این آب وخاک طی هزاران سال، هزاران پهلوان به خود دیده که مهمتر از بازوبند قهرمانی و جسم قوی، روحی بزرگ و ماندگار داشتهاند ونقطه پررنگی از تاریخ این سرزمینند. امروزه بهخاطر اینکه دنیا رو به مادی شدن همه چیز حرکت میکند شاید برای به یدک کشیدن یک مدال و عنوان، اخلاقیات و منش پهلوانی کمی رنگ باخته اما بد نیست از این معرفت و شور و عشق حقیقی کمی بخوانیم و بدانیم.
پهلوانان باستانی
اسم پهلوان بهگوش خیلی از ما دهه هشتادیها و نودیها که میخورد یاد انیمیشن «پهلوانان» میافتیم؛ انیمیشنی که کودکی خیلی از ما با آن گره خورده. جهانپهلوان پوریای ولی یکی از آن پهلوانان بنام ایرانزمین است که بیش از همه چیز آوازه خلق نیکو و سعه صدر و مردمی بودنش اورابه یک پهلوان و قهرمان تبدیل کرد. اودرخوارزم متولد شدو درزمانی میزیست که سایه مغولان بر ایرانزمین سیطره انداخته بود و آن بیگانگان وحشیمسلک خون مردمان را در شیشه کرده بودند. او در کشتی حریف نداشت و تقلب نمیکرد ولی با توکل به خدا تمام رقبایش را خاک میکرد و چون پدری معنوی، تکیهگاه مردم آن روزگار بود. اگر دنبال رد پای پهلوانی درتاریخ بگردیم، یکی دیگر ازجاهایی که به وصف فرهنگ پهلوانی پرداخته شاهنامه است. رستم، زال و... هر کدام یک پهلوان بودند که به دل لشکر سیاهی و تاریکی میزدند و پیروز میادین بودند. پس میفهمیم پهلوانان در روزگاران قدیم جایگاه ویژهای بین مردم داشتند و با داشتن روحیه دلاوری و بدنی قوی همیشه آماده ایستادگی در مقابل هر آنچه «شر» نامیده میشود و به خلق خداوند آزار میرساند بودند.
پهلوان یا قهرمان؟!
تا همین جای کار هم خیال میکنم پهلوانی و منش پهلوانی برایمان روشن شده اما اگر دقیقتر بخواهیم بگوییم شاید بتوان گفت هر قهرمانی لزوما پهلوان نیست. حتما مصادیقش الان هم در ذهنمان نقش میبندد که چه بسیار افرادی که مدالهای فراوانی بر گردنشان آویخته شد و عناوین زیادی یدک کشیدند و قهرمان شناخته شدند اما منش پهلوانی نداشتند. شاید بد نباشد که به زندگی پهلوان غلامرضا تختی بپردازیم؛ شخصی که هم قهرمان بود هم پهلوان. تختی قهرمان رشته کشتی آزاد بود و سه سال پیاپی صاحب بازوبند پهلوانی شد اما این قهرمانیها ذرهای باعث نشد که در شخصیتش خللی ایجاد کند. رفتار و تعامل او با مردم همیشه زبانزد بود. قصهای نقل میکنند که او گلهای حیاط خانهاش را میچید تا به گلفروش محل بفروشد اما سر راه آنقدر مردم او را میدیدند و خوش و بش میکردند که یک شاخه گل هم به گلفروش نمیرسید! او در همین حین هرگز به اتفاقاتی که درون جامعه ملتهب آن زمان رخ میداد بیتفاوت نبود و همواره فعالیتهای مدنی برای احقاق حقوق مردم میکرد. او بهخاطر همین اخلاقهایش همواره نقدهای زیادی میشنید. حاکمیت آن زمان از ورود او به ورزشگاهها حتی بعد از یک مدت جلوگیری کردند. همه و همه این فشارها منجر به خودکشی تختی شد که خبری سخت تلخ و جانکاه بود. البته که فرضیاتی از به قتل رسیدن او نیز در دست هست. در هر حال تختی پهلوانی بود که قهرمان هم شد، نهتنها بهخاطر مدالهایش بلکه بهخاطر خیرهایی که رساند، دستهایی که گرفت و نام و خاطر نیکی که از او برجای ماند.
