زبان تصویر، فراتر از واژهها: در اربعین، دوربین تنها ابزار نیست؛ آینهای است که عشق را از چشمان هزاران زائر میگیرد و در قابهای جاودانه مینشاند. اینجا عکاسی نه صرفا ثبت واقعه، که تفسیر آن است؛ خواندن یک کتاب ۱۰۰۰ صفحهای بیکلمه که هر فریمش بوی خاک و عطر حرم میدهد.
استعارههای خاموش اما گویا: قدرت این تصاویر در استعارههایی نهفته است که در سکوت فریمها فریاد میزنند. پای برهنه زائر،استعارهای ازموسی(ع) دروادی طور است؛نشانی ازفروتنی محض وبینیازی ازهرچه جزمعشوق. وقتی لنز روی پینههای پا مکث میکند، صفحهای از یک کتاب مقدس تصویری ورق میخورد.
روایت جمعیت بیمرز: در قابهای اربعین، جمعیت به عدد خلاصه نمیشود؛ بلکه به ریتمی بدل میگردد که با هر گام نواخته میشود. زن و مرد، کودک و پیر، عرب و فارس، همه یک ملت بیمرز را میسازند. نور، خاک، پرچم و غروب، همه با هم قصهای را تعریف میکنند که کلمات از بیانش جا میمانند.
هر فریم، یک آیین: هر عکس میتواند قصهای مستقل باشد یا تکهای از روایتی بزرگتر. فاصله کم میان دو چهره، وحدت را فریاد میزند؛ مسیرهای جداشده، تنهایی را روایت میکنند. عکاس، شاعر بیقلمی است که استعاره را از میان نور و سایه بیرون میکشد و به حافظه جمعی میسپارد.
ماندگاری فراتر از زمان: حافظه ما پیش از آنکه جملهای را به یاد آورد، تصویری را در دل نگه میدارد. به همین دلیل، عکسهای اربعین سالها بعد، حتی بیهیچ توضیحی، دوباره ما را به همان جاده خاکی و ازدحام عاشقان میبرند.
نکته پایانی: اربعین در قاب دوربین، تنها یک سفر نیست؛ گواهی است بر این حقیقت که عشق، نه با سخن که با گامهای پاهایی برهنه نوشته میشود. و در این مسیر، جادهها همه به یک مقصد ختم میشوند: عشق.