به گزارش جامجمآنلاین ازروابط عمومی رسانه ملی، در یادداشت حسین قرایی آمده است: در میانه مهر و در هنگامهای که عطر اندیشه و شکوه کلام حافظ شیرینسخن سراسر ایران را فرامیگیرد، کاروان رویداد ملی «ایران جان» به چهارمین منزل خود رسید؛ به فارس، اقلیم فرهنگ و فرزانگی، دیاری که آفتاب شعر در آسمانش نور میپاشد و سخن فارسی بهغایتِ زیبایی و وقار در دامانش معنا مییابد.
تقارن این مرحله از «ایران جان» با «روز بزرگداشت حافظ» تنها یک تصادف تقویمی نیست. این همنشینی، نماد پیوندی عمیق میان روح زبان و جان ایران است، پیوندی که رسانه ملی در مسیر «تحول» خویش آن را مبنای بازآفرینی روایت ایران و ایرانی قرار داده است.
امسال «هفته فارس ایران» درست در روزهایی آغاز میشود که مردم این استان در پرتو نام حافظ به خود میبالند. گویی روح حافظ که با «لسانالغیب» خویش همواره از «انسان» سخن میگفت، بر فراز این رویداد نشسته است تا به یاد ما آورد که رسانه اگر زبان دل مردم باشد، میتواند همچون شعر، جان «انسان»ها را تازه کند.
حافظ با کلامش مرز زمان را شکست و «ایران جان» نیز میخواهد همین کار را با تصویر و صدا انجام دهد: پیوند میان اصالت و امروز، میان سنت و رسانه.
صداوسیما در مسیر تحول، از «ایران جان» الگویی ساخته تا رسانه ملی آیینه تمامنمای پیشرفتها، زیباییها، جاذبهها و فرصتهای سرمایهگذاری و بازیگرِ فعال توسعه فرهنگی در تمام پهنه ایران باشد و زبان راستین مطالبهگری.
وقتی شبکههای محلی در پیوند با شبکههای ملی، مطالبات هر استان را طرح و پیگیری میکنند، «رسانه ملی» معنایی تازه مییابد؛ رسانهای که نه از بالا، بلکه در بطن مردم روایت میکند. در هفته فارس، قرار است همین نگاه با مشارکت استانداری، هنرمندان، دانشگاهیان و فعالان فرهنگی محقق شود.
اما در کنار برنامهها و آمار و تولید، باید به بُعد نمادین این رویداد نیز نگاه کرد. همزمانی «فارس ایران» با روز حافظ، فرصتی است برای تأمل در مسئولیت زبان ملی. حافظ با واژه، وطن را زنده کرد و صداوسیما امروز با تصویر میخواهد همین رسالت را دنبال کند؛ رساندن صدای جان ایران به گوش و چشم جهانیان.
در حقیقت، «فارس ایران» در مسیر «ایران جان» همان نقطهای است که پروژه تحول رسانه ملی به بلوغ میرسد. اگر در گذشته صداوسیما متهم به تمرکزگرایی بود، اکنون این رویداد نشان داده که عدالت فرهنگی شعار نیست؛ راهبردی اجرایی است.
مردم شیراز، جهرم، مرودشت و لار در قاب رسانه میبینند که صدایشان شنیده میشود و تصویرشان دیده میشود. این همان اعتماد متقابلی است که رسانه ملی برای تداوم حیات و مشروعیت مردمی خود بدان نیاز دارد.
در پایان باید گفت که «ایرانجان، فارس ایران» تنها یک فصل گذرا از یک پروژه رسانهای نیست. تجلی نوعی خودآگاهی ملی است. در سایه سار نام حافظ قرآن، این خودآگاهی به اوج میرسد، زیرا جان ایران در زبان و ایمان نهفته است. رسانه ملی امروز مأموریت دارد این جان را ببیند، بازگو کند و پاس دارد.
از این منظر، فارس نه مقصد کاروان «ایران جان» که دل آن است، همان دلِ همیشه تپندهای که حافظ روزی آن را با واژه و وزن زنده کرد و امروز رسانه ملی بنا دارد تمام توان خود را به میدان بیاورد تا انشاءالله با تصویر و صدا، شمایی جذاب از آن به نمایش بگذارد.