
آری اما ضمنا قرن بیستم صحنه تبدیل انقلاب ها به ضد انقلاب ها و به جنگهای جهانحوارانه هم بوده اند .و از درون انقلاب های مدعی ی قرن هیجدهمی خواهان لیبرالیسم و دموکراسی ،هیولای لویاتان و دولت های توتالیتر و انقلاب های مدعی عدالت ، بی عدالتی و انقلاب های مدعی جامعه رفاه و فقرزدایی ، هولناک ترین تبعیض و فقرافزایی جهانی و گرسنگی و غادت ملل فقیر ، رخ نموده و نه آلمان نازی و فاشیسم ایتالیا بلکه جامعه رویای آزادی و دموکراسی ، آمریکا به توتالیتریسم روی آورده و رسوایی تبدیل بازی لیبرالیسم به امپریالیسم سرکوبگر دنیا را پر کرده و جامعه الگوی رقابت آزاد ، به محل طهور نولیبرالیسم اقتدار طلب و ریاکار و انحصار گرا بدل شد که در قرن بیست و یکم خواب پادشاهی می بیند و بدترین چهره قلدری و قانون ستیزی و پیمان شکنی را به سود یک نظام خودکامه رقم زده است.. ابن تنها گویای شکست انقلاب آمریکا که در قرن هبجدهم برپاشد ، نبود بلکه سرنوشتی مشابه برای انقلاب فرانسه ، انقلاب صنعتی انگلیس و انقلاب آلمان با مشت های آهنین بیسمارک هم بود . عادی بودن و ابتذال شرّ بیش از هرجا و هرکس مشمول رهبران این کشورهایی بود که وارثان مدرنیت و اتقلاب های عصر جدید بودند و انقلاب های شان را به جنگ های وحشیانه بر سر تصاحب جهان بدل کرده و مصداق واقعی توتالیتریسم و سلطه جویی اقتدارگرا و انحصار طلب بشمار می آیند . و رهبران شان صد بار فاسد تر و شرورتر و نفرت انگیز تر از آیشمن و کوره های آدمسوزی و تسل کشی نازی ها عمل نی کنند که روزی افتخار لیبرالیسم شان پیروزی بز آن فاشییم و نازیسمی بود که با شکست و مجازات کارگزارانشان ، خود را نماد آزادی خواهی ضد توتالیتریسم نعرفی کرده و بازی ضدیت را راه انداخته بودند و افتخارشان مبارزه و محاکمه آن شرارتی بود که امروز به سبب شرارت همین آمریکا و فرانسه و آلمان و تجاوزات عریان و وقیحانه شان و پرورش سگ هار سرمایه جهانی صهیون و همدستی شرم آور با اسراییل روی آن شرارت هیتلری را سفید کرده اند . شرارتی که در اصل همزاد شرّ چرچیلی و غیره بود .
اما در هنین قرن بیستم انقلابی پدیدار شد که شکست انقلاب های مدرن بود : انقلاب بنام خدا که فیلسوفان غرب و جهان مدرن به آن عنوان روح جهان بیروح دادند .
این انقلاب در کمال شگفتی انقلابی ضد مدرنیت، انقلابی دینی بود .و به سبب پیوندش با وحی ،و عدم کاستی های ذاتی و دروتی و ماهوی انقلاب های مدرن که به ضد خود بدل شدند قابل براتدازی و استحاله نیست مثل عاشوراست . حتی وقتی تیست ، هست و عمل می کند و از حقیقت دفاع می کند. مثال اسلام است چراکه پرچمی دیگر بر نیافراشته ، منادی همان انقلاب محمد ، رسول الله صلوات الله علیه و آله است و تابع آن است و در پی علی و فاطمه و حسن و خسین است .و منتظر است و بر همان توحید و نبوت و ولایت و باور به غیب و ظهور عدل و عادل جهانی عچ متکی است می شود در نظام قدرت ، ضد انقلاب و غاصبان آن را چندی تصاحب کنند اما هرگز حکومت علی که با حکومت پیامبر بزرگوار یکی است ، با حکومت غاصبان و امویان و عباسیان یکی پنداشته نخواهد شد .
اما موضوع فرلیند تقابل انقلاب و ضد انقلاب و شرایط تبدیل کردنن نظامی انقلابی به نظام ضد انقلابی و درک علل و چگونگی آن برای ما حیاتی است .
