تولید مشترک، کلید فتح بازار فیلم

تولید مشترک، کلید فتح بازار فیلم

درعصر اقتصاد خلاق و جنگ نرم فرهنگی،تصویر به قدرتمندترین ابزاردیپلماسی و پرسودترین کالای صادراتی تبدیل شده است.ترکیه بادرک این واقعیت،سالانه بیش از ۵۰۰میلیون دلار ازفروش محصولات دیداری-شنیداری خود درآمدکسب می‌کندو سریال‌هایش در ۱۳۰کشور جهان،ازآمریکای لاتین تاشرق آسیا،مخاطبان میلیونی دارد. در مقابل،سینمای ایران باوجود پیشینه پرافتخار،استعدادهای درخشان وجوایز معتبر جهانی،درمیدان رقابت اقتصادی و تولیدات مشترک بین‌المللی،یک غایب بزرگ است.
کد خبر: ۱۵۱۸۹۵۹
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
سهم ایران از این بازار پررونق، حتی به یک‌دهم ترکیه هم نمی‌رسد‌؛ شکافی عمیق که به گفته کارشناسان، نه از فقر ایده و هنر، که از سیاست‌گذاری نامنسجم، ساختارهای اداری غیرچابک و ناکارآمدی در اتصال به بازارهای جهانی نشات می‌گیرد. این گزارش به کالبدشکافی دلایل این جاماندگی و بررسی راهکارهای ممکن برای بازگشت ایران به نقشه تولیدات سینمایی منطقه می‌پردازد. 
     
وقتی استعداد کافی نیست
سینمای ایران دهه‌هاست که به‌واسطه حضور در جشنواره‌های جهانی و کسب جوایز معتبر، به‌عنوان یکی از سه قطب اصلی سینمای غرب آسیا شناخته می‌شود. نام‌هایی چون عباس کیارستمی، مجید مجیدی و اصغر فرهادی، اعتباری جهانی برای هنر هفتم ایران به ارمغان آورده‌اند اما این اعتبارهنری نتوانسته به یک‌موفقیت اقتصادی پایداروحضوری قدرتمنددرعرصه «تولید مشترک»(Co-production) تبدیل شود. تولید مشترک، فرآیندی است که در آن دو یا چند کشور با تجمیع منابع مالی، فنی، انسانی و محتوایی، اثری سینمایی خلق می‌کنند که علاوه بر کاهش ریسک سرمایه‌گذاری، دسترسی به بازارهای گسترده‌تر و تبادل فرهنگی را ممکن می‌سازد. در این میدان رقابت، ایران با وجود ظرفیت‌های عظیم فرهنگی و داستانی، بازی را به رقبای منطقه‌ای واگذار کرده است. براساس داده‌های رسمی که معاونت توسعه فناوری و مطالعات سینمایی سازمان سینمایی منتشر کرده، فاصله میان ایران و رقبایش خیره‌کننده است. دربازه زمانی ۱۳۹۰تا۱۴۰۲،تنها۱۲پروژه سینمایی بلند به‌صورت رسمی با عنوان «تولید مشترک» در ایران ثبت شده‌ که اکثر آنها نیز پروژه‌هایی با بودجه محدود و با مشارکت کشورهایی بوده که خود سهمی در بازار جهانی ندارند. این آمار در برابر ۵۵ پروژه مشترک رسمی ترکیه یا حمایت «انستیتو فیلم دوحه» قطر از بیش از ۵۰ پروژه جهانی تنها در سال ۲۰۲۳، تصویری از انزوای سینمای ایران را به نمایش می‌گذارد. 
     
ترکیه: از سریال‌سازی تا امپراتوری تصویر
ترکیه نمونه‌ای برجسته از کشوری است که با یک راهبرد ملی دقیق، صنعت تصویر خود را به یک ماشین صادراتی قدرتمند تبدیل کرده است. براساس آمار وزارت فرهنگ و گردشگری این کشور، ترکیه اکنون دومین صادرکننده بزرگ سریال در جهان پس از آمریکاست. این موفقیت اتفاقی نیست. زیرساخت‌های سینمایی این کشور شامل بیش از ۲۸۰۰ سالن سینما (در برابر حدود ۶۰۰ سالن در ایران) و تعداد اکران سالانه‌ای که ۱۰ برابر ایران است، فضایی جذاب برای سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی فراهم کرده است. دولت ترکیه با امضای موافقت‌نامه‌های رسمی فیلم‌سازی با بیش از۲۰ کشور، از جمله قدرت‌های سینمایی اروپا و آسیا، و ارائه مشوق‌های مالیاتی جذاب، راه را برای تولیدات مشترک هموار کرده است. این کشور با بهره‌گیری هوشمندانه از موقعیت ژئوپلیتیک خود به‌عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب، نه تنها بازارهای منطقه و اروپا را هدف قرار داده بلکه توانسته در مناطقی مانند آمریکای لاتین که از نظر فرهنگی تفاوت‌های زیادی با ترکیه دارند، به فروش خیره‌کننده‌ای دست یابد‌؛ بازاری که سینمای ایران هیچ‌گاه حضور مؤثری در آن نداشته است. 

