برای تصمیمگیری صحیح، توجه به چندعامل کلیدی ضروری است.اولین عامل شناخت علاقهمندیهاست.بسیاری از دانشآموزان و خانوادهها رشتههایی را دوست دارند اما شناخت کافی از آنها ندارند. دومین عامل، استعدادیابی دانشآموزان است. استعداد، برخلاف توانمندی، ویژگی ذاتی است که اگر بهدرستی شناسایی و پرورش یابد، میتواند فرد را نسبت به همسالانش در مسیر موفقیت جلو بیندازد. سومین نکته، سنجش توانمندیهاست. توانمندی برخلاف استعداد اکتسابی است و نیازمند تلاش و تمرین مداوم است. دانشآموز باید بداند در کدام حوزهها توانایی بیشتری دارد و چگونه میتواند آنها را تقویت کند. چهارمین عامل، ارزشها و انگیزههای شخصی است که باید با اهداف فردی هماهنگ باشد. برای مثال، پزشکان گاهی مجبورند ساعتهای طولانی کشیک دهند؛ آیا دانشآموز توان تحمل چنین شرایطی را دارد و این را با ارزشهای خود همسو میداند؟ پنجمین نکته تیپ شخصیتی دانشآموز است. شخصیت فرد نقش مهمی در موفقیت تحصیلی دارد؛ برای نمونه، یک فرد درونگرا ممکن است در رشتهای مانند حقوق که نیاز به بیان و ارتباط دارد، با مشکل مواجه شود. ششمین عامل، نگاه به آینده و چشمانداز شغلی رشته انتخابی است. دانشآموز باید بداند رشته انتخابی امکان ادامه تحصیل وشغل مناسب دارد ومیتواند درآینده تأثیرگذار باشد. هفتمین و آخرین نکته، درآمد و تحقق رسالت شخصی است. حتی اگر علاقه واستعداد وجود داشته باشد، لازم است دانشآموز بداند که انتخابش نیازهای اقتصادی و اهداف شخصی او راپوشش میدهدیا خیر. همچنین در فرآیند انتخاب رشته، بهتر است دانشآموزان گزینههای خود را به سه دسته تقسیم کنند: انتخابهای خوشبینانه، واقعبینانه و حداقل قابل قبول. انتخابهای خوشبینانه رشتههایی است که احتمال پذیرش در آنها وجود دارد اما مطمئن نیستیم. انتخابهای واقعبینانه به رشتههایی مربوط میشود که با رتبه و شرایط دانشآموز هماهنگ است و شانس پذیرش بالایی دارد. حداقل قابلقبول رشتههایی بهشمار میرود که حتی با رتبههای پایینتر هم امکان پذیرش وجود دارد و دانشآموز میتواند آنها را به عنوان گزینهای امن درنظر بگیرد.