اسلام عمیقا به ما در خصوص لین وسوسه شیطانی و عمل و مفسده انسانی و تفسانی آگاهی و بیداری می بخشد. ما مکلفیم با پژوهش و تخقیق و دقت دریابیم علل بر باد رفتن آرمان های انقلابی چه بود و حاکم شدن نگرش ضد انقلابی جگونه رخ داد .. سهم تفکر و ایدئولوژی و گرایشات پنهان مانده در صف اتقلاب و فرصت رشدشان چه بود . دلایل قدرت و ول شدگی کسب منافع اقتصادی نامشروع نوظهور قشر استثمارگر و رانتخوار و دلال مسلک چه بود وگره خوردگی صاحبان قدرت و ثروت حرام و مدیران رده اول ، وزرا و وکلا و نیروهای قشر ممتاز و اشرافیت تازه بدوران رسیده چرا بدون مانعی رخ داد و فقدان مجاراتشان چه علتی داشت .
ونقش حهان ارتجاع و خشونت و سلطه و تجاوز و قلدری که خود را میراث دار انفلاب های عصر جدید معزفی می کرد و بی هوده و به دروغ خود را جهان آزاد و مدافع دموکراسی دانمور می کرد در این توسعه بحران ها چه نقش محوری بود و جنایت کاری و تبهکاری غرب در کار براندازی و استحاله تا کجا ببانگر دروغ حفظ میراث انقلاب های اروپایی است، و آیا آن انقلاب ها ذاتا دارای امکان تبدیل شدن به این ضد اتقلاب های شرورانه بوده اند و اگر نه چگونه فیلسوف جهان آزاد و مدافع کنش ارتباطی و گفتگو و لیبرالیسم به ستایش از نسل کشی صهیونیستی _آمریکایز می پردازد بدون شرم و تناقض از سرشت ضد انقلابی دموکراسی غرب و نجاوز و نسل کشی و جنگش علیه انقلابی اصیل دفاع می کند . و کدام عوامل این دنیای مدرن و تفوذش در ساختار حکمرانی و قدرت انقلاب اسلامی می تواند از درون سرنوشت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را شبیه پیروان برده گون این کشورها کند و چگونه می توان از غربی سازی و شبیه سازی انقلاب اسلامی با انقلاب های مدرن از نظر تبدیل انقلاب به ضد انقلاب جلوگیری کرد ؟
☆☆☆☆
دیگر هانا آرنت زنده نیست بببند فومش ، یهودیت مدعی سوختن در کوره های آدمسوزی که مثل او از هولوکاست می گریخت د به آنریکای آزاد و زادگاه انقلاب و آزادی پناه می برد امروز خود تمام غزه را با هم دستی آمریکا به کوره آدمسوزی و نسل کشی و قلدری ضد آزادی و ضد انقلاب بدل کرده ، این اتحاد امریکا و اسراییل ، همان اتحاد نسل کشی و صدیت با آزادی است، امروز عینا می بینیم که مدعیان ازادی و دموکراسی به صورت علنی کوس جنگ ونابودی انسان و انسانیت را به صدا در اورده اند . آری جنگ ها و انقلاب ها به قول لنین و تکرار آرنت هنوز دو مساله اساسی دنیای ما را تشکیل می دهند اما حالا دیگر این روُیای آزادی آمریکایی و اروپایی تیست که با فاشیسم و نازیسم می جنگد این اسلام و انقلاب اسلامی ایران است که در دفاع از آزادی علیه ستم و خودکامگی غرب می ستیزد . این انقلاب اسلامی است که به معنای آزادی همچون یکی از پیشداوری های طبقه متوسط پایان داده و ان را در گستره آفرینش انسان روح الهی تزکیه نفس و زدودن ظلم باطنی و آرمان حامعه پاکیزه و ساام و عدل حهانی موعود و مجاهده در این مسیر تعر یف کرده و به ان هویتی الهی و عظیم و مرتبط با جان هستی و سرنوشت ابدی و حساب و کتاب و مسئولیت ومخاسبه قیامت ، تقدیر ابدی بخشیده است و امکان تحریف دنیوی و بورژوایی ان را برباد داده است . و راه تحریفگران مدرن با درک سرمایه داری نولیبرال و رفرمیست های غرب پرست را ذاتا بسته و آن ها را رسوا کرده لست . پس ولو همین امروز غربگرایان و دنباله روان آمریکا و اروپا که چون آنان صد انقلاب هستند و باهم سنخیت ماهوی و وحدت در فهم مدرن دارند ، اگر موفق به براندازی شوند ، هرگز نمی توانند از بی آبرویی و شکست حقیقی خود و شکست ناپذیری انقلاب اسلامی جلوگیری کنند زیرا از پیش سرشت ضد آزادی عمل شان بوسیله اسلام و قرآن و اصول اعتقادی و روشنگری انقلاب اسلامی اقشا شده است و صحنه حقیقی و فردای آزادی خواهی دروغین شان یعنی چهره ضد آزادی و جنایت پیشه ی امروز آمریکا و اروپا ، پیش جشم هاست . همین تفکرات ضد دینی و لیبرالی دیروز غرب بود که امروز رر سیرش و در غیاب میزان و فرقان الهی ، به ددمنشی سلطه گرانه اومانیستی خنم شد
