البته پیش از جنگ، مذاکرات با اروپاییها برای حل مسأله هستهای روند خوبی داشت اما با اقدامات تجاوزکارانه رژیمصهیونیستی و آمریکا و با توجه به رویکرد تروئیکای اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) در تهدید به فعالسازی مکانیزم ماشه و نقشی که در تصویب قطعنامه ضد ایرانی در شورای حکام آژانس بینالمللی اتمی داشتند، دیگر امید چندانی به رفتار عقلانی و جزماندیشانه در اروپا نیست. مکانیزم ماشه دو چهره دارد: یک چهره حقوقی قانونی در چارچوب قطعنامه ۲۲۳۱ و یک چهره سیاسی. دست ایران در بحث قانونی پر است، چراکه به تعهداتی که در برجام بوده، عمل کرده و این اروپاییها و آمریکا بودهاند که به آن عمل نکردهاند. اروپا نشان داده است که به رویکرد قانونی در این مورد اهمیت نمیدهد و به دنبال سیاسیکاری و تحت فشار قرار دادن ایران است. مذاکره از باب توضیح مجدد مواضع ایران و اتمام حجت برای دورکردن اروپا از سیاسیکاری و روشنشدن مواضع غیر اخلاقی و غیراصولی آنها از باب ثبت در تاریخ شاید معنا داشته باشد. رهبران اروپایی شاید بهواسطه تحریمهای چندلایه آمریکا علیه ایران نتوانند نقشی اثرگذار در کاهش فشار تحریمی ایفا کنند اما میتوانند با فعالکردن مکانیسم ماشه و برگرداندن تحریمهای سازمان ملل، نام خود را در کنار ترامپ بهعنوان کسی که بدعهدی کرد و از برجام خارج شد، ثبت کنند. در صورتی که اروپا راهکار تقابلی با ایران را برگزیند، ایران ابزارهای بازدارنده متعددی در اختیار دارد که بنابر اقتضائات و شرایط میتوان از آن بهره برد. ضمن آنکه گزینه خروج از انپیتی و امکان بالاتر رفتن درصد اورانیوم غنیشده توسط ایران نسبت به این اقدام خصمانه اروپا مطرح است، ایران گزینه کنترل و تسلط بر تنگه هرمز راهم دارد و ازاین نظر اروپاییهادر صورت شدت بخشیدن به اقدامات غیر اصولی خود باید آماده رویارویی با چالشی جدی در حوزه تأمین انرژی ارزان باشند. اروپا که اقتصادش زیر بار جنگ با روسیه و تعرفههای ترامپ به وضع رکود رسیده است، باید هزینه تنشزایی صهیونیستی خود با ایران را بپردازد.