عاشقانه‌ای حماسی از دل تاریخ
با نازنین جاویدسخن که به تازگی اولین رمانش با نام «آواز پر طرقه» به چاپ رسیده و نظر خوانندگانش را جلب کرده، گفت‌وگو کردیم

عاشقانه‌ای حماسی از دل تاریخ

کتابخوری راهی برای پذیرش تفاوت‌هاست
گفت‌و‌گو با رضوان خرمیان، مترجم، نویسنده، مدیر و موسس نشر و کتابفروشی کتابخور‌ها

کتابخوری راهی برای پذیرش تفاوت‌هاست

اشاره: در جهانی که رسانه‌های دیجیتال و سرگرمی‌های لحظه‌ای بر ذهن‌ها سلطه یافته‌اند، با رضوان خرمیان که با عشق و تعهد، مسیر ترویج کتابخوانی را در میان نسل‌های نو انتخاب کرده است، گفت‌و‌گو کردیم. روایتی از سفری شگفت‌انگیز که از سال‌ها پیش، با نام «کتابخورها» آغاز شد و با گذر از فراز و نشیب‌ها به پاتوقی فرهنگی بدل گشت. این مسیر، که با حلقه‌های کتابخوانی برای نوجوانان شکل گرفت، نه تنها پیوندی عمیق میان اعضا ایجاد کرد، بلکه با نوآوری‌هایی، چون «کتاب‌بازی»، تعریف تازه‌ای از تعامل با ادبیات به ارمغان آورد. این گفت‌و‌گو، فراتر از یک روایت ساده، دریچه‌ای به جهانی است که در آن، انتخاب کتاب‌ها با دقت و عشق انجام می‌شود، ترجمه و نشر با ریشه‌هایی از کودکی رشد می‌کند، و پاتوق‌هایی گرم، بی‌نیاز از حمایت رسمی، فرهنگ را زنده نگه می‌دارند. ماجرای کسانی که کتاب را نه صرفاً ابزاری برای مطالعه، بلکه دریچه‌ای به جهان‌های ناشناخته می‌دانند.
کد خبر: ۱۵۱۷۳۰۱
نویسنده میثم رشیدی مهرآبادی - دبیر قفسه کتاب

 در میان آثار خانم خرمیان در حوزه تألیف و ترجمه می‌شود از «قصه‌گوی ذاتی»، «من و ماروین گاردنز»، «اتاقی برای تو»، «من می‌توانم»، «صدتایی‌ها»، «چطور شروع می‌شود»، «بهترین دوست من»، «بازی کن و بیاموز»، «مامان بزرگ شگفت‌انگیز من» و «هفته چهل و چند» (مجموعه روایت) نام برد. گفتگویی که در یک عصر نسبتا گرم تابستانی در پاتوق کتابخور‌ها شکل گرفت و برای هماهنگی آن باید از خانم مریم حریمی سپاسگزاری کنیم...

صحبت را از همین عنوان «کتابخورها» شروع کنیم...
نام «کتاب‌خورها» که برای فعالیت‌هایم انتخاب کردم، پیشینه‌اش برای سال‌ها پیش است. ماجرای آن به دوران برگزاری یک حلقه کتاب‌خوانی برای نوجوانان بازمی‌گردد که اعضای آن، عموماً میان دوازده تا شانزده سال داشتند. اغلبِ این نوجوانان در ابتدای ورود به گروه یازده یا دوازده ساله بودند و طی شش سال، به‌طور مستمر با آنان دیدار و کار کتاب انجام می‌دادم. نشست‌های ما یک‌هفته‌درمیان برگزار می‌شد: در هر نشست یک کتاب معرفی می‌کردم و جلسه بعد با حضور نویسنده، مترجم یا شاعر اثر، آن را بررسی می‌کردیم.
این گروه نخستین‌بار با پیشنهادی که من ارائه دادم، در کتاب‌فروشی «داستان» (واقع در میدان قبا) شکل گرفت. سپس مدتی برنامه در نشر چشمه و فرهنگسرای رسانه چه به‌صورت حضوری و چه بعدتر در فضای مجازی برگزار شد. پس از آن، نشست‌ها به فرهنگسرای اندیشه در خیابان شریعتی منتقل شد و مدتی بعد به پیشنهاد نشر چشمه در یک کتابفروشی در خیابان پاسداران و بزرگراه جلال آل احمد ادامه یافت.
در این میان، طرحی با عنوان «کتاب‌بازی» هم به اجرا گذاشتم؛ نامی که در آن روزگار چندان شناخته‌شده نبود و حتی با واکنش‌های تردیدآمیز روبه‌رو شد. در این برنامه، مجموعه‌ای بازی‌های طراحی‌شده اجرا می‌شد که همگی بر محور کتاب و محتوای خوانده‌شده می‌چرخید. شرکت‌کنندگانی که کتاب را عمیق‌تر مطالعه کرده بودند، در این بازی‌ها امتیاز بیشتری می‌گرفتند و برنده می‌شدند. این ایده به‌مرور جای خود را باز کرد و بعد‌ها در نقاط دیگری نیز با الهام از آن برنامه‌هایی برگزار شد.