این استکه امروز جنگ و دفاع مقدس ایران که به معیارهای وحشیانه و سلاح کشتار جمعی تن نمی دهد و اصول الهی جنگ برای دفاع را مراعات می کند، با روح انقلاب برای نفی شیطان و ظلم و برای حفظ آزادی و کرامت انسانی در ایران وحدت یافته است . و در برابر علیه نه تنها احنبی مدعی دموکراسی و آزادی غربی نماد تباهی و خشونت و وحشیگری و درتدگی وتجاوز و غارت شده ایستاده بلکه هنراهان غرب پرست داخلی شیطان چ را افشا کرده که منافع فرهنگی و فکری و اقتصا دی حرام و تفکر بردگی و بندگی شیطان مدرنیت آنان را همراه کفار حربی کرده ، و ماهیتی ارتجاعی به آنان داده است .
☆☆☆☆☆
پدیده انقلاب ها رها ار ان که مدعای شان ایجاد نظامی لیبرال دموکراسی در انقلاب کبیر فرانسه علیه فئودالیسم و استبداد سلطنتی باشد ' یا نطام پرولتری در نظام سوسبالیستی یا نظام بی طبقه در کمونیسم مارکسی و.یا انقلاب دموکراتیک خلق در انقلاب پیشا سوسیالیسم پرولتاریایی '' در تجربه چین ' همه در گیر ماجراهای گوناگونی شدند که کلیت داشته و نسبت ارمان های ایدئولوژیک اولیه را با رخدادهای واقعی در حکمرانی و دیوانسالاری آن و تغییرات بعدی به روشنی ترسیم می کند و تضادها و جالش ها و تغییرات حکومتگران و انقلابیون و استحاله ها و ظهور قشر ممتاز و دست شستن از اصول و تن دادن به نیازهای تازه نطام مستقر و.....را به نمایش می گدارد و وجوه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی عیانی دارد و تمایز آن با خواستهای سیاسی و
اقتصادی و فرهنگی انقلاب و آرمان هایش در مواردی و یا در همه موارد بارز است .
. این روند و چالش از روز اول در انقلاب اسلامی وجود داشت و در حرکت های متفاوت ظاهر گشت . اما فرق آن بود که در انقلاب اسلامی معیارهایی فرا انسانی و خطاهای ناگزیر ، وجود داشرد که مطلق درستی است و د فرامین و آگاهی هدی قرآنی نهفته است اما اتقلاب های غربی ، سرشت اومانییتی داشته و افق دنیاگرایانه آنان دتمچال سقوط آتی شان بوده است .
☆☆☆☆
ضدیت نیروهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مطرود انقلاب با انقلاب بدیهی است . اما موضوع مهم سربر آوردن نیروهای در تعارض و ضدیت با انقلاب از درون انقلاب هاست و در انقلاب اسلامی هم این مدیده اتفوق افتاده است . . این نیروها چرا پدیدار می شوند؟ گاه سرعت ظهور آنان و تشدید اختلاف سریع است عجیب است که از میان نیروهای رادیکال هم گاه باشتاب جزیانهایی به صف مخالفان کنش انقلابی می پیوندند . واقعا ایده هایی که مبین آن است انقلاب فررندانش را می بلعد دارای صحت است ؟ ' یا در انقلاب مبتنی بر اسلام چنین امری رخ نخواهد داد ؟ یا استحاله امری جبری است؟ یا انقلاب ها داستان تحول از خیالپروری و سوبژکتیویسم آزمانی است به درک واقعی جامعه و سرنوشتی جز رها کردن انقلاب ندارند ؟ این تفسیرها در باره قطعیت سرد شدن آتش آرمان ها در انقلاب ها جقدر حقیقی است . و نجربه ما چه می گوید و قران جه هدایتی در این مورد در بر دارد و علل سست شدن و فشل شون را چه می داند ؟.
