اوایل خردادماه امسال بههمراه گروه وزیری به اجرای رپرتوار متنوعی در سه بخش موسیقی کلاسیک ایرانی، موسیقی محلی و مقامی پرداختید که از بسیاری جهات، کنسرت متفاوتی بود.
ایده این کنسرت متعلق به آقای مهدی غلامی از هنرمندان دفنوازم بود.او چندین سال است که در آموزشگاه وزیری تدریس میکند و تا امروز چندین جلد کتاب آموزشی درباره دف نوشته.این کنسرت نخستین بار سال گذشته در تالار آوینی اجرا شد با این تفاوت که موسیقی آذری هم یکی از بخشهای آن بود.امسال وقتی قرار شد این کنسرت در تالار وحدت اجرا شود، بخش موسیقی آذری اجرا نشد و مانند اجرای آوینی درقسمت پایانی برنامه، همراه گروه وزیری وجمعی از دفنوازان و گروه کر رویصحنهرفتیم وبرخی ازآهنگهاییراکه درسالهایاخیر ساخته بودم اجراکردیم.حامد لک واتابک عطری هم بهعنوان مایستر کر و خواننده، ارکستر را همراهی کردند.از آنجا که ایران کشوری وسیع و دارای فرهنگی متنوع است، حیفمان آمد که بخشی از این گستره فرهنگی در معرض دید مردم قرار نگیرد.

اگر خاطرم باشد رهبری ارکستر در بخش موسیقی کلاسیک ایرانی بهعهده شما بود. درست است؟
بله، در این بخش آهنگهایی از ساختههای من مانند «خاک وطن»، «یک خانه پر زمستان»، «باران» و «هامون» اجرا شد. در مجموع، در اجرای هر سه بخش این کنسرت، ۷۰خواننده گروه کر و ۵۰نوازنده دف حضور داشتند.
مواجهه مخاطبان با بخش موسیقی مقامی را از نظر شناخت نسبت به این ژانر از موسیقی چطور ارزیابی میکنید؟
موسیقی ملی ما برگرفته از آواها و نواهایی است که همواره ریشه در موسیقی مقامی داشته. البته معتقدم مردم با موسیقی مقامی و محلی بیگانه نیستند و این نوع موسیقی در این سالها به یمن وجود هنرمندان این عرصه تا اندازهای برای مردم آشناست. موسیقی اصیل ایرانی ریشه در موسیقی بومی دارد و این دو در هم تنیده شدهاند. از این رو گمان میکنم مردم از هر سه بخش این کنسرت لذت بردند؛ بهویژه اینکه استقبال مخاطبان حاکی از آن بود که کنسرت، با اجرای دو آهنگ «باران» و
«ای ایران» به اوج رسید.
سالها پیش در گفتوگویی که با شما داشتم به این مسأله اشاره کردید که نوآوری در موسیقی یک نیاز است. حالا میخواهم بپرسم با توجه به اینکه موسیقی اصیل ایرانی راه پرفراز و نشیبی را پیموده، چقدر امروز توانسته دستخوش تحول و نوآوری قرار بگیرد؟
نوآوری زاییده و مستلزم گذر زمان است.هنرمندی که با مردم و جامعهاش در ارتباط است و اندیشههایش متناسب با احوال روز جامعه است، بهمراتب بیش از سایرهنرمندان میتوانددرمسیرکاری خودنوآوری ایجادکند.هرچند نوآوری آگاهانه شکل نمیگیرد. این مسأله با گذشت زمان حاصل خواهد شد. البته این مسأله فقط ویژه موسیقی نیست بلکه در همه شاخههای هنری همین است.
در کارنامه موسیقی اصیل ایرانی قطعاتی ماندگار شدهاند که با وجود آنکه برگرفته از رویدادهای زمانه خود نبودهاند اما با گذشت مدت زمان طولانی از خلق این آثار، همچنان جاودانگی خود را حفظ کردهاند و نهتنها هنوز بر زبان مردم جاری هستند بلکه در کنسرتها هم از سوی هنرمندان مورد بازاجرا قرار میگیرند، در حالی که امروز بعضا به قطعاتی برمیخوریم که بهرغم داشتن ویژگی معاصریت، مردم با آنها ارتباط برقرار نمیکنند. بهنظر شما دلیل این مسأله چیست؟
آهنگهایی که اشاره میکنید نشانگر دو نکته بسیار مهم هستند. اول اینکه جامعه و هنرمندان آن دههها از آرامش و آسایش خاطر برخوردار بودند و در نتیجه، مفاهیمی نظیر عشق و مهرورزی و دلدادگی بهترین دستاویز آهنگسازان آن روزگار بود. این موضوعات همواره در طول تاریخ بشر هستند و هیچگاه رنگ کهنگی به خود نمیگیرند. نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که شرایط اجتماعی همیشه نقش مؤثری در تولید آثار ماندگار دارد. هنرمندان دهههای پیشین در مقایسه با امروز، دغدغه آب، برق، هوا و از همه مهمتر معاش را نداشتهاند. به قولی: «چنان خشکسالی شد اندر دمشق/ که یاران فراموش کردند عشق».
