بعد از درخشش این اثر در جشنواره همه انتظار داشتند فیلم هر چه زودتر به اکران عمومی برسد اما بنابر مسائل مختلف این اتفاق محقق نشد تا اینکه بعد از گذشت سه سال اکران افتتاحیه این اثر در سالروز عملیات مرصاد با حضور مسئولان موزه دفاع مقدس، عوامل فیلم و جمعی از خانوادههای شهدا و جانبازان برگزار شد و فیلم اتاقک گلی اکران خود را از پانزدهم مردادماه آغاز کرد. به همین بهانه با محمد عسگری، کارگردان این فیلم به گفتوگو نشستیم تا به عمق آن سفر کنیم و ببینیم چگونه مفهومی به بزرگی وطن در یک چهار دیواری به نام اتاقک گلی جا شد.
به عنوان پرسش نخست که شاید تاحدی کلیشهای به نظربرسد،چه عاملی موجب شد شما به عنوان یک کارگردان فیلماولی، ژانر دفاعمقدس را برگزینید و این مسیر را در فیلم دوم خود نیز ادامه دهید؟
در حقیقت، این انتخابها در وهله اول بر اساس پیشنهادهایی است که از جانب تهیهکننده مطرح میشود. اصولا قاعده به این صورت است که اگر شخصی، برای مثال بازیگر کمدی موفقی باشد پیشنهادهای بعدی او نیز در همین ژانر خواهد بود. این قاعده در زمینه کارگردانی نیز صدق میکند. وقتی شما یک فیلم دفاعمقدس موفق میسازید، نباید انتظار داشته باشید پیشنهاد بعدی، ساخت یک فیلم معمایی-پلیسی باشد بلکه به احتمال زیاد، پیشنهاد بعدی نیز درهمان فضای دفاعمقدس خواهد بود. این گام اول ماجرا بود.امادرادامه، پس ازدریافت پیشنهادهای مختلف دراین فضا،موضوع و داستان این دواثربودکه علاقه شخصی مرا برای کارکردن برانگیخت.بنابراین پس ازمرحله پیشنهاد،علاقهمندی خود کارگردان نیزدراین انتخاب دخیل است.
با نگاهی کلی به دو فیلم شما، با وجود اشتراک در ژانر، تفاوت عمدهای در زاویه دید آنها مشاهده میشود. اتاقک گلی از نگاه مردم عادی روایت میشود که جنگ را تجربه میکنند و «آسمان غرب» پرترهای از یک نظامی است. این تفاوت در دیدگاه چگونه شکل گرفت؟
این تفاوتها تماما براساس سوژه اولیه شکل میگیرد؛ یعنی شما قصد دارید در مورد چه موضوعی فیلمنامه بنویسید. در فیلم اتاقک گلی، تمرکز بر این است که مفاهیمی چون عشق و انسانیت چگونه میتوانند تحتالشعاع جنگ قرار گیرند. در واقع، جنگ بهانهای برای نوشتن داستانی در این بستر بود. اما در فیلم «آسمان غرب»، موضوع اصلی، دلیری، جنگجویی و سلحشوری یک نظامی در شرایط محدودکنندهای است که برایش ایجاد شده و منجر به رقم خوردن یک حرکت قهرمانانه در مقابله با هجوم دشمن میشود. در آنجا، موضوع صرفا جنگ و نمایش قهرمانی یک جنگجوست. وقتی سوژه را به سمت وقایع اولین روز جنگ و حمله رژیم بعث به ایران میبرید و به نوعی قصد تاریخنگاری دارید، مدل روایت متفاوت خواهد بود. اما در اتاقک گلی، سوژه اصلی، داستان دختر و پسری در بحبوحه عملیات مرصاد و هجوم گروهک منافقین است. این سوژه است که مسیر روایت شما را مشخص میکند.
مفهوم اتاقک گلی که محور اصلی داستان و عنوان فیلم است،ازجایی به بعد به نمادی ازکل ایران بدل میشودکه هم نظامیان وهم غیرنظامیان ازآن دفاع میکنند.لطفا درباره این کوچکسازی و مینیمال کردن مفهوم «وطن» توضیح بیشتری بفرمایید.
تحلیل شما کاملا درست است. این اتاقک، مفهومی نمادین دارد و مکانی است که مردم به آن پناه آوردهاند و رزمندگان در ابتدا برای نجات آنها میآیند. اما از یک جایی به بعد، وقتی با دشمنی مواجه میشوند که هم به خاک کشور تجاوز کرده و هم جان مردم بیگناه را میگیرد، مردم و نظامیان با یکدیگر متحد میشوند. فهم این موضوع برای روستاییان آن منطقه بسیار دشوار است؛ عدهای با زبان فارسی از راه میرسند و خود را ایرانی معرفی میکنند، اما ایرانیان را میکشند. این سردرگمی در دیالوگهای فیلم نیز مشهود است. بنابراین تعبیر بسیاری از مخاطبان صحیح است. ما در حقیقت ایستادگی و محافظت از این اتاقک را به مثابه دفاع از کل کشور که آن را در مقیاس یک اتاقک به تصویر کشیدهایم، به نمایش گذاشتهایم.