☆☆☆☆☆
حقیقت آن است که دست اندر کاران امور اجرایی کشور دلری بسا اوقات با موانع و مشکلاتی روبرو می شوند که در جهان واقعی انان را به نرمش وا می دارد . این نرمش چه مرزی با نگاهی دارد که کلا نگاه انقلابی به همه امور را مخلّ توسعه و واقعگرایی در مدیربت کلان معرفی می کند .
و همه این ها در نجربه ی زیسته ی انقلاب اسلامی چه پدیده هایی را سبب و شده و چه فهمی برای شناخت واقعیت های متعلق به حیات ایران فراهم آورده است .؟
☆☆☆☆☆
اگر قرار بر پژوهشی جدی باشد ' نخست باید بر داده های نحقیقی در خصوص جنبش های انقلابی عصر جدید در ایران بعنی از انقلاب مشروطه و حرکت آن طی ۱۵۰ سال اخیر اتکا کرد . و تحول آن را سنجید . نظاماقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فکری حاکم و خواست های جریان تحول طلب را در همین زمینه ها باید درست و رها از تحمیلات ذهنی خود شناسایی کرد. مقلا در انقلاب مشروطه واقعا اعتقادات و آگاهی ها و مطالبات اقشار گوناگون و طبقات جامعه چه بود اصلا طبقات مختلف در ایران قاجاری تا انقلاب مشروطه چه نیروهایی بودند و طبقات ناراضی چه کسانی بودند و نیروهای آگاه و دارای خواست و تعکر روشن در برابر جریان حاکم چه نیروهایی بودند؟ مایه اصلی و مبرم نارضایتی عمومی چه بود ؟ و نیروی انقلابی چه می خواست بنا به این پایه است که می توان تشخیص داد قبل از تحقق آرمان ها چه کسانی در درون حکمرانی آن را ترک کردند و وجدت برای تحقق خواست انقلابی را به هم زده و تفرقه ایجاد کردند .
☆☆☆☆☆
در اولین انقلاب عصر جدید ' انقلاب کبیر فرانسه چرا بین دانتون و روبسپیر و مارا اختلاف افتاد ' دعوای درون کنوانسیون ' گروهی که در سمت راست مجلس می نشستند و گروهی که صندلی های سمت چپ را اشغال می کردند . چه بود ؟
در انقلاب اکتبر روسیه منشویک ها و بلشویک ها ' چرا به چان هم افتادند و اختلاف استاد و نظریه پرداز اصلی و نامدار انقلاب گمونیستی پلخانف با لنین چه بود که به جدایی و رویا رویی ختم شد ' چرا تروتسکی با لنین اختاف پیدا کرد و ابن اختلافات کمیته مرکزی با مرگ زود هنگام لنین چگونه به قلع و قمع انقلابیون نامدار کمیته مرکزی لنین بدست استالین منجر شد کروف در لنینگراد ترور شد ' قتلش به گردن دو تن از اعضای کمیته مرکزی زینوویف کامنوف که با استالین اختلاف داشتند انداخته شد ' و آنان اعدام شدند اما بعد مشخص شد قتل آن دو کار استالین بود و بعد هم نوبت بوخارین و ' تروتسکی شد که به مکزیک تبعید شده بود . آنان همه متهم بودند که به صف ضدیت با انقلاب پیوستند . اما در زمان استالین انقلاب کجا بود و نعنایش چگونه تعریف شده بود.
☆☆☆☆
در انقلاب جنگل هم ' مخالفت با میرزا کوچک خان از درون حکومت انقاابی شروع شد و ضدیت حیدر عمو اوعلی و احسان الله خان ضربه بزرگی به نهضت استقلال طلبانه میرزا علیه انگلیس وارد آورد .
