زیر تیغی که نجات یافت

زیر تیغی که نجات یافت

به کارگاه دیگری می‌رویم. زندانی تراشکاری است که برحسب تصادف یکدفعه به یک اسلحه‌ساز تبدیل شد. می‌گوید عشق شکار بود و هروقت فرصت پیدا می‌کرد سراغ شکار می‌رفت. یکجورهایی همین عشق شکار بودن کار دستش داد و مسیر زندگی‌اش را به سمت زندان منحرف کرد.
کد خبر: ۱۵۲۰۷۶۴
 
کارش فقط به زندان ختم نشد و اعدام را دید. لباس فرمش، سفید و طوسی است با دمپایی‌های جلوباز تیره‌ای که به پا دارد. تا الان ۱۲سال از دوره محکومیتش گذشته است.

چرا حکم اعدام گرفتی؟
هم تراشکار بودم و هم به شکار علاقه داشتم. تراشکاری هم پایه و اساس خیلی از کارهاست. اسلحه‌ام نیز مجوز داشت. یک‌بار که سلاحم خراب شد، چون تراشکار بودم خودم تعمیرش کردم و بعد هم یاد گرفتم و دو تا اسلحه ساختم. سال ۱۳۸۹ که دستگیر شدم، به اتهام محاربه حکم اعدام گرفتم و بعد کم‌کم عفو خوردم.

چه حسی داشتی وقتی حکم اعدام گرفتی؟
سرنوشت بود دیگر. (در لحن گفتنش هیچ حسی نیست، انگار تسلیم محض است)

دیوان عالی کشور تایید کرده بود؟
بله.

اعاده دادی؟
بله همان را هم قبول کردند.

فکر می‌کردی یک روز بشکند؟
نه.

این حس را داشتی که هر لحظه برای اعدام احضارت کنند؟
چشم به ... (جملات نامفهومی می‌گوید، اما مشخص است که از اعدام به‌شدت وحشت دارد) خانواده‌ام سراغ شهید رئیسی رفتند.
 کاش به‌فکر اینهایی باشند که باید رد مال کنند. ۸۰درصد اینها رد مال خورده‌اند. این وسط آنهایی که باید رد مال کنند، پاسوز کسانی می‌شوند که مرخصی گرفته‌اند تا دنبال این کار بروند اما چه کردند؟ رفتند و جیب یک عده دیگر را هم زدند. 

چیزی هم پس‌انداز کردی؟
بله، ۸۰ میلیون تومان.

حقوقت چقدر است؟
شش‌میلیون تومان که می‌فرستم برای زن و بچه‌ام. 

پس چطور پس‌انداز کردی؟
با معرق‌کاری در بند. 

مرخصی رفتی؟
نه، اما ملاقاتم می‌آیند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