در دورانی که رسانههای دیجیتال، حیات پوستر را از یک قاب ثابت به یک موجودیت پویا و متکثر تغییر دادهاند، پرسشهای بنیادین درباره رسالت آن جدیتر از همیشه به نظر میرسند. پوستر دقیقا چه نسبتی با خود فیلم دارد؟ آیا گرافیک سینمایی ایران توانسته به یک زبان منحصربهفرد برای گفتوگوی بینالمللی دستیابد؟ در این گفتوگو، تقیپور با نگاهی عمیق به فلسفه طراحی، چالشهای خلق هویت بصری ایرانی را میشکافد و از تجربه موفق خود در شکستن کلیشهها میگوید. او معتقد است آینده این هنر در گرو جسارت در «بازترجمه» سنتهاست، نه «بازتکرار» آنها؛ مسیری که میتواند به خلق زبانی جهانی با لهجهای اصیل ایرانی منجر شود.
بهعنوان نقطه شروع، مایلم از دیدگاه شما بدانم که یک پوستر فیلم، در عالیترین شکل خود، چه نسبتی با خود اثر سینمایی برقرار میکند؟ آیا پوستر یک «خلاصه بصری» است، یک «تفسیر مستقل»، یا شاید یک «دعوتنامه شاعرانه» برای ورود به جهان فیلم؟
پوستر به عقیده من یک واسطه بصری است؛ یک دروازه برای ورود به جهان اثر سینمایی، جایی میان فیلم و مخاطب. نه مثل تریلر افشاگری میکند، نه مثل نقد موضع میگیرد. فکر میکنم اگر بگویم یک دعوتنامه هنرمندانه واژه درستتری باشد، چون پوستر باید وعده جهان فیلم را بدهد، اما نباید آن را خرج خود کند. درعینحال، پوستر به نوعی یک سند تاریخی هم محسوب میشود. فیلم بعد از اکران تمام میشود، اما پوستر در حافظه میماند. بنابراین پوستر هم کارکرد تبلیغاتی دارد، هم کارکرد آرشیوی و هم کارکرد زیباییشناسانه.
وقتی طراحی یک پوستر سینمایی را آغاز میکنید، نقطه شروع شما چیست:روایت فیلم،حس کلی آن،یا نگاه شخصی طراح؟
مجموع عواطف کلی اثر، بهاضافه روایت فیلم دستمایه مناسبی است برای شروع کار. مثلا اگر فیلم درباره جنگ باشد، آیا کد غالب وحشت است یا معصومیت یا تراژدی خاموش. این حس اولیه مثل یک کلید عمل میکند. بعد از آن، نگاه شخصی بهعنوان طراح، در لایههای بعدی وارد میشود. البته که ممکن است همیشه مرزبندی درست و مشخصی نداشته باشد. اگر از نگاه شخصی شروع شود خطر خودنمایی و فاصلهگرفتن از دنیای اثر، در کمین است. بنابراین نقطه شروع همیشه حسی است که باید در ذهن مخاطب حک شود.
تجربه شما در طراحی پوستر فیلم «۲۳ نفر» که سیمرغ بلورین گرفت، چه نکات ویژهای داشت که میتواند برای نسل جدید طراحان الهامبخش باشد؟
تغییر زاویه نگاه، شکستن کلیشههای ذهنی، ایجاد تضاد معنایی و ...را میتوان از مؤلفههای قابل توجه در این پوستر دانست. بهجای بازنمایی مستقیم موضوع، تلاش شد به سادهترین حالت، مفهوم آزادی و آزادمرد بودن در عین اسارت، منتقل شود. پرداخت به معنای آزادی بهطور استعاری، استفاده از تصویر جمع نوجوانان در فضای آزاد حیاط زندان، جابهجا شدن مفهوم آزادی و اسارت بهواسطه انتخاب نمای دوربین و ... از نکات فنی این پوستر به شمار میرود که در انتقال مفهوم و محتوا، مؤثر است. در آن پروژه با توجه به رویکرد شخصی خودم، با دوگانهای مواجه بودم اگر قرار بود کار به حرفهایترین حالت پیش برود میبایست هم اسارت این جمع را نشان میدادم و هم به درونمایه فیلم هم اشاره میکردم. تقابل این دو مفهوم کاملا متضاد، چالش قابل توجهی بود که به لطف خدا درنهایت به این خروجی منجر شد که مورد توجه قرار گرفت.