☆☆☆☆
این روند رویارویی انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب چین هم داستان خود را دارد . لیو شائوچی ' دن شیائو پینگ به ضد انقلاب متهم شدند .حتی نحست وزیر مادام العمر چین چوئن لای در راه پایان دادن به انقلاب کوشید .
کسی که هرگز جذف نشد ولی به آرامی و با همراهی با مائو 'سیاست انقلابی مائو را به سیاست مائو زدایی بدست مائو بدل کرد ! چین قبلا به دوستی با شوروی به اسم مخالفت با رویزیونیسم پایان داده بود اما گام باورنکردنی در دوستی با امریکا را چوئن لای برداشت و در مذاکرات با آمریکا ستایش بی نظیر کسینجر را بر انگیخت و دشمنی با آمریکا را به دوستی با آمریکا و تقابل با شوروی سوسیال امپریالیست بدل کرد .
این چالش با انقلاب ' در مصر هم ظاهر شد . انور سادات معاون ناصر بود اما او ضمنا نابود کننده ناصر یسم و خیانت به انقلاب مصر و دوستی با اسراییل و پیشگام ذلت کنونی مصر شد .
☆☆☆☆
می بینیم رابطه انقلاب و ضد انقااب یک گونه تعریف پذیر نیست در مثال ها انواع ظهور رویارویی وجود دارد و ان چه که به نام انقلاب موسوم است یک گونه نیستند . . در پایان هم بای به طور مشخص از جریانات ضدیت با انقلاب اسلامی در درون و بیرون حکومت و پیوند شان 'منصفانه تحلیل کنیم . جدا از نیروی خودکامه که انقااب علیه آن صورت گرفت گونه های درون انقلاب که علیه آن اقدام به مبارزه می کنند ' چند وضع دارند
۱.گونه نخست ' ضدیت مربوط به اختلافات سیاسی در درون انقلاب پیش از پیروزی است . مارا و دانتون و جریانچپ کنوانسیون و جریان راست آن از پیش اختلاف داشتند.
ورتوف رهبر منشویک ها و لنین رهبر بلشویک ها دو نگاه در باره تغییرات پس از رومانوف ها و نیکلای داشتند . حتی رد صدیت تروتسکی با استالین را می توان تا اختلاف تروتسکی و لنین پیگیری کرد . هرجند استراتژی و تاکتیک لنین با استالین متفاوت بود ولی این جدل ها حتی تا دوران مارکس ریشه ایدئولوژیک و سیاسی شان قابل ردّ یابی است. در ایران اختلاف نشی بازرگان و بنی صدر با نظر امام و حکومت اسلامی و ولایت فقیه سابقه داشت. بازرگان شزیف بود و آن را نهان نکرد و بنی صدر قدرت پرست منافقانه با منافقان سنخیت داشت و مدتها حقیقتش را نهان داشت .
۲.دومین وضع پیدایش تقابل در درون انقلابات عصر جدید مربوط به زایش خشونت و سرکوب و تلاش های کسب قدرت مطلقه از سوی فرد یا جناحی است که دچار حرص و آز پایان ناپذیر غلبه مطلق مشی خود هستند . در انقلاب فرانسه روبسپیر اعدام دانتون را حق خود می دانست . ژان پل مارا یکی از سه چهره انقلاب فرانسه و همراه دانتون و روبسپیر ' یک پزشک و نویسنده کتاب زنجیرهای بردگی و مدیر روزنامه یار مردم بود . او از انقلابیون چپ و رادیکال ' و طرفدار حکومت شایستگان و ضد مناسبات رانتی و دارای باور به ضرورت خشونت علیه ضد انقلاب بود و خود لویی شانزدهم و ماری آنتوانت را اعدام کرد . او عضو ژاکوبن ها بود و با جریان ژیروندن ها به عنوان ضد انقلاب و راستگرا اختلاف شدید داشت و این اختلاف پس از پیروزی انقلاب سر بازکرد . او ترور شد و با خنجر به قتل رسید .
