امروز پس از گذشت ۵۲ سال از جنگ ۱۹۷۳ هیچگونه تنشی میان مصر و اسرائیل بهوجود نیامده است.همچنین درباره اردن نیز اسرائیلیها با قرارداد «وادی عربه» در دهه ۹۰ میلادی عملا سرزمین اردن را به منطقهای برای سازش خود بدل کردند؛ لذا در طول این سالها هیچ تنشی میان اردن و اسرائیل روی نداده است. بهرغم اینکه اسرائیلیها در این دوران انواع جنایات وحشتناک علیه فلسطینیها و حتی در برخی موارد علیه اردنیها انجام دادهاند اما هیچگونه تنش یا مقاومت نظامی از جانب اردن مشاهده نشده است.درخصوص لبنان نیز اسرائیلیها در مقطعی تلاش گستردهای کردند تا از طریق تضعیف شدید لبنان، به اهداف خود در ۱۹۷۰ دست یابند اما پس از ظهور حزبالله لبنان از دل این سرزمین، اسرائیلیها با چالش اساسی و امنیتی مواجه شدند؛ درحالیکه در جریان بحران داخلی ۱۹۷۵ که ۱۵ سال طول کشید، اسرائیلیها اطمینان داشتند که توانستهاند لبنان را از دور خارج کنند.امروزه پیرامون سوریه نیز سیاست مشابهی را دنبال میکنند؛ یعنی فارغ از اینکه چه کسی در دمشق حاکم است، میخواهند توان، اراده نظامی و امنیتی سوریه را در مقابل اسرائیل تا دهها سال و حتی برای همیشه بهگونهای فرسایش دهند که هیچ امکانی برای مقاومت و مخالفت در هیچ زمانی و تحت هیچ دولتی علیه این رژیم وجود نداشته باشد؛ ضمن اینکه درخصوص سوریه با توجه به اتصال جغرافیایی این کشور به جغرافیای شیعه؛ عراق، ایران و لبنان، اسرائیلیها تجزیه سوریه را نیز مدنظر دارند. اکنون تجزیه جنوب سوریه را تا نزدیکی حدود ۶۰ کیلومتری دمشق هدف قرار دادهاند تا بتوانند دولتی وابسته به خود، مشابه فالانژها که در لبنان و طی دورانی در قالب ارتش جنوب ایجاد کرده بودند، در سوریه ایجاد کرده و عملا یک نوار امنیتی قابل اطمینان برای خود در جنوب سوریه ایجاد کنند. این مسیری است که آنها در این عرصه دنبال میکنند.
در ضمن تجزیه سوریه در واقع یک ضلع از پروژه خاورمیانه جدید است؛ چرا که خاورمیانه جدیدی که آمریکاییها طراحی کرده بودند، کلیدش تجزیه کشورها بوده است؛ خاورمیانهای ظاهرا بزرگ اما در باطن تکهتکه، هدف آمریکاییها بوده است. البته این خوابی است که با توجه به بیداری ملتها محقق نخواهد شد.