فرهنگ کشتی در ایران
کشتی در تاریخ ایران ریشهای عمیق دارد. مثلا در نبرد خسرو پرویز با بهرام چوبین که به شکست بهرام منجر شد، نتیجه آن نبرد تن به تن تعیینکننده جنگ بود. یعنی آنقدر مهم بود که سرنوشت یک ملت را تعیین میکرد. حتی ما کشتی را به مدلهای مختلفی در سرزمین پهناورمان اجرا میکنیم. مهمترین آن کشتی پهلوانی است که در سال ۸۹ با اسم ایران عزیزمان به ثبت رسید. امروزه هر سال مسابقاتش برگزار و بازوبند پهلوانی به شخص پیروز اهدا میشود. در خیلی از مناطق ایران همچنان در مراسمات بزرگی مثل عروسی کشتی اجرا میشود و به فرد برنده جوایزی تعلق میگیرد. در هر خطه از این خاک کشتیهای متفاوتی انجام میشود. کشتی گیلهمرد در استان گیلان، کشتی با چوخه در خراسان، کشتی لوچو در مازندران و... . در دوران ناصرالدین شاه اشتیاق به این ورزش چنان افزایش پیدا کرد که فردی به نام صاحبالدوله مأمور شد کشتی را توسعهدهد و در تمام روزهای تعطیل در میدانهای شهر پهلوانان به کشتی گرفتن میپرداختند. در ادامه زورخانه با فرهنگ جدید رونق بیشتری گرفت و در کنار زورخانهها باشگاهها هم پدید آمدند و از سال ۱۳۱۷ شخصی بهنام حمید محمودپور تعلیم کشتی فرنگی و آزاد را در ایران با مقررات بینالمللی آغاز کرد. نخستین حضور بینالمللی کشتی ایران در المپیک، در سال ۱۹۴۸ در لندن بود که مقام چهارم از آن ما شد. جالب است بدانیم که کشتی پرافتخارترین ورزش ایران در بازیهای المپیک با ۳۸مدال تا به امروز است.
فدراسیون کشتی و افتخارات
فدراسیون کشتی در ایران در سال ۱۳۲۱ هجری شمسی بهطور رسمی تأسیس شد. در آن زمان کشتی در ایران هنوز در سطح محلی و منطقهای برگزار میشد و نیاز به سازماندهی و نظارت مرکزی داشت. این فدراسیون ابتدا برای ساماندهی مسابقات کشتی در سطح ملی تأسیس شد. در سالهای بعد کشتی ایران بهسرعت رشد کرد.در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی کشتی ایران در مسابقات جهانی و المپیک به موفقیتهای چشمگیری دست یافت. غلامرضا تختی در المپیک ۱۹۶۰مدال طلا بهدست آورد وبعد ازآن علیرضا دبیر درسال۲۰۰۰ مدال طلای المپیک سیدنی را از آن خود کرد.همعصر خودمان هم قهرمانان یا شاید حتی پهلوانان بنامی داریم که برای این مرز و بوم افتخارآفرینی کردند و پرچم عزیز سه رنگ کشورمان را به اهتزاز درآوردند. حسن یزدانی یکی از این نامهاست که در رقابتهای جهانی بزرگی از جمله مسابقات جهانی ۲۰۱۷ پاریس مدال طلا را با نام ایران در تاریخ ماندگار کرد. امیر محمدی و سجاد گنجزاده دیگر افتخارآفرینان این عرصه هستند. بد نیست به اولین مدالآور کشتی ایران هم بپردازیم. مرحوم امامعلی حبیبی اولین قهرمان المپیک تاریخ ورزش ایران است که سه مدال طلای جهانی دارد. در سالهای ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱ توکیو و ۱۹۶۲ تولیدو. این قصه پهلوانی سر دراز دارد اما تا بوده و هست این خاک به افتخار همین پهلوانان و قهرمانان پهلوانمنش سربلند کرده و فرهنگ غنی و متمدن خودش را به رخ جهانیان کشیده. به امید اعتلای روزافزون فرهنگ و منش پهلوانی در جای جای ایران عزیزمان.
فرهنگ پهلوانی در اسلام
فرهنگ پهلوانی و ورزشهای باستانی از قبل از ورود اسلام به ایران هم وجود داشته اما بعد از ورود اسلام، رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و با آموزههای اسلامی مخلوط شد. ترکیب روحیه سلحشورانه و شجاعتی که در قصههای امامان و پیامبران وجود دارد و منش پهلوانیای که در ایرانباستان وجود داشت، دقیقا یکی از همان مصادیق عنوان معروف شهید مطهری است (خدمات متقابل اسلام و ایران). امروزه روز ورزش باستانی ۱۷شوال است. هفدهمین روز از ماه شوال روزی است که امیرالمومنینعلی(ع) در جنگ خندق عمر بن عبدود را شکست داد. در قصه این نبرد چیزی که خاصش میکند این است که هنگام کشتن عمر آن ملعون خدویی بر صورت امیرالمومنین(ع) میاندازد و امام صبر میکند و دست نگهمیدارد تا کاری که میکند از روی خشم و غضب نباشد بلکه در جهت اخلاص و رضای خدا باشد. پیامبر اکرم(ص) درباره این نبرد میگوید: امروز همه ایمان در مقابل همه شرک ایستاده. این اتفاق شاید تا انتهای فرهنگ و منش پهلوانی را نشان میدهد. خلوص عمل یکی از مهمترین خصایص در منش یک پهلوان است که او را حقیقتا متمایز میسازد؛ خلوصی که در راه خداوند باشد و فقط در جهت رضای او در قلبها متجلی شود. کسی که حضور خداوند را در هر لحظه از زندگیاش حس کند، دست به انجام خیلی از کارها نمیزند. پس قطعا پهلوان واقعی نیاز به ایمانی واقعی نیز دارد.