در شوروی که جریانات منتقد استالین با سرکوب و اعدام و تبعید به سیبری و مرگهای میلیونی مواجه بوده و به سکوت کشیده شدند به محض مرگ استالین سربلند کردند . . انان رویزیونیست هایی نامیده شده بودند که مدتی به قدرت زسیدند و خروسچف در راُس شان بود و افشاگر جنایات استالین بود . اما روش او شکست خورد و حزب به بوروکراسی بسته و راه برژنف و سال های جنگ سرد راُی داد . ولی مجددا جریان رفرمیست با گور باچف از دل بحران اقتصادی و سیاسی شوروی سر بلندکرد . زمینه چینی و بازی آم یکا نقش مهمی در تسریع فروپاشیدگی داشت و گورباچف واسطه سقوط شوروی و بروی کارآمدن یلتسین آمریکایی ، و رهبر یک جریان آمریکایی ضد انقلابیگری و موافق حراج و تکه پاره شدن کامل نظام شوروی و تجزیه آن شد و البته پوتین بعد از او برای ممانعت از بردگی همیشگی زوسیه بدست آمریکا به میدان آمد .
در چین اختلافی که پس از انقلاب حاد و شدید شد بین گروه رادیکال چهار نفره که انقلاب فرهنگی را زهبزی کردند و همسر مائو در راُس آن بود و جریانی موسوم به رویزیونیست ها رخ داد . خشونت تصفیه 'گری اعدام و محکومیت کار اجباری ویژگی این جریان بود . آنان مخالف اصلاحاتی غربگرا بودند که آن را آرمان زدایی و رشد سرمایه داری در چین می دانستند و دن شیائو پینگ رهبر آن بود . اورا از مقامات حزبی خلع کزدند و کلاه کاغذی بر سر در پکن گرداندند و به اردوی کار گسیل کردند . او بعدها سردمدار رفرم در جین و نظام باز و توسعه سرمایه دازی شد . در اینجا هم ج یان انقلابی مثل شوروی اصالت و میزان فراتر از خود نداشت و گرفتار خشونت و خطا شد .
۳. در حقیقت نمونه عمل یلتسین گویای ادامه نوع سوم مقابله با انقلاب در جهان است و آن مداخله استکبار غرب در حل و فصل دعوای انقلاب و ضد انقلاب است نمونه سرنگونی آلنده و نکرومه و لومبابا و کودتاهای آمریکای لاتین و پیشتر از آن دیگر انواع مداخلات استعماری نظیر مداخله انگلیس و آمریکا در ایران علیه انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن نفت گویای عمل ضد
انقلابی سلطه گران اجنبی علیه انقلابات است و بالاخره به ایفای نقش آمریکا در فروپاشی شوروی و انقلاب های رنگی تحت امر سازمان سیا در اروپای شرقی به تجزیه روسیه منجر گشت . البته اتحادی که به زور کستار استالینی در بلوک شدق و شوروی برپا شده بود به اندازه کافی دلیل برای گسست داشت
۴. در همه این چالش های انقلاب و ضد انقلاب در اروپا و آسیا و ....یک نکته بارز و عریان است ، خود انقلاب ها که از نا ضایتی مردم سود می بردند ، رهبری جریان سباسی و حزب و گروهی را در راُس داشتند که خصوصیات ضد آرمان ها و وعده های عدالت خواهی ذاتی شان بود. آنان هیچ مرجعیت مطلق و حقیقت کاملی نظراً و عملاً حاکم بر امیال و شهوات قدرت پرستانه خود در اختیار نداستند و بسرعت به سبب تعارضات درونی و شناخت و معیارها و اعتقادات و فهم و ایده آل های نادرست و سوبژکتیوشان به جریانی هیولایی و کشتارگر و استالینی و بعدها پولپوت گونه تبدیل شدند وجه بسا آن چه ضد انقلاب نامیدند ، مردمی مدافع حقوق خود و آزادی و عداات بودند . هرچند حریان های سیاسی مخالف آنان هم ماهوا خود دچار همین مشکل وجودی و اعتقادی و فهم مغشوش از سیاست و سعادت مردم بودند و شعارهای شان بنیانی منیجم و خقیقت طلب نداشت . وقتی آنان از ستم حاکم حرف می زدند و با فساد مبارزه می کردند و علیه قدرت ظالم به اسم قدرت انقلابی شعار می دادند حق داشتند اما به محض آن که نوبت واکاوی خودشان می شد ماهوا دچار همان امراض حهد بی خقیقتی و خود پرستی و بیعدالتی و دتیا پرستی و ندانم کاری های رقیب و خشونت و گمگشتگی در حکمرانی بودتد . وبویژه احاطه استکبار غرب بر آنان وضع هولناکی پدید می آورد ..