برنامه‌تان تا کی ادامه داشت؟
آخرین دوره برنامه‌های ما در سال ۱۳۹۸ برگزار شد. اگر درست به یاد داشته باشم، در بهمن یا اوایل اسفند همان سال آخرین نشست‌ها برگزار شد و اندکی بعد، با شیوع کرونا، همه‌چیز زیر و رو گردید. از آن پس، پیگیری اخبار و احوال اعضا بیشتر از راه دور و به‌صورت معدود نشست‌های نقد کتاب ممکن می‌شد.
با گذر زمان، نوجوانان دیروز پا به جوانی گذاشتند؛ برخی وارد دانشگاه شدند، چند تن برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتند، و شماری هم مسیر‌های متفاوتی در زندگی انتخاب کردند. با این همه، پیوند‌های انسانی آن جمع صمیمی همچنان برقرار است. هنوز گروه تلگرامی ما زنده و فعال است و در آن از اخبار یکدیگر باخبر می‌شویم؛ حتی امسال، خبر نخستین ازدواج در میان جمع کتابی‌مان را در اردیبهشت دریافت کردم.
همین دلبستگی‌ها بود که ایده ایجاد «پاتوق کتابخورها» را در ذهنم شکل داد؛ جایی که بی‌نیاز از حمایت رسمی نهادها، بتوانم هر زمان که بخواهم این دوست‌داران کتاب را گرد هم بیاورم و محفلی کوچک، ولی گرم و پایدار، برای گفت‌و‌گو پیرامون کتاب و فرهنگ ایجاد کنم.

سرنوشت و آینده این اعضا چه شد؟
از نکته‌های دلگرم‌کننده در پیگیری اعضای نخستین گروه کتاب‌خوانی آن است که هرچند بیشتر آنان در ادامه مسیر تحصیلی خود به رشته‌هایی غیر از ادبیات گرایش پیدا کردند، پیوندشان با کتاب و فعالیت‌های فرهنگی همچنان استوار مانده است. بسیاری از ایشان، هر یک به اندازه توان و فرصتشان، امروز در محیط‌های مختلفی نظیر حلقه‌های کتاب‌خوانی، همکاری با گروه‌های نشر، یا شرکت در نمایشگاه‌های کتاب به‌عنوان همکار غرفه‌ها حضور دارند. به باور من، این استمرار نتیجه همان سال‌هایی است که رابطه‌ای ژرف و ماندگار با جهان ادبیات در وجودشان شکل گرفت؛ علاقه‌ای که دیگر انگار از آنان جداشدنی نیست.
با وجود پایان فعالیت آن گروه خاص، اداره نشست‌های کتاب‌خوانی برای گروه‌های سنی گوناگون همچنان در برنامه‌های من جایگاه ویژه‌ای دارد. اکنون سه گروه کودک، نوجوان و بزرگسال به‌طور مستمر فعالیت می‌کنند. مزیت این گروه‌ها در پایایی آنهاست؛ چرا که اعضا می‌توانند رشد و دگرگونی خود را در گذر سال‌ها به چشم ببینند. برای من، به‌عنوان هدایت‌کننده این جمع‌ها، مشاهده این سیر تحوّل، چه در اعتمادبه‌نفس، چه در قدرت تحلیل، و چه در مهارت انتخاب کتاب، همواره تجربه‌ای ارزشمند بوده است.

