به نظر میرسد در فضای کلاس درس، تعامل چهرهبهچهره میان معلم و دانشآموز یک نیاز اساسی است.حتی اگر هدف، اجرای فعالیتهای گروهی و یادگیری مشارکتی باشد، تقسیم کلاس به چند تیم یا گروه مستلزم آن است که معلم فرصت کافی برای ایفای نقش ناظر، راهنما و تسهیلگر داشته باشد؛ بهویژه در دوره ابتدایی که شکلگیری ارتباط عاطفی میان معلم و دانشآموز نقش کلیدی در فرآیند یادگیری دارد. در کلاسهایی با این تعداد، عملا امکان رسیدگی فردی و حضور مؤثر معلم در جمع دانشآموزان کاهش مییابد.ما سالهاست که این مشکل را پنهان کردهایم و بهجای حل، صرفا از کنار آن عبور کردهایم. در یکی از تحلیلهایی که اخیرا منتشر شده، آمده است که شهر تهران با کمبود ۲۶درصدی فضای آموزشی مواجه است؛ رقمی قابل توجه که حتی از استانهایی مانند سیستان و بلوچستان یا برخی شهرستانهای اطراف تهران نیز بالاتر است. اینگونه موارد نشان میدهد که مسأله تراکم و کمبود فضای آموزشی، صرفا محدود به مناطق محروم نیست، بلکه در کلانشهرها نیز بهشدت وجود دارد. پنهانکاری یا بیتوجهی به این مسأله، نه فقط کیفیت آموزش را تهدید میکند، بلکه عدالت آموزشی را نیز زیر سؤال میبرد.سوی دیگر ماجرا کمبود نیروی انسانی و معلم بهعنوان یکی از چالشهای جدی نظام آموزشی است. براساس برنامه هفتم توسعه، دولت پیشنهاد داده که کلاسهای بالای ۴۰ نفر حذف شود و تراکم دانشآموزان در کلاسها کاهش یابد. استاندارد مطلوب برای تعداد دانشآموزان در هر کلاس، بین ۱۹ تا ۲۳ نفر تعریف شده؛ عددی که تحقق آن مستلزم توسعه زیرساختها، تأمین نیروی انسانی و بازنگری در سیاستهای آموزشی است. راهکاراین مسأله، قطعا دونوبته کردن مدارس یا افزایش تراکم کلاسها نیست؛ بلکه راهحل اصولی، جذب معلم جدید و توانمند است.