درست است که امروز برخی هنرمندان تلاش میکنند ساختههایشان آینهای از مسائل روز جامعه باشد اما باید این نکته را در نظر گرفت که رویدادها و اتفاقات روز گذرا هستند.در نتیجه آثاری که در این حیطه تولید میشوند دارای تاریخ مصرف هستند. ضمن اینکه بعضی از آنها به مناسبتهای مختلف شکل میگیرند و طبعا وقتی آن مناسبت به پایان برسد دیگر معنایی نخواهند داشت ولی با وجود گذشت چندین قرن، آثاری چون «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین» و... هرگز زیبایی و جذابیت خود را از دست نخواهند داد چراکه اساسا سخن از عشق، مهر و دوستی هیچگاه مشمول تاریخ مصرف نمیشود و ابعاد جهانی دارد. در شرایط کنونی، هنرمندان مانند سایر اقشار جامعه دغدغههای بیشماری دارند؛ بهخصوص تلاطمهای اقتصادی که باعث شده موازنه همه چیز بههم بخورد.
در حال حاضر خود شما برای ساخت آهنگ بیشتر از چه مضامینی بهره میگیرید؟
در این سالها روی اشعار شاعرانی چون حافظ، مولانا و فردوسی کار کردهام. اخیرا هم کاری را به پایان رساندهام که برگرفته از ادبیات کهن است و با اینکه آماده ضبط بود اما بهدلیل جنگ، ضبط آن کمی به عقب افتاد.
در سالهای اخیر تأکید و توجه به هویت ملی و یافتن راهکارهایی برای جاری شدن این مفهوم در جامعه جدیتر از گذشته شده. اخیرا در میدان ونک شاهد نصب مجسمه «آرش» بودهایم. یا همینطور هنرمندان دیگری بنابر تخصص و تجربه خود تلاش میکنند به فراخور این موضوع، به ارائه اثر بپردازند اما واقعا هویت ملی چطور در یک جامعه نهادینه میشود؟
تأکیدی که در حال حاضر بر مسأله هویت ملی میشود خوب است؛ هرچند در این زمینه فرصتهای بسیاری را از کف دادهایم. هویت ملی زمانی معنی پیدا میکند که در سیستان و بلوچستان، مدارس و بیمارستانهای بیشتری ساخته شود. هویت ملی زمانی معنی پیدا میکند که نسبت به مشکل کمآبی تمهیدات جدی اندیشیده شود تا در مضیقه قرار نگیریم.ساختن یک مجسمه یا چند پوستر بیانگر هویت ملی نیست. هویت ملی زمانی شکل و شمایل کاربردی و عمیق به خود میگیرد که فکری برای خشک شدن دریاچه ارومیه صورت بگیرد، نیروگاهها استفاده از مازوت را متوقف کنند تا کلانشهرها زیرحجم وسیع آلودگی، هوایی تازه کنند. بدیهی است تولید هنری بهتنهایی و بهصرف محور قرار دادن هویت ملی کاری از پیش نخواهد برد.
ظاهرا در تدارک برگزاری کنسرت تازهای هستید.
بله، این کنسرت راوی و دو خواننده دارد و قرار است همراه ارکسترسمفونیک اجرا شود و چون کار بزرگی است طبعا زمان زیادی را برای تمرینات گروه میطلبد. البته اجرای این کنسرت منوط به پایداری شرایط کشور است.
شما از هنرمندانی هستید که درجنگ ۱۲روزه صدماتی را متحمل شدید و منزلتان تخریب شد. در حال حاضر چقدر توانستهاید با این اتفاق کنار بیایید؟
تخریب خانه و کاشانه برای هیچ انسانی خوشایند نیست بهخصوص اینکه ما اصلا انتظار چنین اتفاقی را نداشتیم اما خوشبختانه حال عمومی و روحیام خوب است و در حال حاضر مشکل خاصی ندارم.