این فیلم داستان مردی به نام حلیم را روایت میکند که به دلیل شباهت ظاهریاش به یک تروریست تحت تعقیب قرار میگیرد و وارد ماجراهایی پرهیجان و گاهی کمدی میشود. این سوژه پتانسیل بالایی برای خلق یک فیلم سرگرمکننده داشت، اما در اجرا به دلایل متعددی نتوانسته انتظارات را برآورده کند.
اولین و بزرگترین مشکل فیلم در فیلمنامه آن دیده میشود. داستان بسیار کلیشهای و قابل پیشبینی است و کاراکترها عمق و پیچیدگی لازم را ندارند. شخصیت حلیم بهعنوان قهرمان فیلم، نه ویژگی خاص و متمایزی دارد و نه انگیزههای روشنی که بتواند مخاطب را جذب کند. این سطحی بودن شخصیتها باعث شده تا فیلم نتواند ارتباط عاطفی محکمی با تماشاگر برقرار کند و روایت سرد و بیروح به نظر برسد. ضعف ساختار داستانی در نیمه اول فیلم بیشتر خود را نشان میدهد؛ جایی که ریتم فیلم بسیار کند و کشدار شده و باعث خستگی مخاطب میشود.
در زمینه بازیگری، بهرام افشاری تلاش کرده تا با بازی خود از این محدودیتها عبور کند. او با سابقهای درخشان در بازیگری توانسته در بسیاری از آثار قبلیاش شخصیتهای متنوعی را ارائه دهد، اما در این فیلم حتی بازی او هم نتوانسته شخصیت حلیم را از سطحی بودن نجات دهد. سایر بازیگران نیز بازی قابلقبولی ارائه دادهاند، اما بهدلیل ضعف فیلمنامه و کارگردانی، نتوانستهاند تأثیرگذاری لازم را ایجاد کنند و نقشهایشان در فیلم صرفا نمایشی و سطحی باقیمانده است.
از دیگر نقاط ضعف مهم فیلم، ریتم نامتوازن آن است که در نیمه اول کند و بیهدف به نظر میرسد و تلاش میکند بدون پیشبرد مناسب داستان، تماشاگر را نگه دارد. در نیمه دوم، سرعت روایت افزایش مییابد، اما این تغییر ناگهانی ریتم، به جای ایجاد تعادل، بیشتر باعث سردرگمی مخاطب میشود. این بیثباتی در روایت، بهطور کلی کیفیت فیلم را کاهش داده و مانع از سرگرم نگه داشتن پیوسته مخاطب میشود.
مرد عینکی همچنین در تلفیق ژانرهای کمدی و اکشن بهخوبی عمل نکرده است. کمدی فیلم بیشتر اوقات سطحی و کلیشهای است و شوخیها تکراری و فاقد خلاقیتند. این کمدیهای ناهمگون در برخی سکانسها نهتنها کمکی به خلق فضای مفرح نمیکنند، بلکه به ریتم اکشن فیلم نیز آسیب زدهاند. از سوی دیگر، سکانسهای اکشن فیلم فاقد هیجان و طراحی حرفهای هستند و به نظر میرسد بودجه و امکانات لازم برای خلق صحنههای جذاب اکشن در اختیار عوامل نبوده است. در نتیجه این ترکیب ناموفق ژانرها، فیلم هرگز به یک کمدی ــ اکشن موفق تبدیل نشده و بیشتر شبیه به دو بخش جدا افتاده به نظر میرسد که هیچگاه با هم هماهنگ نمیشوند.
موسیقی و جلوههای صوتی که در چنین آثاری نقش مهمی در ایجاد فضای مناسب دارند، در مرد عینکی معمولی و بدون هیچ ابتکار خاصی اجرا شدهاند. موسیقی پسزمینه نهتنها به تقویت حس داستان کمک نمیکند، بلکه گاهی باعث گمراهی و از بین رفتن هماهنگی صحنهها میشود. این موضوع در کنار ضعف تصویربرداری و کارگردانی باعث شده تا فیلم به یک تجربه بصری متوسط تبدیل شود.
کارگردانی کریم امینی نیز در این فیلم نتوانسته انتظارات را برآورده کند. اگرچه در برخی نماها قاببندیهای جذابی دیده میشود و تلاشهایی برای ایجاد تنوع بصری شده، اما در کل مدیریت صحنهها، بازیگران و ریتم فیلم بهخوبی انجام نشده است. عدم هماهنگی میان عناصر مختلف فیلم، باعث شده تا اثر کلی نتواند یکپارچگی لازم را داشته باشد و تصویری ناتمام از یک کمدی ــ اکشن ارائه دهد.
در مقایسه با آثار مشابه و همچنین فیلمهای قبلی بهرام افشاری، مرد عینکی جایگاه قابلقبولی ندارد. فیلمهایی که ترکیب کمدی و اکشن را بهخوبی انجام دادهاند، عموما بر پایه فیلمنامه قوی و بازیهای متقن ساخته شدهاند، اما این فیلم در هر دو بخش دچار ضعفهای مشهود است. همچنین، شخصیتپردازی ضعیف باعث شده تا مخاطب نتواند به شکل جدی با قهرمان داستان همراه شود و ماجراهای او را دنبال کند.
در نهایت، مرد عینکی فیلمی است که با تمام تلاشهای صورت گرفته، نتوانسته فراتر از یک اثر متوسط و قابل پیشبینی باشد. ضعفهای فیلمنامه، ریتم ناهمگون، ترکیب ناموفق ژانرها و کارگردانی ضعیف، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا فیلم نتواند به استانداردهای سینمایی روز ایران برسد. این فیلم شاید بتواند در برخی لحظات کوتاه سرگرمکننده باشد، اما بدون شک یک تجربه ماندگار یا تأثیرگذار نیست؛ بنابراین اگرچه مرد عینکی ممکن است برای مخاطبان خاص خود جذابیتهایی داشته باشد، اما در مجموع باید آن را فیلمی با نقاط ضعف زیاد و پتانسیلهای ناپخته قلمداد کرد که جا برای بهبود بسیار دارد و میتوانست با تلاش بیشتر و نگاه حرفهایتر، اثری قابل اعتناتر باشد. این موضوع بهویژه برای سینمای ایران که همواره بهدنبال خلق آثار بومی و سرگرمکننده با کیفیت است، اهمیت دارد تا در آینده شاهد تولید آثاری باشیم که نهفقط در جذب مخاطب موفق باشند، بلکه در ارزشهای هنری و فنی نیز در سطح بالاتری قرار گیرند.