فرق کارگاه‌های شما با نمونه‌های مشابه چه بود؟
وجه تمایز کارگاه‌های من با بسیاری از نشست‌های موسوم به «باهم‌خوانی» در این است که ترجیح می‌دهم کتاب را به‌صورت جمعی و در جلسه نخوانم. از نگاه من، لذت و عمق خواندن در خلوتِ فردی حاصل می‌شود. در همه گروه‌ها، چه کودک و چه بزرگسال، اعضای کتاب تعیین‌شده را خود مطالعه می‌کنند و جلسه صرف نقد، گفت‌و‌گو و تبادل نظر می‌شود. برای تسهیل دسترسی، همواره کوشیده‌ام عنوان‌هایی انتخاب کنم که در بازار موجود باشد و در صورت امکان، نسخه الکترونیکی یا صوتی آن نیز در دسترس باشد تا اعضای خارج از کشور یا کسانی که به نسخه چاپی دسترسی ندارند، محروم نمانند. با آنکه کتاب‌فروشی عامل تأمین بخشی از هزینه‌های این فعالیت‌هاست، ولی خرید نسخه فیزیکی کتاب را الزامی نکرده‌ام.

روند انتخاب کتاب‌ها چگونه بود؟
انتخاب کتاب‌ها در آغاز تشکیل یک گروه تازه، به‌سبب ناآشنا بودن با زمینه مطالعاتی اعضا، کار دشوارتری است؛ اما با گذشت چند ماه و شکل‌گیری شناخت متقابل، شاکله‌ای از ذائقه گروه شکل می‌گیرد و انتخاب‌ها هدفمندتر می‌شود. در این مرحله، تلاش می‌کنم قالب‌های متنوعی از آثار ادبی را تجربه کنیم تا اعضا با گونه‌های گوناگون آشنا شوند: داستان کوتاه، رمان، شعر، روایت، آثار ترجمه، تالیفات فارسی، و حتی کتاب‌های روان‌شناسی یا حوزه کسب‌وکار؛ به‌شرط آن‌که از نظر نثر و کیفیت ادبی در سطحی شایسته باشند. این تنوّع نه‌تنها آفت یک‌جانبه‌خوانی را از بین می‌برد، بلکه چشم‌انداز تازه‌ای به روی خوانندگان باز کرده و دریچه‌های متفاوتی از جهان کتاب را برایشان آشکار می‌کند.

و نسبت‌تان با ناشرها؟
از جنبه همکاری با ناشران، هیچ‌گاه خود را محدود به فهرستی ثابت از نام‌ها نکرده‌ام، هرچند همواره کوشیده‌ام کتابی را انتخاب کنم که از سوی ناشری معتبر، مترجمی توانمند یا نویسنده‌ای صاحب‌سبک منتشر شده باشد. سخت‌گیری‌های من در انتخاب کتاب سبب می‌شود که گاه آثار بیشتری از برخی ناشران خاص معرفی شود، زیرا آنها را از نظر اعتبار و کیفیت، هم‌سو با معیار‌های خودم می‌دانم.

اساسا آشنایی‌تان با فضای کتاب و ادبیات چگونه شکل گرفت؟
آشنایی من با فضای کتاب و نشر، ریشه در کودکی‌ام دارد. مادرم کارمند و کارشناس فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر ملایر بود و من عملاً در کتابخانه‌های آن کانون بزرگ شدم. ارتباط با کتاب از نخستین سال‌های زندگی در خانه ما جاری بود و آشنایی با ادبیات کودک و نوجوان را پیش از هر آموزش رسمی تجربه کردم. فعالیت حرفه‌ای‌ام در این حوزه هم به نوجوانی برمی‌گردد؛ در چهارده سالگی، همکاری با نشریه «کیهان بچه‌ها» را آغاز کرده و نخستین حق‌التحریر خود را از مرحوم امیرحسین فردی، سردبیر وقت نشریه، دریافت کردم. نخستین ترجمه چاپ‌شده‌ام داستانی بلند به زبان انگلیسی بود که در پانزده صفحه کامل مجله منتشر شد و برای من حکم جرقه‌ای سرنوشت‌ساز یافت.