سرمایه در خدمت برندسازی ملی
در سوی دیگر، کشورهای حاشیه خلیج‌فارس مانند عربستان، قطر و امارات متحده عربی، استراتژی متفاوتی را در پیش گرفته‌اند. آنها به‌جای تمرکز بر تولید محتوای بومی، با تاسیس جشنواره‌های سینمایی پرزرق‌وبرق (مانند جشنواره فیلم دریای سرخ) وصندوق‌های حمایتی بین‌المللی با بودجه‌های هنگفت، در نقش «شریک مالی» پروژه‌های بزرگ جهانی ظاهر شده‌اند. «انستیتو فیلم دوحه» در قطر یا صندوق‌های سرمایه‌گذاری عربستان، سالانه میلیون‌ها دلار به پروژه‌های سینمایی در سراسر جهان تزریق می‌کنند. این رویکرد ضمن ایجاد یک تصویر مدرن و فرهنگی از این کشورها، شبکه‌ای قدرتمند از ارتباطات با بزرگ‌ترین تهیه‌کنندگان و کارگردانان جهان برای‌شان فراهم آورده است. متاسفانه سهم سینمای ایران از این صندوق‌های چندملیتی به دلیل فقدان عضویت یا توافق‌نامه‌های فعال، عملا صفر بوده است.حتی کشورهای نوظهوری مانند قزاقستان نیز با ارائه سیاست‌های هوشمندانه مانند بازگشت نقدی(Cash Rebate) تا ۳۰درصد ازهزینه‌های تولید برای فیلمسازان خارجی، توانسته‌اند پروژه‌هایی از چین، هندوحتی هالیوود را جذب کنند وبه سرعت در حال تبدیل‌شدن به یک لوکیشن جذاب فیلم‌سازی در آسیای میانه هستند. 

چرا ما جا مانده‌ایم؟
این جاماندگی بزرگ را نمی‌توان تنها به تحریم‌ها و فشارهای خارجی نسبت داد. بخش بزرگی از مشکل، ریشه در موانع
داخلی دارد که سال‌هاست گریبانگیر سینمای ایران است‌؛  

​​​​​​​فقدان راهبرد ملی منسجم:
 برخلاف ترکیه که یک نقشه‌راه دقیق برای صادرات فرهنگی دارد، در ایران نه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نه نهادهای متولی سینما هنوز یک سند جامع، بالادستی و پایدار برای توسعه تولیدات مشترک ارائه نکرده‌اند. برنامه‌ها اغلب کوتاه‌مدت، سلیقه‌ای و وابسته به تغییر مدیران هستند و با هر تغییر مدیریتی، اولویت‌ها و رویکردها نیز دگرگون می‌شوند. 

بوروکراسی فرسایشی و فلج‌کننده:
 یک تهیه‌کننده خارجی که قصد همکاری با ایران را دارد، با هفت‌خوانی از مجوزها و هماهنگی‌های اداری مواجه می‌شود. فرآیند کسب مجوز برای ورود عوامل و تجهیزات، هماهنگی با نهادهای مختلف و دریافت تاییدیه‌های لازم، گاهی بیش از سه ماه به طول می‌انجامد. این زمان در ترکیه یا امارات کمتر از دو هفته است. این کندی سیستماتیک، هر سرمایه‌گذار خارجی‌ای را از ورود به پروژه‌های ایرانی منصرف می‌کند. 
 
محدودیت‌های محتوایی مبهم و غیرشفاف:
 یکی ازبزرگ‌ترین ریسک‌هابرای سرمایه‌گذار خارجی،عدم قطعیت درباره سرنوشت نهایی فیلم است. نبود یک چارچوب شفاف و مشخص برای ممیزی باعث می‌شود تهیه‌کننده خارجی نگران باشد که پس ازصرف هزینه و زمان، نسخه نهایی فیلم با ممیزی‌های سلیقه‌ای مواجه شده و قابلیت اکران جهانی خود را ازدست بدهد. 
 
