آمارها درباره یوزپلنگ آسیایی متناقض است. براساس برآوردهای رسمی، تا سال ۱۳۹۶تنها ۵۰ قلاده از آن در ایران شناسایی شد. عددی که در سال۱۴۰۱ به ۲۰ قلاده و سال ۱۴۰۲ به ۱۲ قلاده کاهش یافت. این تخمین سال ۱۴۰۴ به عدد مبهم کمتر از ۳۰ قلاده رسید. عددها هرچه باشند تنها یک پیام دارند: «یوز در آستانه انقراض است.» طی دو دهه گذشته طرحهای متعددی برای نجات این گونه نادر طراحی شد اما هنوز هیچکس نمیتواند بگوید این هزینهها و تبلیغات پرشور چه نتیجهای داشته است. در سال ۱۳۸۰ یک پروژه بینالمللی و دفتر اختصاصی برای احیای این گونه در سازمان حفاظت محیطزیست شکل گرفت اما شش سال پیش این پروژه متوقف شد. از ابتدای امسال احیای یوز با نام «طرح نجات» و بهعنوان یک پروژه ملی دوباره از سر گرفته شد.مدتی پیش حمید ظهرابی، معاون محیطزیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان محیطزیست درباره احیای پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی به ایسنا گفت که این طرح باعث افزایش آگاهی و حفاظت مؤثر از این گونه در معرض خطر شده و امید به بقای یوز را تقویت کرده است.
اما کارشناسان روایت دیگری دارند. آنها معتقدند فعالیتهای سازمان در پروژه نجات با وجود تبلیغات بسیار، شفاف نیست. علی کشمیری، فعال حوزه حیوانات ازجمله این افراد است. او به جامجم میگوید: «به نظر نمیرسد که برای حفاظت از یوز آسیایی برنامه مؤثر و منسجمی در حال انجام باشد و تاکنون هیچ برنامهای بهصورت شفاف و مشخص اعلام نشده است.» او معتقد است در این شرایط غیرشفاف نمیتوان درباره کارآمدی این پروژه اظهارنظر کرد. مرتضی پورمیرزایی، حفاظتگر حیاتوحش نیز همین نظر را دارد. او به جامجم میگوید: «فعالیتهای موجود پراکندهاند و خط و ربط مشخصی میان آنها دیده نمیشود. تمام این اقدامات باید ذیل یک برنامه نجات مشخص تعریف شوند. برنامهای که در آن روشن باشد چه اقداماتی باید انجام گیرد، این اقدامات در چه دستهبندیهایی قرار میگیرند، بر چه اساسی اولویتبندی میشوند، سهم بودجه هر بخش چقدر است، کدام بازدهی سریعتری و کدام نتایج بلندمدت دارد. تنها در صورت وجود چنین برنامهای میتوان درباره میزان موفقیت یا ناکارآمدی فعالیتها قضاوت کرد.»
فنسهای روی کاغذ
این دو فعال حیاتوحش در توضیح بیشتر نبود شفافیت به موارد متعددی اشاره میکنند. به گفته پورمیرزایی در موضوع زیستگاه طی سالهای اخیر بارها خبر آغاز فنسکشی منتشر شده اما اینکه این فنسها با چه کیفیتی و تا چه زمانی کشیده خواهند شد و چه مسافتی را پوشش میدهند، برنامهای شفاف در اختیار نداریم: «خبر افزایش تعداد همیاران محیطبان در توران اقدام ویژهای نبود. پیشتر در توران حدود هفت همیار فعال بودند و اخیرا هشت نفر دیگر اضافه شدهاند. این افزایش در مقیاس وسعت منطقه (۱.۵میلیون هکتار) پاسخگو نیست. برای مقایسه، پارک ملی گلستان با وسعت حدود ۱۰۰هزار هکتار، نزدیک به ۲۰ تا ۳۰ همیار دارد. بنابراین برای توران باید دهها نفر دیگر اضافه شود تا بتوان آن را اقدامی ویژه دانست.»
کشمیری نیز به برخی چالشهایی که در منطقه توران بدون راهحل باقی مانده، اشاره میکند و ادامه میدهد: «حدود ۱۰هزار شتر و ۲۴ هزار رأس گوسفند در این منطقه حضور دارند و همین مسأله باعث ایجاد فشار و تعارض جدی با حیاتوحش شده است. طبق مقررات، دامداران موظفند گلههای گوسفند خود را تا پانزدهم فروردین از منطقه خارج کنند اما این خروج معمولا تا پایان فروردین به تعویق میافتد. چنین تأخیری بهویژه برای نوزادان حیاتوحش خسارتهای سنگین و جبرانناپذیری به همراه دارد. از سوی دیگر، تردد و ماندگاری گسترده گلههای شتر نیز تهدید بزرگی به شمار میآید؛ زیرا این حیوانات در مصرف منابع محدود آب و استفاده از آبشخورها رقیب مستقیم گونههای علفخوار حیاتوحش هستند. همچنین، خشکسالیهای متوالی در سالهای اخیر نیز فشار مضاعفی بر جمعیت علفخواران وارد کرده و روند کاهش آنها را تشدید کرده است. حتی برای همینها برنامهای نیست چه برسد به سایر موارد.»