تنها استثناء صوری جین است . جمفیت یک نیلیارد ونیمی چین ، موصوع جنگ با گرسنگی و امتیت را آن قدر اصل کرد که موضوع حقوق نیروهای مختلف و مردم در حیطه کرامت انسانی و آزادی ها و مشارکت واقعی به صفر تنزل داد .تا جایی که همکاری دولت تکصدایی و پیوستن جین به بازار جهانی با نقش بلامنازع سلطه دولت مقتدر و حاضر در بازی و نقش سرمایه حهانی در این مشارکت حکومتی ، بر هر تنش سیاسی مهم در این کشور فائق آمده است .
۵.پس باید دقت کرد در انقلاب های قرن نوزده و بیست ، مفهوم انقلاب و ضد انقلاب بسیار نسبی است . و آن چه انقلاب خوانده می شود در قدرت خود یک ضد انقلاب سرکوبگر می تواند باشد و آن چه مبارزه انقلابی علیه حکومت مستقر نامیده می شود می تواند تا حد ابزار استکبار غرب تنزل نماید . این تحربه عینی ما از نسبت جدال انقلاب و ضد انقلاب در جهان مدرن است .
☆☆☆☆
یک ویژگی گوهرین انقلاب اسلامی ، اسلام لست . اگر اتقلاب های مدرن فاقد یک مرجعیت مطلق فراانسانی بوده تا با آن سنحیده شوند . درانقلاب اسلامی قرآن حکیم و عترت و فقه حعفری هر انحراف از اصول الهی را رسوا و طرد می کند . انحرافات از روز اول وجود داشت و دردرون حکمرانی هم نافذ بود اما هرگز جون انقلابات اومانیستی لیبرال یا کمونیستی ، ضد انقلاب نتوانست موازین قرآنی را دور بزند . و خود انقلاب هم هرگز در تقابل با ضد انقلاب دچار بروز نفسانیت و خشونت دلخواه نشد و اگر انخرافی رخ داد به عنوان تخطی از اسلام مو فقیتی در کور کردن معیارها و سنجه ها نتوانست ایفا کند و امام انقلاب این فقیه متقی و قاقد هوای نفسانی و امت پیرو امام را گول بزند . این بود که در همان اول انقلاب انواع نفوذ شیطان غرب در دولت موقت در دیدگاه مدرن و در افراد دولت و جواسیس و دلسپردگان آمریکا لو رفتند و افشا شدند . این تقابل با قرآن و عترت و فقه حعفری و ظهور نفسانیت و و بی تقوایی و بی باوری ودیکتاتوری و جاه طلبی و خیانت در بنی صدر هم تا سرحد همکاری با تروریسم درنده و پروژه براندازی غرب افشا شد . در این مقطع افق فکری آلوده و فقدان باور و اتکا به قرآن و آلودگی به مدرنیت و اعتماد به شیطان و عدم کا ربست هدابت قرآن در مقابله و استقامت برابر کفر محارب بود که گره خورده به منافع اقشار مرفه و بدون گره خوردگی با عدالت و منافع و عشق به مردم و مستضعفان منشاُ ضدیت با انقلاب شد . و تربیت نیمه اشرافی و گسست آنان از مردم و پیمان شکنی با سرکشی برابر ولی فقیه ریشه علتیدن به دام ضدیت با انقلاب و همسویی شیطان بزرگ و ابالسه و شیاطبن شد. . اما در هنبن دهه اول نیروهایی درون حاکمبت بودند که چهره آشکار نکردند . انان تربیت ذهنی و فکری شان منشاء التقاطی داشت و با روح فقاهت حعفری و قرار های سیاسی امام خمینی ننی خواند . اگر رجوی و یارانش نماد آشکار نفاق ریشه دار ایدئولوژیک و سباسی و اخلاقی بودند به شدید ترین وجهی تویه و درون و باطن شان عریان و خشونت و بی دینی و حنایتکاری و دنیا پرستی و تبهکاری برای کسب قدرت و اتخاد باشیطان بزرگ که ظاهر جندی خود را خصم آن وامی نمودند
آشکار شد و خونریزی و کشتار و حاسوسی شان گواه بی دینی و اسلام ستیزی شو بی شرافتی شان شد، جریان نفاق پوشیده و مخفی زمانی طولانی نیارمند بود تا در جایگاه قشر ممتاز و صاحب منافع حرام یا افراد آلوده به تفکر مدرن و بی باور به ولایت فقیه و جکومت اسلامی و مردم و منافع ملی خود را فاش کنند . جریان سازندگی و رهبران با ثروت های باد اورده و اهل تکاثر و متافع خدمت به شیطان بزرگ و جریان اصلاح طلبی که از منتهی الیه چپ دارای گرازش انقلابات سوسیالیستی به منتهی الیه راست لیبرال دموکراسی عربی نقل مکان کردند و رفرمیسم و پروتستانیسم ایرانی و خائن به وحی و اسلام پاک و خالص و حلص و اتقلاب اسلامی و خیانت به راه استکبار ستیز امامخمینی را پیشه کردند و همچنین جریان اعتدال و توسعه که وقیحانه خطانت را با برجامو دروع به مردم و امام مردم و امضای بند ۳۶ و ۳۷ و سازو کار شیطانی رفع اختلافات مرتکب شدند و با وقاحت خبانت مستوجب اعدام شان قبول مکانیسم ماشه را سرپوش نهادند و بیانگر منافع کثیف ترین الیگارشی و سرمایه داری وابسته و دلال و رانتخوار و بانکداری و خصوصی سازی کثیف مافیایی بوده اند و....
