
در ایران هم حزب توده مبلغ آن بود . این سیاست کاملا به منافع شوروی تکیه داشت . مخالفان این تئوری اعتقاد داشتند سوسیال امپریالیسم شوروی ، در سازش با امپریالیسم آمریکا دنیا را بین خود تقسیم کرده اند و مایل نیستند این موازنه قدرت را بی موقع و پرهزینه برهم زنند . پس بجای سیاست انقلابی مصوبه کمینترن ۱۹۱۹ دوران لنین به جایی سقوط کردند که برایشان اصل ، نگرش رویزیونیستی و ضد انقلابی حفظ و بقای خود به قیمت خیانت به انقلاب های کشورهای آماده تحول شد و تیز ارتباطات مبتنی یر تنشن زدایی با دولت های ارتجاعی و پیرامونی و وابسته به آمریکا هدف شان گشت تا با روابط اقتصادی شوروی با آن ها تشویق شوند به راه رشد غیر سرمایه داری رو کنند . در واقع غرض از راه رشد غیر سرمایه داری ، همان گسترش سرمایه داری دولتی بود و حزب کمونیست شوروی وانمود می کرد این راه هم به بقای شوروی وممانعت از ماجراجویی اتمی آمریکا کمک می کند و در خدمت صلح است و هم یک پیشا سوسیالیسم محسوب می شود.
☆☆☆☆
رژی دبره ، متعکر فرانسوی که به جنبش ماریگلایی آمریکای لاتین و در حقیقت به مبارزه چریکی چه گوارا ، برای نجات کشورهای جهان سوم از جنگ سلطه امپریالیسم پیوسته بود ، از جمله کسانی بود که مخالف تئوری بقا و برژنفیسم بود و در ردّ تئوری بقا ، نظریه ی عملیات چریکی را ترویج می کرد . او تاثیر زیادی بر روشنفکران و دانشجویان رادیکال داشت. و تئوری بقا را در نوشته های خود رد می کرد .
در ایران مروح ردّ تئوری بقا امیر پرویز پویان نظریه پرداز چریک های فدایی خلق در بدو تاسیس سازمان و میارزات شان بود . فدایی ها با این تئوری حضور خود را اعلام کردند و جزوه ای کم خجم نوشته پویان ، توضیح دهنده دلایل نادرستی تئوری بقا و جنبه اپورتونیستی و غیر انقلابی آن بود
حقیقت آن است که امام خمینی ره در آغاز دهه چهل و شروع مبارزه مردمی علیه سلطه آمریکا و نوکری رژیم شاه ، نه باور و اعتنایی به تئوری بقا داشت و نه به ردّ تئوری بقا با نگاه چریکی وچپ و یا گرته برداری سازمان مجاهدین از آن . او بر بستر ارتباط امام و امت در تشیع مبارزه ای عمومی و مردمی علیه آمریکا و رژیم دست نشانده اش را آغاز کرد که ماهیتا با شیوه های ماجراجویانه روشنفکران به ستوه آمده و قهرمانی بی پیوند با حرکت مردم و نیز راه های اتکا به سیاست ابرقدرت رقیب آمریکا فرق داشت . از همه این داستان نکته مقاومت بر پایه اتکا به مردم و بسبج ملت مورد نظر این نوشته است.
امام ، ته به تئوری بافی اساتید و آکادمیسین ها و جهان محاسبات "علمی" و انتزاعی و گسسته از تکالیف قرآنی علاقه داشت که در آن ها منفعت طلبی ، حفظ منافع قدرت مداران و خوف از دشمن و عدم اتکال به خدا و محاسباتی اصل بود که در آنها هیچ جایی برای تکلیف و تدبیر و سنت های الهی و امدادهای خدای حی و قادر و متعال وجود نداشت و عنصر تکلیف و عزم و اراده و خواست مشروع برای دفاع از حق و کرامت انسانی و شرافت و خرد استقامت را ندیده می گرفت و نه به خودکشی بی هوده و رفتار قهرمانانه دانشجویی و عمل گسسته از دستورات خداوندو بدون مجوز عقل و شرع توجه می کرد . برای امام فرامین الهی و تحرک و اتکا به بیدار کردن و مشارکت مردمی دو اصل در مقاومت بود و خود همین شیوه فقه جعفری را به اجرا در آورد . . اومامور به استقامت برابر کفر و علیه بردگی بود و هدفش ایستادگی و پیشوایی ملت در مقاومت بود ، نه پیروزی و قدرت به هر شکل و قدرت بدون کنشگری مردم و باد آورده و بدون جهد و تلاش و گزینش و عزم اکثریت ملت . از نظر این فقبه و زعیم عالی قدر ادای . تکلیف برعهده امام و امت ، و پیروزی به عهده خدا بود و بس . البته در ادای تکلیف عقل و تشخیص و شناخت و رعکنش بی تردبد مهم است
☆☆☆☆
امروز بار دیگر تئوری بقا از سوی اساتید بزرگواری مطرح می شود . اما دتفاوت هایی ر در موضوع کنونی و در نظریه مربوط به موضوع کنونی و در بست مسئله و متن و در سرشت چالش متفاوت از مسایل دهه چهل ، وجود دارد . لیکن یکنقطه مشترک هم موجود است و آن استدلال در باره بقا در جنگ ایران و استکبار است .
این بقا هم متکی به موقعیت ابر قدرت و دشمن و البته بویژه به طور مشخص در ارتباط با عامل امر تکنولوری در جنگ است . ببینیم ربط این ها چگونه است و موضوع تئوری بقا امروز چه محتوایی دارد .
