از این دو منظر، توضیحاتی ارائه میکنم. این بیانیه،هم در بعد روح حاکم وهم درمحتوای خود، بسیاررادیکال وغیرواقعی است. رادیکال از آن جهت که پیشنهادهایی خارج از چارچوبهای موجود مطرح میکند، همچون موضوع «دو دولتی» در فلسطین و سرزمینهای اشغالی و غیرواقعی از این نظر که مسأله «تعلیق داوطلبانه غنیسازی» را پیش میکشد. این پیشنهادها، علاوه بر رادیکال بودن، با واقعیتهای میدانی همخوانی ندارند. چگونه میتوان رژیمی را که بیش از ۶۰ هزار نفر را ترورکرده یا کشته است، اکنون به پذیرش راهحل دو دولتی دعوت کرد؟ رژیمی که نهتنها در موضع عقبنشینی نیست، بلکه در پی گسترش مرزها، الحاق کرانه باختری و بخشی از غزه، حمله به جنوب لبنان و حتی جدا کردن بخشی از سوریه است، بنابراین این پیشنهاد هیچ تناسبی با واقعیت روی زمین ندارد.
از سوی دیگر، طرح ترک تخاصم با آمریکا نیز در این مقطع غیرواقعی است. آمریکا چطور باید این تخاصم را پایان دهد؟ آیا حاضر است تحریمها را لغو کند؟ برنامه موشکی ما رابپذیرد و بخشی از صنعت هستهای ایران را به رسمیت بشناسد؟ اگر چنین شود، میتوان از ترک تخاصم سخن گفت اما درحال حاضر چنین ارادهای در طرف مقابل دیده نمیشود؛ بنابراین این پیشنهاد نیز غیرمنطقی و غیرواقعی است. در همین زمینه، طرح تعلیق داوطلبانه غنیسازی نیز عجیب به نظر میرسد. مذاکره زمانی معنا دارد که همه گزینهها روی میز باشد و نتیجه گفتوگوهاست که میتواند محدودیت یا توقف غنیسازی را تعیین کند، نه اینکه پیشاپیش بهصورت داوطلبانه چنین امری پذیرفته شود، آن هم بدون تضمین لغو تحریمها. از منظر دیگر، این بیانیه به نظر من ضد جریان اصلاحطلبی است؛ تعریفی که با مفاد این متن همخوانی ندارد. حتی میتوان گفت این رویکرد، شاید نوعی عبور از دولت آقای پزشکیان و گفتمان حاکم بر آن محسوب میشود. علاوه بر این، قدرت ایران را نادیده میگیرد و تأثیرات جنگ بر سیاست خارجی کشور را کم ارزیابی میکند؛ در حالی که جنگ، تغییرات عمیقی در نگاه و تفکر ما و نیز در ذهنیت طرف مقابل پدید آورده است. همچنین محدودیتهای رژیمصهیونیستی و آمریکا را در فشارهای متقابل در مقابل ایران مورد بحث قرار نداده و متن، کاملا یکسویه نوشته شده است.
به باورمن، این بیانیه شباهت زیادی به «نامه جام زهر» سال ۸۲ دارد. باید از خود سؤال کنند اگر آن نامه توانست باب گفتوگو باحاکمیت رابگشاید،شاید اکنون نیزاین نامهبتواند.حتی ازنگاه بسیاری ازاصلاحطلبان،این بیانیه رویکرددرستینداشتهو واکنشهای متعددی برانگیخته است. نمونه آن، اظهارنظر سخنگوی حزب ندای ایرانیان و نقدهای آقای محمدرضا جلاییپور است.