فیلم شما در شرایط ویژهای اکران شده است. مردم ایران اخیرا جنگ را از نزدیک حس کردهاند. این تجربه نزدیک از جنگ، چه تأثیری بر تماشای فیلم شما میگذارد و این تجربه برای شخص شما چه معنای جدیدی به فیلمتان بخشید؟
ما به لحاظ حافظه تاریخی، هشت سال با جنگ دست و پنجه نرم کردهایم و با آن غریبه نیستیم. اما گاهی با گذشت زمان، تمایل داریم خشونتهای آن را فراموش کرده و به زندگی، پیشرفت و آینده فکر کنیم. با این حال، باید به یاد داشته باشیم که عدهای از خانواده، فرزند، همسر و زندگی آرام خود گذشتند تا ما امروز بتوانیم به این فکر کنیم که دیگر به جنگ نیندیشیم. مقصود من این نیست که خاطره جنگ باید زنده نگهداشته شود. من خودم از جنگ متنفرم. هیچ ایرانی اصیلی در این کره خاکی وجود ندارد که از خون و خونریزی لذت ببرد. تمام ایرانیان صلحطلب و دنبال زندگی آرام هستند. اما هر کشوری که قهرمانانش را فراموش کند، قطعا یک کشور بیریشه و بیبهره از فرهنگ است.عدهای در این سرزمین خون دادند، جان دادند و عضوی از بدن خود را فدا کردند تا یک وجب از خاک این مملکت به دست اهریمن نیفتد، یا حتی در مرزهای کشورهای همسایه جنگیدند تا جنگ به داخل کشور کشیده نشود. یادبود این قهرمانان وظیفه همیشگی مدیران، نهادها و مردم کشوری است که از تاریخ برخوردار است. این موضوع در وقایع حال حاضر نیز صدق میکند. وقتی در سوریه، لبنان یا فلسطین میجنگیم، برای این است که از تکرار تجربههای تلخ گذشته جلوگیری کنیم. در گذشته، به دلیل غفلت، هواپیمای دشمن آمد و بر سر مردم، دانشمندان و فرماندهان ارشد این نظام بمب ریخت.
حتی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و فیلم شما هم میتوان اشتراکهایی یافت که شایان توجه هستند. درباره این نقاط مشترک که گویی تاریخ دوباره تکرار شد توضیح دهید.
بله، میتوان وجه تشابهی میان هجوم گروهک منافقین در اتاقک گلی و وقایع امروز یافت. بخشی از موفقیت دشمن در جریان جنگ ۱۲ روزه به واسطه تکنولوژی است که محل فرماندهان را شناسایی میکند، اما بخش دیگر و همیشگی ماجرا، مسأله «نفوذ» است. چگونه ممکن است دانشمندان این کشور یا مقامات ارشد نظامی به سادگی هدف قرار گیرند؟ اینها که در میدان جنگ نبودند. آنها برای صلح، امنیت و پیشرفت این مملکت تلاش میکردند، اما جایشان یک به یک فروخته شد و پرپر شدند. این مدل از نفوذ شباهت کاملی با عملکرد گروهک منافقین دارد. چگونه ممکن است یک ایرانی، با زبان فارسی و با ادعای دین اسلام، وارد کشورش شود و به مردم خود رحم نکند و آنها را بکشد؟
میپذیرم که ما در کشوری زندگی میکنیم که مردم از لحاظ معیشتی و اقتصادی در مضیقه هستند؛ تورم، گرانی و کمبود آب و برق وجود دارد و مسئولان باید پاسخگو باشند. اما این شرایط دلیلی بر خیانت به مملکت نیست. من میتوانم مطالبهگر و معترض باشم، اما نمیتوانم خائن باشم. در وقایع اخیر، همان وحدت و اتحادی که در «اتاقک گلی» بین مردم و رزمندهها شکل گرفت، دوباره تکرار شد. حتی مردمی که با سیاستهای نظام زاویه داشتند، پشت کشور ایستادند و خواستار مقابله با تجاوز شدند.سلبریتیها در حوزههای ورزش، هنر و دیگر عرصهها به زبان آمدند و فضای مجازی یکپارچه، تجاوز به حریم هوایی ایران را محکوم کردند. این اتحاد دوباره شکل گرفت، اما این اتحاد باید پاسخی درخور داشته باشد. حکومتی که در کنار مردم است و مردم هم در کنار آن هستند پایدار خواهد ماند. اما در اینجا صادقانه بگویم با وجود درک شرایط اقتصادی کشور، قطعی دونوبتی برق در روز، کمبود آب و گرانی نان، پاسخ مناسبی برای آن سطح از حمایت ملی نیست.