چگونه وارد فضای ترجمه شدید؟
یادگیری زبان انگلیسی را از کودکی شروع کردم. سپس دوره کامل زبان فرانسه را گذراندم که بعد‌ها منجر به ترجمه چند اثر از این زبان شد. با این همه، عمده کار‌های انتشاراتی‌ام، چه در ترجمه و چه در تألیف، به زبان فارسی و در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بوده است. همکاری با ناشران برجسته‌ای همچون قدیانی، چشمه و اطراف، و نیز حضور در عرصه کتاب بزرگسال با آثاری، چون «هفته چهل و چند» دامنه فعالیت‌های من را گسترش داد.
برپایی بیش از هفتاد نشست کتاب‌خوانی با حضور نویسندگان، مترجمان و شاعران برجسته برای کودکان و نوجوانان شبکه‌ای وسیع از ارتباطات حرفه‌ای را برایم ایجاد کرد. همین شبکه و تجربه مشاوره به ناشران در انتخاب آثار، من را به این نتیجه رساند که می‌توانم در مقام ناشر، به‌طور مستقیم در انتخاب و ارائه کتاب‌های باکیفیت نقش‌آفرینی کنم؛ به‌ویژه برای حمایت از نویسندگان و مترجمان نوپا که ایده‌های ارزشمندی دارند، اما راهی برای ورود به بازار نشر پیدا نمی‌کنند.
تأسیس انتشارات، هرچند همراه با دشواری‌های اقتصادی و چالش‌های سال نخست فعالیت بود، بر پایه همین باور شکل گرفت. می‌دانستم که این مسیر سودآوری سریع ندارد، چنان‌که کتاب‌فروشی هم همینطور است؛ اما ایمان داشتم که اگر کتابی خوب و سنجیده منتشر شود، در گذر زمان جای خود را در بازار پیدا می‌کند. امروز، با انتشار شش عنوان کتاب و تداوم کار بر چند پروژه دیگر، همچنان بر این اصل پایبندم که کیفیت و دقت، شرط بقا و اعتبار در حوزه نشر است.

چه کتاب‌هایی را برای ترجمه انتخاب می‌کنید؟
در حوزه ترجمه، ترجیح می‌دهم کتاب‌هایی کار کنم که حقوق رسمی انتشار (کپی‌رایت) آنها خریداری شود. این کار، گرچه فرایند انتشار را طولانی‌تر می‌کند، اما کیفیت و اعتبار کار را بالا می‌برد. مذاکره مستقیم با ناشر یا صاحب اثر از طریق یک آژانس ادبی صورت می‌گیرد. در بخش تألیف، تجربه نخستین همکاری با آقای فرهادحسن‌زاده از نویسندگان نام‌آشنای ادبیات کودک و نوجوان به بهمن‌ماه سال گذشته بازمی‌گردد، زمانی که گفت‌و‌گو‌های اولیه‌مان در کتاب‌فروشی شکل گرفت و از دل آن ایده‌ای برای یک کتاب کودک زاده شد؛ اثری که این روز‌ها در مرحله تصویرگری است. آقای حسن‌زاده سال‌هاست برای نوجوانان می‌نویسد و آثار ارزشمندی در این حوزه دارد.

این روند در انتشارات خودتان هم جریان دارد؟
تمرکز من در فعالیت‌های انتشاراتی، بیش از هر چیز بر علایق شخصی‌ام استوار است؛ پذیرش تفاوت‌ها برایم اصالت دارد و به جای پراکندگی و «شاخه‌به‌شاخه پریدن»، ترجیح می‌دهم رویکردی مشخص و مسیر واحدی را پیگیری کنم. اصرار دارم آثاری منتشر کنم که ویژگی نو و بدیع داشته باشند؛ آثاری که در بازار مشابه مستقیمی نداشته باشند و پیش‌تر انجام نشده باشند. چنین کتاب‌هایی، هم ارزش و جایگاه خود را سریع‌تر در بازار می‌یابند و هم به اعتبار انتشارات می‌افزایند. در مقابل، کار‌های تکراری و موازی را «کتاب‌سازی» می‌دانم و آن را فعالیتی فاقد ارزش فرهنگی به شمار می‌آورم.

