطرفی میتوان فیلمهایی ضعیفتر و دور از ذائقهتر از این فیلم را پیدا کرد که به سراسر ایران رفته و تعداد سالنهای خوبی هم گرفتهاند.
چگونگی مکانیسم پیچیده آمارسازی
شیوههای آمارسازی روزبهروز پیچیدهتر شدهاند. تهیهکنندگان با خرید عمده بلیت از سانسهای کماهمیت، ثبت فروشهای جعلی، استفاده از قراردادهای صوری با شرکتها و ارگانها تحت عنوان اکران اختصاصی، سوءاستفاده از کارتهای شناور و حتی همدستی ضمنی یا آشکار برخی سینماداران، فروش غیرواقعی فیلمها را ایجاد میکنند. این فرآیندها باعث شدهاند که ارقام فروش دیگر واقعیت نباشند و مفهوم «پرفروشبودن» فیلمها از معنا تهی شود.
پیامدهای فراتر از گیشه
آمارهای جعلی پیامدهایفرهنگیواقتصادی گستردهای دارند.آنهاپایهتحلیلهایکلانفرهنگیواقتصادیقرارمیگیرند، سرمایهگذاران را به تصویرسازی غلط از بازدهی سینما میکشند و اعتبار جشنوارهها و جوایزی که بخشی از قضاوت خود را براساس استقبال عمومی تنظیم میکنند، زیرسؤال میبرند. تهیهکنندهای که با فروش ساختگی خود راموفق معرفی میکند،فرصت را از فیلمسازان خلاق و صادق میگیرد و حتی بودجههای کلان بعدی را نیز بهجای حمایت از نوآوری، صرف پشتیبانی از تقلب میکند. این روند، به نفع جریان شبهمافیایی عمل میکند که سینما را به بنگاهی اقتصادی برای پولشویی و شهرت کاذب تبدیل کرده است.
بایستی به اصالت سینما بازگردیم
پایاندادن به این دور باطل نیازمند اراده جمعی و اقدامات قاطع است. ایجاد شفافیت با راهاندازی سامانههای فروش بلیت که هر تراکنش را ثبت کند، وضع قوانین سختگیرانه و جرائم بازدارنده برای متخلفان و بازنگری در ساختار نظام اکران برای حمایت از فیلمهای فرهنگی و مستقل، ضروری است. سینمای ایران برای بازپسگیری اعتبار از دسترفته، بیش ازهر زمان دیگری نیازمندبازگشت به اصالت است؛جایی که پرشدن یک صندلی در سینما تراکنش مالی پنهانی یاتبلیغات غیرواقعی یا خبرسازیهای دروغین نباشد، بلکه انتخاب آگاهانه و واقعی مخاطب باشد.صندلیهای خالی «پرفروشها» امروز نمادی از جایگاه خالی «ارزش» و «اصالت» در سینمای ایران هستند و مسلما تا زمانی که شفافیت، عدالت و اخلاق حرفهای بازنگردد، گیشه به یک دروغگوی بزرگ تبدیل خواهد شد که هیچکس حرفش را باور نخواهد کرد. این تراژدی، پرده پایانی نمایش گیشههای معیوب و آمارسازی در سینمای ایران است؛ پردهای که با هر صندلی خالی، حاصلی ازفساد، تبانی و بیعدالتی فرهنگی را روایت میکند.