ساختار مالی و حقوقی ناکارآمد:
 به دلیل محدودیت‌های بانکی و مشکلات تبادلات مالی بین‌المللی، بسیاری از قراردادهای مشترک سینمای ایران ناچارا به صورت غیررسمی، چمدانی و پرریسک منعقد می‌شوند. این امر نه تنها امنیت سرمایه‌گذاری را کاهش می‌دهد بلکه امکان بهره‌مندی از حمایت‌های حقوقی بین‌المللی را نیز از بین می‌برد. 
 
ضعف در دیپلماسی فرهنگی: 
در کنار موانع داخلی، ضعف در برقراری ارتباطات هدفمند فرهنگی نیز مزید بر علت شده است. حضور ایران در بازارهای فیلم معتبر جهان مانند بازار فیلم کن، برلیناله یا AFM (بازار فیلم آمریکا) اغلب حضوری منفعلانه، بدون برنامه و محدود به اجاره یک غرفه بوده است. درحالی که ترکیه در همین رویدادها، ده‌ها نشست شبکه‌سازی، پنل‌های تخصصی و مراسم معرفی پروژه‌های جدید برگزار می‌کند، تعداد برنامه‌های تعاملی رسمی ایران در سه سال اخیر به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. رایزنان فرهنگی ایران در سفارتخانه‌ها نیز اغلب فاقد تخصص و برنامه مشخصی برای ایجاد پل ارتباطی میان تهیه‌کنندگان ایرانی و شرکای بالقوه خارجی هستند. 
     
فرصتی که هنوز از دست نرفته است
با وجود تمام چالش‌ها، ظرفیت‌های سینمای ایران آن‌قدر بزرگ است که هنوز می‌توان به بازگشت به این عرصه امیدوار بود. تحقق این امر مستلزم اقدامات فوری و ساختاری است‌؛ 

تاسیس «صندوق ملی حمایت از تولید مشترک»: اختصاص یک بودجه سالانه مشخص برای مشارکت مالی در پروژه‌های بین‌المللی که همسو با منافع فرهنگی و ملی ایران هستند، می‌تواند موتور محرک این حوزه باشد. 

ایجاد «پنجره واحد تولید مشترک»: تجمیع تمام فرآیندهای اداری و صدور مجوز در یک نهاد واحد می‌تواند زمان انتظار را از چند ماه به چند هفته کاهش داده و ایران را به مقصدی جذاب‌تر برای فیلمسازان تبدیل کند. 

تمرکز بر همکاری با حوزه تمدنی ایران: در گام نخست، تمرکز بر تولید مشترک با کشورهای هم‌فرهنگ و همزبان مانند تاجیکستان، عراق، پاکستان و حتی کشورهای CIS (هم‌سود) می‌تواند به دلیل اشتراکات فرهنگی، ریسک محتوایی را کاهش داده و جذب سرمایه را تسهیل کند. 

حضور فعال و هوشمند در بازارهای جهانی: اعزام هیات‌های تخصصی متشکل از تهیه‌کنندگان، وکلا و مدیران بین‌الملل سینما (و نه فقط مدیران دولتی) به بازارهای فیلم، برگزاری رویدادهای شبکه‌سازی هدفمند و معرفی بسته‌های سرمایه‌گذاری جذاب، امری حیاتی است. 

از اعتبار هنری تا اقتدار اقتصادی
سینمای ایران اگرچه بر قله اعتبار هنری ایستاده است اما در دره انزوای اقتصادی قرار دارد. زمان آن فرارسیده که با یک بازنگری بنیادین در سیاست‌ها و ساختارها، این اعتبار هنری به یک برند قابل فروش و یک ابزار قدرتمند برای دیپلماسی فرهنگی تبدیل شود. بازگشت ایران به جغرافیای واقعی سینمای منطقه و جهان، نه یک رؤیا بلکه ضرورتی است که می‌تواند علاوه بر منافع اقتصادی، تصویر واقعی، غنی و فرهنگی ایران را به جهانیان عرضه کند. استعداد و تاریخ غنی ما، نیازمند پشتیبانی ساختاری و مدیریتی هوشمند است تا بار دیگر بتواند در قاب تصویر جهانی بدرخشد. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