با این حساب نگاهتان خیلی ایده‌آل است...
البته واقعیت بازار ایجاب می‌کند که در کنار این ایده‌آل‌گرایی، به تأمین سرمایه نشر هم فکر کنیم. بالا بردن تعداد عناوین در برنامه انتشار، باعث می‌شود سرمایه بازگشتی از فروش، هزینه انتشار آثار بعدی را فراهم آورد. در زمینه پخش، به ترکیبی از همکاری با کتاب‌فروشی‌ها، فروشگاه‌های برخط و پخش‌کنندگان معتبر کتاب کودک و نوجوان تکیه داریم؛ همان پخش‌کنندگانی که با کتاب‌فروشی ما هم در ارتباط هستند. خوشبختانه، برخلاف حوزه کتاب بزرگسال که گاه قرارداد‌های پخش به‌صورت انحصاری منعقد می‌شود، در حوزه کودک چنین فضای بسته‌ای حاکم نیست.
سه عنوان نخست انتشارات را با جلد سخت منتشر کردیم، اما به سبب افزایش شدید هزینه‌ها، به جلد شومیز روی آوردیم. با این حال، حتی نسخه‌های شومیز ما با طراحی لب‌برگردان عرضه می‌شوند. این امکان هرچند هزینه‌بر است، فرصتی فراهم می‌کند تا بخشی برای معرفی نویسنده و مترجم اثر داشته باشیم و والدین بتوانند با پدیدآورندگان کتاب آشنا شوند. کیفیت کاغذ و کلاس چاپ هم بر قیمت اثر اضافه می‌کند، اما از نظر من این کاهش یا افزایش قیمت به‌تنهایی عامل تعیین‌کننده در جذب مخاطب نیست. تجربه کتاب‌فروشی به ما نشان داده است که مخاطب واقعی کتاب، برای خرید و مطالعه برنامه‌ریزی می‌کند و حتی اگر قیمت بالاتر باشد، آن را در اولویت می‌گذارد. در مقابل، کسانی که بهانه گرانی می‌آورند، حتی کتاب‌های ارزان را هم به‌سختی انتخاب می‌کنند. حقیقت آن است که قیمت یک کتاب باکیفیت، گاه از هزینه یک وعده غذا در رستوران یا رفتن به یک کافه کم‌تر است؛ بنابراین، اصل مسئله در فرهنگ‌سازی و ارزش‌گذاری بر کتاب نهفته است.

برای تبلیغ و ترویج کتاب‌هایتان هم برنامه مشخصی دارید؟
در زمینه تبلیغات و حضور در فضای مجازی، همان اندازه که کیفیت تولید برایمان اهمیت دارد، به پیوست رسانه‌ای کار هم توجه می‌کنیم. پیش‌تر، صفحه نشر و کتاب‌فروشی ما در اینستاگرام و همچنین وب‌سایت رسمی‌مان فعال بود، اما در پی اختلالات اینترنتی اخیر، این صفحات را از دست دادیم. اکنون در حال تلاش برای بازگرداندن آنها هستیم و بی‌تردید در برنامه‌های آتی، بودجه‌ای مشخص برای تبلیغات و بازاریابی اختصاص خواهیم داد تا آثار منتشرشده همان‌قدر که در محتوا و شکل از استاندارد بالایی برخوردارند، در معرفی و دسترسی به مخاطب هم شایسته دیده شوند.

و برای این مسیر چه کار‌هایی کرده‌اید؟
در معرفی و ترویج کتاب‌ها، بیش از آنکه به‌دنبال کانال‌های سریعِ اثرگذاری بر فروش باشم، مایلم آثار منتشرشده انتشارات توسط مروجان واقعی کتاب‌خوانی معرفی شوند؛ حتی اگر این مروجان، برخلاف برخی بلاگرها، مخاطب یا دنبال‌کننده کمتری داشته باشند. برای من، اهمیت دارد که معرفی کتاب از سوی کسانی انجام شود که با عشق و دغدغه، در این حوزه فعالیت می‌کنند؛ کتابداران کتابخانه‌ها، مربیان کارگاه‌های کتاب‌خوانی در مدارس، یا حتی والدینی که با مدیریت صفحه‌های شخصی در شبکه‌های اجتماعی، کتاب‌های مناسب کودکان و نوجوانان را معرفی می‌کنند. در مسیر همکاری‌های سال‌های اخیر، شبکه‌ای از دوستی و تعامل با این مروجان شکل گرفته است. ارتباط اغلب ما به این صورت است که آنها هنگام نیاز به مشورت، برای انتخاب کتاب در موضوعات خاص به من مراجعه می‌کنند یا از من می‌خواهند در تجهیز کتابخانه‌های مدارس و تهیه فهرست کتاب برای نمایشگاه‌های درون‌مدرسه‌ای یاری‌شان کنم. این همکاری‌ها گاه مستمر و گاه مقطعی، ولی همواره مفید و دوسویه بوده است.