استدلال این است که چون امروز امر تکنولوژی جنگ و تکنولوژی در جنگ کاملا متمایز با جنگ ۸ ساله است ، و برتری آمریکا کل بقای ما را ته ید ، می کند پس برای حفظ بقا به هرقیمت باید صلج را اصل گرفت و از جنگ به هر قیمت اجتناب کرد . در این نظر دو عامل اصلی وجود دارد تکنولوژی و بقا . و بقادبه تکنولوژی بستگی یافته و سرنوشت آن راداز دوسو تعیین می کند . از سوی داشتن تکنولوژیربرتر که به معنای برنده بازی از پیش خواهد برد و امر خود تحقق می بخشد و طزف فاقد تکنولوژی امروزی که های تک و ویزه است و برای بقا جز توافق و اجتاب از جنگ عیچ راهیرپیش پانمی گذارد .
برای تحلیل دقیق حتمادبایددروی موضوع تکنولوژی و فهم آن مکث کنیم و بحث راوپس از آن اوامه دهیم.
☆☆☆☆☆
استقامت همچون امر تکنولوژیک؟
تکنولوژی مدتهای طولانی در دوران مدرنیته ، ابزار مدرنیت تلفی می شد . فیلسوفان و متفکران اجتماعی وقتی از انقلاب تکنولوژیک سخن می گفتند به رخداد بزرگی در تاریخ بشری اشاره می کردند که انسان ابزار ساز ، با عقلانیت مدرن ، انقلاب عظیمی بر پاداشت که برخاسته از علم و اختراعات و سیلابی تمام نشدنی از ابزارهای مکانیکی و الکترونیک بود که کلا سیمای تمدن مدرن را متمایز کرده و با خود قدرت و اقتدار و سلطه و سروری ببار آورده بود .
این مارتین هایدگر بود که با فهم نقش تکنولوژی همچون امر دوران ساز از نظر فلسفی به تفاوت نقش ابزار و یک شالوده و نگرش تمدنی نو اشاره کرد و تکنولوژی را تا سرحد امر فلسفی و سرشت و ماهیت عصر جدید ارتقا داد و اثبات کرد ، تکنولوژی بر همه امور هستی بشری ، اثر می نهد و نگاه انسان به طبیعت و تمدن خود و نوع ارتباط انسان با زمین وقتی با تکنولوژی در تصرف انسان در می آید و آدمی هر بهره کشی از آن را رواومی دارد و وجود ، امر تاریخی ، فن و نظام قدرت ، علم ، اجتماع و نوع داده ی تمدنی و نفی تکنولوژی همچون ابزار ووو..... همه و همه رر بخث او از تکنولوژی ظاهر گشت .
از این منظر انسان ظاهرادوضع فرمانروا و فاعل مختار بربر تکنولوژی دارد و در اصلد در مقام مفعولدبرابر تکنولوژی ظاعر می شود . و جز تفکر و شعر هیچ محل فراری از عصر تکنولوژی ندارد..
و تکنولوژی ، فرمانروا است و تکنولوژی برتر ، و دارنده آن همان فاتح در هر منازعه ای خواهد بود .
☆☆☆☆،
تئوری بقا و صلح به هر قیمت ، بر این تفکر متکی است .
آیا اسلام این نگاه را می پذیرد؟ البته بی شک قوت استطاعت ابزاری دستور قرآن حکیم است . اما آیا رفاع از شرافت و تن ندادن به ذلت و وهن به حیات فردی و اجتماعی به همترازی تکنولوژیک بستگی دارد . و یا قبل از دستکر دینی ، فطرت انسانی در برابر تجاوز از خود دفاع می کند. مگر ویتنام هوشی مینه و غنای نکرومه و و کنگوی لومومبا و شیلی آلنده مثل لیبی عمر مختار و فلسطین عزالدین قسام وایران امام خمینی و.... دارای قدرت برابری تکنولوژیک با استعمار انگلیس و فرانسه و ایتالیا و بویژه آمریکا بودند که تن به بردگی ندادند؟ مگر فرمان قرآن نیست که از قلّت و ناتوانی خود نهراسید و وقتی دفاع واجب است ، به تکلیف عمل کنید ؟ مگر در دفاع ۸ ساله اگر همین استدلال تکنولوژیک و بقا ، اساس تصمیم گیری می شد، جز تسلیم راهی می ماند؟
حقیقت آن است که قاعده جنگ و صلح در قرآن دقیق بیان شده و اگر تکلیف بر اساس شزایط دفاع باشد با دست خالی هم باید دفاع کرد .و اقتدار و بقا در ایستادگی است و اگر تر ک مخاصمه با شرایطی کهوخداوفرمان داده واجب باشد باید اصل را ترک مخاصمه قرار داد. فشار به رهبری چه از سوی قشر ممتاز و قدرتمند برای منافع دنیوی وچه از سویرمتفکران ترسزده و غیر انقلابی و چه مردم نافرمان و خودراُی و گریزان از جهاد کناه نسجل است و اگر رهبری جامعهوبه سبب مجموعه عدم همراهی واقعی و در صحنه عنل و نه القائات و جوّ سلزی رسانه ایرغرب پرستان ، وادار به عملی خلاف نظر خود شود این امر ماسخش در آخرت بر دوش پیمان شکنان و دنیاوپرستان است و در هر حال تکلیف امت پیروی از فرمان و فتوای حکومتی ولی فقیه است جه در زمان مولا علی علیه السلام و چه ولی فقیه و سرپرست مومن و خرومند و متقی و شحاع و رها از اهوای دوران انتظار .
چنین است که امروز هم مردم اهل ایمان همچنان در هر حال باید گوش به فرمان ولی فقیه عاقل و عادل وشجاع خود باشند و در نهایت بکصدا ومتحد از رهبری زعیم بزرگوار ملت ایرانمیروی کنند .