جایگاه راهبردی ایران در نظم جدید جهانی

منطقِ واقع‌گرایی حاکم بر روابط بین‌الملل حکم می‌کند که دوره گذار از نظم موجود به نظم جدید بین‌المللی ناگزیر از عبور از یک دوره بی‌نظمی است که در آن قواعد معتبرِ جاری به چالش کشیده شده و سازه‌های ژئوپولیتیکی نظم سابق فرو می‌پاشد.
کد خبر: ۱۵۲۱۹۲۵
نویسنده محمد قادری | کارشناس مسائل بین‌الملل
 
در چنین شرایطی معمولا بازیگران و قدرت‌های کوچکتر، یا به تنهایی یا در قالب ائتلاف‌های جدید گاهی قادر به نقش‌آفرینی‌های موثرتری می‌شوند و در نقطه مقابل، قدرت‌های بزرگتر که از آنان انتظار می‌رفت ایفای نقش جدی داشته باشند، گاهی از عرصه باز می‌مانند. به بیان دقیق‌تر؛ برخورداری از قابلیت‌ها و ظرفیت‌های متناسب با نظمِ جدیدِ در حالِ شکل‌گیری که اغلب تفاوت ماهوی با مولفه‌های نظم موجود دارند، یکی از الزامات اساسی برای ایفای نقش در سطح جهانی و تثبیت جایگاهی است که کشورها در افق چشم‌انداز آینده خود، آن را پیش‌بینی و برای رسیدن به آن هدف‌گذاری کرده‌اند. تغییر شکل و ماهیت منازعات بین‌المللی در عصر حاضر با توجه به ورود عناصر جدید به مجموعه‌ مولفه‌های قدرت‌ساز در عرصه منطقه‌ای و جهانی که عملا راهبردهای تقابلی سنتی را در یک جهش معنادار از الگوهای تک بُعدی و خشک به بهره‌گیری از الگوهای ترکیبی و منعطف یا به عبارت بهتر، «کوانتومی» تغییر داده، همان رکن محوری است که اساس تشکیل نظم جدید را بر پایه‌هایی متفاوت از گذشته بنا کرده است.  با این تفاسیر؛ امروز ایران، پس از گذشت کمتر از نیم قرن و با وجود دشمنی‌های بسیار، در حالی ورود به سطح اول قدرت‌های موثر در نظام بین‌الملل را تجربه می‌کند که توانسته عموم مولفه‌های قدرت‌آفرین در این مسیر را مستقل از جریان‌ها و منابع قدرت حاکم در ساختار نظم موجود ایجاد کند و حتی بالاتر از آن، با تولید مفاهیم جدید از قدرت نرم و بلکه هوشمند در عرصه جهانی، بازیگران اصلی نظم موجود را علنا و عملا به چالش وجودی بکشد.  توانمندی‌های علمی، اطلاعاتی و نظامی در کنار گفتمان فرهنگی-هویتی پیش‌رو و همچنین بهره‌گیری بهینه از عنصر «انسجام ملی»، توانسته ایران را به جایگاهی از اقتدار و بازدارندگی فعال در مدیریت تکانه‌ها و چالش‌های تحمیلی ازیک‌سو و اثرگذاری معنوی در قلب جبهه مقابل از سوی دیگر برساند که امروز بسیاری از اندیشمندان وتحلیل‌گران حوزه روابط بین‌الملل و آینده‌پژوهان جامعه جهانی بر این باورند که بی‌تردید ایران نقش محوری در ساختار هندسه قدرت در نظم جدیدِ در حال شکل‌گیری خواهد داشت. به بیان دقیق‌تر؛ جمهوری اسلامی ایران از معدود قدرت‌های نوظهوری است که با تکیه بر اصولی چون؛ «استقلال، نفی سلطه خارجی، مقاومت و اتکاء به توان و اراده نیروی داخلی»، ضمن به چالش کشیدن ساختارها و نظریه‌های موجود، توانسته قدرت و اقتدار خود را بر اراده‌ نظام سلطه تحمیل کند.دقیقا به همین دلیل است که درالگوهای ترکیبی جدید،حربه اصلی قدرت‌های غربی در رویارویی با ایران، به جای استفاده از صرفِ قدرت سخت، به شکل ویژه‌ای بر جنگ‌های شناختی-ادراکی و استفاده حداکثری از ابزار قدرت نرم و هوشمند تمرکز یافته تا با تسخیر ذهن جامعه ایرانی و القای ضعف به آن، مسیر رشد و تعالی آن را دچار اختلالات ساختاری کند. این در حالی است که با نگاهی به تاریخ، به‌ جرات می‌توان گفت ایران بعد ازاسلام، هیچ‌گاه تا این اندازه مقتدر، مستقل و تأثیرگذار نبوده است. درتصدیق این گزاره البته شواهد ومصادیق بسیاری وجود دارد که هرتحلیل‌گری را لاجرم به این جمع‌بندی می‌رساند که ایران در مرکز نظم نوین جهانی ایستاده ورسالت تاریخی رهبری خیزش‌های مردمی علیه انگاره‌ها و ساختارهای برآمده از تفکرِ خودحق‌پندارِ صهیونیستی و لیبرال‌سرمایه‌داری را برای ایجاد نظم جدید بر دوش می‌کشد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