در این وضعیت اقتصادی، چطور توانسته‌اید یک کتابفروشی محلی را سر پا نگه دارید؟
ماجرای تأسیس کتاب‌فروشی محلّی، از دل دغدغه‌های اقتصادی یا رقابت در راسته کتاب‌فروشان آغاز نشد. هدف اصلی‌ام، ایجاد «پاتوق» فرهنگی بود؛ مکانی که کتاب در آن محور باشد و فعالیت‌های فرهنگی پیرامونش شکل بگیرد. از ابتدا می‌دانستم که این مسیر، ساده‌ترین مدل کسب‌وکار نیست. به‌جای انتخاب یک فضای کوچک‌تر با تمرکز صرف بر فروش، ترجیح دادم محلی انتخاب کنم که امکان نشستن و سپری کردن زمان برای مخاطبان فراهم باشد؛ جایی امن و راحت، به‌ویژه برای حضور کودکان در کارگاه‌های کتاب‌خوانی، به دور از هیاهوی مراکز خرید و کتاب‌فروشی‌های شلوغ. این انتخاب، یعنی دسترسی دشوارتر برای مخاطبان گذری، اما تجربه نشان داد که اگر فضای ارتباطی و فرهنگی برقرار شود، همان‌ها که یک‌بار آمده‌اند، دوباره برمی‌گردند و حتی دوستانشان را هم همراهشان می‌آورند.

با این حال، اگر حلقه‌های کارگاه‌های کتاب‌خوانی و شبکه ارتباطی سال‌های گذشته را نداشتم، سرپا نگه‌داشتن این مکان تقریباً ناممکن بود. همان شبکه‌ای که از مخاطبان وفادار و فعال تشکیل شده، شاهرگ حیات این فضاست. از همان اول، در برابر تغییر کاربری کتاب‌فروشی به فروش اقلام پرسود ولی بی‌ارتباط به کتاب، مانند لوازم‌التحریر و هدایا، مقاومت کرده‌ام. گرچه پیشنهاد‌های بسیار، حتی در روز‌های آغاز راه، برای تبدیل این محل به فروشگاه یا کسب‌وکاری پرسودتر دریافت کردم، اما به‌جز چند قلم محدود برای خالی نبودن ویترین، فضای فروش را برای کتاب نگه داشته‌ام.

از این موضوع راضی هستید؟
احساس رضایت، آن‌جاست که در پایان سال می‌بینم حدود ۹۰ درصد فروش فروشگاه، همچنان کتاب بوده است. حتی اگر این رویکرد در روز‌های دشوار اقتصادی فشار بیشتری ایجاد کند، ترجیح می‌دهم اصل هویت کتاب‌فروشی حفظ شود. البته، چالش‌های روزمره و نگرانی از توان ادامه کار، همواره همراهم است. ترکیب دشواری‌های اداره همزمان کتاب‌فروشی و انتشارات، گاه سنگین می‌شود، اما به دلیل این‌که از ابتدا کار را یک فعالیت فرهنگی می‌دانستم، هنوز امیدوارم بتوانم این فضا را حفظ کنم.