به نظر شما، گرافیک سینمایی ایران تا چه اندازه توانسته یک «زبان تصویری» منحصربهفرد و قابل تشخیص در عرصه بینالمللی خلق کند؟ آیا مؤلفههایی مانند تایپوگرافی فارسی، استفاده از عناصر مینیاتور یا نقاشیخط، میتوانند بدون تبدیلشدن به کلیشههای اوریانتالیستی، بهعنوان یک امضای فرهنگی معتبر در سطح جهانی عملکنند؟
گرافیک سینمایی ایران هنوز در جستوجوی زبان مختص به خود است. ما ظرفیت خلق یک زبان منحصربهفرد را داریم و نشانههای آنهم در کار بعضی نسلها دیده میشود. درونمایههای هنر اصیل ایرانی اگر با نگاه امروزی بازتولید شوند و صرفا به تزئینات شرقی تقلیل پیدا نکنند، میتوانند به امضای فرهنگی معتبر تبدیل شوند. نشانههایی مثل تایپوگرافی فارسی یا ارجاعات به مینیاتور میتوانند هویتبخش باشند، اما خطر بزرگ فرمزدگی را نیز در پی دارد، یعنی استفاده سطحی از خط یا نگارگری فقط برای جلب توجه. درواقع چیزی که ما نیاز داریم، فرآیند بازترجمه است، نه بازتکرار.
با سیطره رسانههای دیجیتال، مفهوم پوستر از شیئی چاپی به مدیومی پویا و متغیر (پوسترهای متحرک، نسخههای مختلف برای پلتفرمهای گوناگون) تبدیل شده است. این تحول دیجیتال را یک فرصت برای خلاقیت بیشتر میدانید یا تهدیدی برای تمرکز و عمق اندیشه در طراحی؟
تحول دیجیتال معادلات را عوض کرده. این تنوع فرمت، فرصتی است برای گسترش دامنه خلاقیت، چون میتوان با یک زبان تصویری، نسخههای متکثر خلق کرد که در روند تبلیغات همپوشانی داشته باشند. اما بهنوعی شاید تهدید هم بهحسابآید، و آن آفت سطحیشدن تبلیغات است. یعنی کار فقط برای مصرف سریع و وایرالشدن ساخته شود. راهحل این است که طراح در هر مدیومی، در ابتدا وفادار به ایده مرکزی بماند. تلاش کند قالبهای مختلف را فرصتی ببیند برای ایجاد خلاقیتهای جدیدی که تاکنون مجال و امکاناتش مهیا نبوده است. باید یاد بگیریم هم در یک قاب ثابت راوی هنرمندی باشیم و هم در مدیومهای پویا.
به نظر میرسد در فضای رسانهای و آکادمیک ما، «نقد گرافیک سینمایی» به اندازه نقد فیلم جدی گرفته نمیشود و اغلب به چند جمله کلی بسنده میگردد. دلیل این خلأ را در چه میبینید؟ برای ارتقای سطح دانش عمومی و تخصصی نسبت به اهمیت پوستر و تیتراژ، چه اقداماتی باید صورت گیرد؟
ما در نقد فیلم یک سنت جاافتاده داریم، اما در نقد گرافیک سینمایی هنوز نه. دلیلش این است که پوستر عمدتا ابزار تبلیغ دیده شده، نه متن فرهنگی ــ هنری. باید بپذیریم که غالبا نگاه به پوستر و گرافیک سینمایی، نگاهی حاشیهای بوده، درصورتیکه جایگاه حساسی که در واقعیت دارد این را به ما نمیگوید. برای ارتقا و تغییر وضعیت کنونی شاید این اقدامات کارساز باشد، ازجمله ایجاد کرسیهای آموزشی تخصصی، راهاندازی بخشهای مستقل در جشنوارهها برای نقد جدیتر، بررسی پوستر توسط رسانههای مرتبط، مانند نقد فیلم، با معیارهای دقیق نشانهشناختی و زیباییشناسی.
اگر بخواهید آینده گرافیک سینمایی ایران را در یک جمله تصویر کنید، چه خواهید گفت؟
اگر سنت تصویری خود را بتوانیم با جسارت معاصر کنیم، آیندهاش نه تقلید از غرب خواهد بود و نه بازگشت به گذشته، بلکه زبانی جهانی است با لهجهای ایرانی. آینده گرافیک سینمایی ایران به نظرم در گرو تعامل مداوم با سنت و مدرنیته است. اگر یاد بگیریم عناصر بومی را، نه بهعنوان یادگاری از گذشته، بلکه بهعنوان ماده خام برای زبان معاصر بهکار ببریم، شاید بتوانیم زبانی خلق کنیم که در جهان به نام ما شناخته شود.