نبود یک «برنامه نجات» واقعی
کارشناسان مستقل بارها گفتهاند که پروژه نجات یوز فاقد برنامه مشخص است و تا وقتی برنامه و قابل ارزیابی وجود نداشته باشد، هیچ خروجی سنجشپذیری نمیتوان انتظار داشت. یکی از فعالان حوزه حیاتوحش که نمیخواهد نامش در گزارش بیاید هم روی این نکته دست میگذارد و میگوید حتی پس از درخواست مستقیم از مدیر پروژه و مدیرکل استان، هیچ سندی در اختیارش قرار نگرفته است. آنطور که او توضیح میدهد، مشاهدات میدانیاش از محل اجرای پروژه در توران با آنچه به نقل از مسئولان در اخبار منتشر میشود همخوانی ندارد.
پورمیرزایی هم در اینباره بیان میکند: «ما هنوز هیچ برنامه نجات تدوینشده در اختیار نداریم. سازمان حفاظت محیطزیست اعلام کرده برنامهای تدوین شده اما با وجود درخواستهای مکرر، تاکنون منتشر نشده است. در صورت انتشار چنین طرحی، میتوان مشخص کرد پروژهها با زمانبندی مناسب پیش میروند یا خیر. این خلأ در شرایطی رخ میدهد که یوزپلنگ آسیایی بیش از ۲۰ سال است موضوع برنامههای حفاظتی بوده اما همچنان اعداد و آمار متناقض منتشر میشود و هیچ مبنای علمی واحدی وجود ندارد. در کنفرانس خبری اخیر در توران اعلام شد که امسال ۵۰ میلیارد تومان به زیستگاه یوز اختصاص یافته اما روشن نیست این بودجه کجا و براساس کدام اولویت واقعی هزینه شده است.»
پرهزینه، بیسند
«پروژه نجات یوز» از پرهزینهترین طرحهای حفاظتی تاریخ ایران برآورد شده اما با وجود صرف بودجه کلان، تاکنون هیچ گزارش رسمی از طرح مالی یا روند اجرای آن منتشر نشده است. پورمیرزایی در این زمینه میگوید: «جای شگفتی است که چنین پروژهای پس از این همه مدت حتی یک صفحه A۴ سند رسمی یا گزارشی منتشر نکرده است و نمیدانید چه اتفاقی میافتد. چنین وضعیتی بهخودیخود خطاست. منطقه اجرای پروژه قرنطینه است و ورود به آن امکانپذیر نیست، همهچیز پشت پرده پیش میرود و فرصت نقد یا گفتوگو وجود ندارد.»
نجات یا نمایش؟
بهگفته کارشناسان افزایش تعداد همیاران محیطبان، فنسکشیهای پراکنده و انتقال طعمهها، هیچیک اقدام ویژه و سرنوشتسازی محسوب نمیشود. در مقیاس زیستگاههای وسیع یوز، این فعالیتها بیشتر شبیه وصلههای کوچک بر زخمهای بزرگ هستند. آنچه بیش از همه آنها را نگران کرده، اتلاف زمان است. یوز آسیایی در سراشیبی تند انقراض قرار دارد و هر سال که میگذرد فرصتها کمتر میشود. پورمیرزایی استفاده از خردجمعی را بهترین راه احیای یوز میداند: «آنچه یوز نیاز دارد، روندی شفاف با بهرهگیری از خردجمعی برای تصمیمسازی، مدیریت و نظارت بر اقدامات مرتبط است. برنامه نجاتی منتشر شود که گروهی از کارشناسان ازجمله رؤسای مناطق یوز، در کمیتهای عضویت داشته باشند. ادارهکلها بهتنهایی کافی نیستند. نمایندگان دولتی و غیردولتی کنار هم قرار گیرند، بر اجرا نظارت کنند و گزارشهای دورهای درباره اتفاقات، هزینهها، دستاوردها و نقاط ضعف و قوت ارائه دهند. این مسیر درست برای نجات یوز است اما متأسفانه حتی به آن نزدیک هم نیستیم؛ وضعیتی نگرانکننده در حالی که زمان برای یوزپلنگ بسیار محدود است.»
سرنوشت یوز در ابهام
با وجود گذشت سالها و هزینههای بسیار، همچنان سرنوشت یوز آسیایی در ایران روشن نیست. فقدان برنامه مدون، نبود شفافیت مالی و اقدامات پراکنده باعث شده پروژهای که «نجات» نام گرفته، بیش از آنکه آیندهای برای یوز رقم بزند، به ویترین تبلیغاتی و پرخرج تبدیل شود. اگر شفافیت، نظارت و برنامهریزی علمی وارد کار نشود، آخرین ردپای یوز آسیایی شاید نه در دشتهای توران که تنها روی کاغذها باقی بماند.