شما برای بزرگسالان هم کارگاه‌هایی داشته‌اید؛ درست است؟
از نکته‌هایی که شاید پیش‌تر از قلم افتاده باشد، آغاز کارگاه‌های کتاب‌خوانی بزرگسالان است. در سال‌های کرونا، وقتی که «گروه کتاب‌خورها» همگی در آستانه کنکور بودند و فعالیتشان موقتاً کم‌تر شد، به درخواست چند نفر از دوستانی که پیش‌تر در کارگاه‌های «آشنایی والدین با ادبیات کودک و نوجوان» شرکت کرده بودند، نخستین دوره کارگاه کتاب‌خوانی بزرگسالان را به‌صورت حضوری برگزار کردم. این کارگاه، همان‌گونه که برای کودکان و نوجوانان تجربه‌ای ارزشمند بوده، فضایی متفاوت و غنی برای علاقه‌مندان بزرگسال نیز فراهم آورد.
در دوران شیوع کرونا، به پیشنهاد دوستانی که به نشست‌های کتاب‌خوانی حضوری خو گرفته بودند، کارگاه‌های آنلاین کتاب‌خوانی را شروع کردم؛ تجربه‌ای که در زمان خود، به‌ویژه برای آن دوره خاص، کم‌سابقه و منحصر‌به‌فرد بود. اگرچه با پایان محدودیت‌ها دیگر امکان تداوم آن را پیدا نکردم، همان دو سه سال فعالیت، شورانگیزترین مقاطع کار حرفه‌ای‌ام بود و هست. گاهی در یک ترم، سه تا چهار کارگاه بزرگسال برگزار می‌کردم که از نظر موضوعی یا حتی سنی تفکیک‌شده بودند: گروه ادبیات جهان، ادبیات فارسی، گروه «نو‌خوان» و «تازه‌خوان»، و همچنین کلاس‌های کودک. این تجربه برای خود من، علاوه بر لذت ارتباط، فرصتی ارزشمند برای یادگیری بود؛ زیرا ترکیب اعضا از نظر جغرافیا، فرهنگ و طبقه اجتماعی یک‌دست نبود. از بندرعباس و روستا‌های شمالی گرفته تا کانادا و کشور‌های عربی، شرکت‌کنندگان حضور داشتند و حتی در گروه کودک، بچه‌های دوزبانه‌ای که خانواده‌هایشان مهاجرت کرده بودند، برای تقویت زبان فارسی‌شان به حلقه خواندن پیوسته بودند.
وقتی کتاب‌فروشی را تأسیس کردم، همان گروه بزرگسالانِ دوران کرونا نقشی کلیدی در شناخته‌شدن و سرپا ماندن این فضا داشتند. حلقه پیوند آنان و شبکه کتاب‌خوانی که طی سال‌ها شکل گرفته بود، همچنان به استواریِ این مجموعه کمک می‌کند؛ حتی امروز که نه در راسته کتاب‌فروشان قرار داریم، نه اکسسوری و لوازم‌التحریر عرضه می‌کنیم، و تنها با فروش کتاب و فعالیت‌های فرهنگی ادامه می‌دهیم.

سری هم بزنیم که کتاب‌هایی که در انتشارات پاتوق کتابخور‌ها منتشر کرده‌اید...
از میان کتاب‌هایی که در نشر خود معرفی کرده‌ام، مجموعه‌ای پنج‌جلدی با ترجمه خانم زهرا آذرخش منتشر کردیم. همچنین «من از کتاب خواندن خوشم / بدم می‌آید» ترجمه خانم محبوبه نجف‌خانی، مترجم نام‌آشنا و پیشکسوت حوزه کودک، جایگاه ویژه‌ای دارد. داستان دو پسر، یکی آمریکایی و دیگری هندی، که به یاری معلمشان با هم مکاتبه می‌کنند و با این نامه‌ها با دنیای متفاوت همدیگر آشنا می‌شوند، یادآور باور شخصی من به اهمیت پذیرش تفاوت‌هاست. آنها در کنار تفاوت‌های فراوان در فرهنگ و زندگی، به شباهت‌های انسانی عمیقی هم می‌رسند؛ پیامی که هم در این اثر و هم در بسیاری از انتخاب‌های دیگرم تکرار شده است. 
کتاب «بابا دنیا را برای من می‌آورد» هم روایت رابطه پدری عکاس و جهانگرد با دخترش است که بیش از سوغات سفر، مشتاق شنیدن خاطرات و قصه‌های پدر است؛ اثری که باز هم بر تفاوت‌ها و اشتراکات فرهنگ‌ها تأکید دارد. همچنین کتاب «شبیه شبیه، اما متفاوت» علاوه بر سرگرمی، به دو شخصیت اصلی یعنی الیوت از آمریکا و کیلاش از هند اشاره دارد و به زبان کودکانه، مفهوم احترام به گوناگونی را منتقل می‌کند.
این رویکرد، نه‌فقط در نشر، بلکه در کارگاه‌های کتاب‌خوانی هم برایم مهم است؛ چه در گروه‌های کودک و چه بزرگسال، تلاش می‌کنم محیطی فراهم شود که در آن، هیچ‌کس با پیش‌داوری یا توجه افراطی به تفاوت‌ها سنجیده نشود؛ خواه این تفاوت در پوشش باشد، خواه در گویش، باور یا ظاهر. نسل جدید شاید بیش از پیش با این موضوع آشنا شده باشد، اما فرهنگ‌سازی در این زمینه همچنان لازم است.

یکی از کتاب‌های موفق‌تان، «چشم بازیگوش من» است...
کتاب «چشم بازیگوش من» نوشته جنی سو کاستسکی شاو، داستان دختری با «چشم تنبل» که با نگاهی خاص به جهان، تفاوت خود را نه نقص که جلوه‌ای از خلاقیت معرفی می‌کند. پایان کتاب با جمله‌ای درخشان همراه است: «هنوز هم گاهی چشم راستم بازیگوشی می‌کند، اما این ویژگی ذاتی یک هنرمند است که دنیا را با نگاه خاص خودش ببیند.» این اثر، هرچند به ظاهر درباره یک عارضه بینایی است، در حقیقت به هر تفاوتی می‌پردازد که ممکن است فرد را در جمع منزوی کند. با این حال، معرفی آن در نمایشگاه‌ها، به‌ویژه به والدین، کاری دشوار بود؛ چون می‌ترسیدم احساس تدافعی در مخاطب ایجاد شود. نمونه‌های دیگر این موضوع، کتاب «من مثل تو» با محوریت دوستی دو دختر از دو دنیای متفاوت است.
از یادکردنی‌ترین تجربه‌هایم، مواجهه با کتابی بود که در نگاه اول برای گروه سنی بزرگسال می‌دانستم، اما روایت آن، درباره دختری جوان در آمریکا است که با نشستن بر شاخه درختان سکویا از قطع آنها جلوگیری می‌کند. ریشه مشترک همه این آثار، انتخاب آگاهانه کتاب‌های عمیق و سرمایه‌گذاری بر پروژه‌هایی است که ارزش فرهنگی‌شان حتی بیشتر از ارزش اقتصادی‌شان باشد.

برای هماهنگی با نویسندگان خارجی، خودتان دست به کار می‌شوید؟
در انتخاب آثار ترجمه نیز، ترجیح من همکاری مستقیم با آژانس‌های ادبی است تا حق کپی‌رایت اثر به‌درستی گرفته شود. این روند، هرچند زمان‌بر است، تضمین می‌کند که کتاب با رعایت حقوق پدیدآورنده منتشر شده و جایگاه حرفه‌ای نشر حفظ شود. در کنار این رویکرد، باور دارم که صرف کتاب‌خوانی، بی‌آنکه راهنمایی و هدایت همراه آن باشد، لزوماً به نتایج مثبت منجر نمی‌شود. چه کودک و چه بزرگسال، اگر بی‌محابا و بدون شناخت به هر کتابی دست ببرند، ممکن است ساعات و ذهن خود را با متونی پر کنند که فاقد ارزش ادبی یا فکری است. به همین خاطر، نقش راهنما و کارشناس در هدایت مسیر مطالعه، نقشی اساسی و بی‌بدیل است. این رویکرد در کارگاه‌های کتاب‌خوانی من هم جاری است.

بسیاری شاید با تعجب بپرسند که «مگر کتاب خواندن هم آموزش می‌خواهد؟»
تجربه نشان داده که معرفی هدفمند آثار و گشودن دریچه‌های تازه بر ذهن مخاطب، تأثیری شگرف بر کیفیت مطالعه دارد. به عنوان نمونه، نخستین مواجهه اعضا با قالب‌هایی، چون «جستار» یا «روایت»، اغلب همراه با اکراه است؛ چراکه ذائقه‌شان به داستان‌های خطی خو گرفته. اما با استمرار و تمرین، این قالب‌ها رفته‌رفته محبوب می‌شوند و اعضا می‌خواهند مطالعه نمونه‌های تازه را شروع کنند.
همین روند در گروه‌های گوناگون متفاوت جلوه می‌کند. به عنوان مثال، در حلقه کتاب‌خوانی کارکنان یک شرکت، که بیشتر مخاطبان آن را آقایان تشکیل می‌دادند، مقاومت اولیه در برابر ادبیات داستانی محسوس بود. آنان فکر می‌کردند مطالعه باید صرفاً به حوزه‌های «جدی»، چون فلسفه یا کسب‌وکار محدود باشد. با گذر زمان و شکل‌گیری اعتماد متقابل، دیدگاه‌ها تغییر کرد و پذیرش ادبیات داستانی به‌عنوان بستری برای اندیشه و تجربه انسانی، جای خود را پیدا کرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