☆☆▪︎▪︎▪︎
این ریشه های مادی و ذهنی کوچ کردن از صف انقلاب به صف ضد انقلاب در انقلاب اسلامی، به سبر اتکای انقلاب به اسلام ، هرگز قادر تیست سبب فروپاشی حقیقت انقلاب اسلامی و تحریف آن گردد . این نیروها حتی اگر حاکم شوند به سبب معیارهای قرآنی و هدایت های روایی و فقاهت حعفری از پیش به اسم غاصبان و ضد انقلاب رسوا شده و همچنان راه انقلاب و تداوم آن و نجدید حیات آن روشن و گشوده خواهد بود و این گشایش تا انقلاب منجی حهان ، در ایران سبب باز تولید انقلاب اسلامی و باز زایی این نور مرگ ناپذیر و تحریف ناپذیر می شود . . این ایت تفاوت بزرگ انقلاب اسلامی با انقلابات مدرن . در آن انقلاب ها همه جیزشان دتیایی بود و خود صاحب انقلاب بودند و روح اومانیستی انقلابات مدرن فاقد هز سنجه مطلق و فرا انسانی بود تا نسبت به آن احکام انحراف و ضدیت قدرت با انقلاب و استحاله و دگرگونی اشکار شود و نعنا گیرد . کگو مرجع و قوه داوری و حکم جدا لز قدرت و طبفه انقلابی وحود داسته باشد در انقلاب اسلامی این خداست که مالک و داور و ختکم اصلی است و تح یف راه خدا نه نظراب بلکه عنلا محازاتش را خواهد جشید و اصل الهی اتقلاب بازتولید می شود و مرگ ناپذیر است چنانکه اتصالش به معصوم اثبات می کند چنین امری واقعی لست . مگر انقلاب رسول الله حکنرانی علی و عاشورای حسین صلوات الله علیهم پس از قرنهای قرن تحریف پذیرفته ؟ تمام غصب و تبهکاری و خونریزی بنی امیه و بنی عباس چه نتبجه ای داد؟ اصل انقلاب الهی رسول خدا و مختوای اسلام را نتوانیتند به فراموشی بسپارند.
اکنون تکلیف ما آن است تشخیص دهیم انواع ضد انقلاب در چه وضعی است و دریابیم که صاحبان نگر ش و تفکر و باور و منافع مادی نامشروع ، چه جریاناتی هستند و جه کسان و نگرشی با حقیقت قرآن و نهج لبلاغه (و نه با بر سرتیزه کردن شان و عمل معکوس ) حکمرانی می کنند .و چه جریانی برابر خدا و چه جریانی برابر بت غرب و شیطان خاضع است. . چه جریانی به فساد و قشر اهل تکاثر متکی است و جه جریانی با همه وجود و نه در زبان فریبکار ، در عمل خدمتگزار و دلسوز مستضعفان است . ، چه کسانی اهل ایمان و خوف از خدا و عمل صالح و مقابل شیطان بزرگ جهد میکنند و چه کسانی غرب پرست و خاضع برابر آمریکا و تر سان از قدرت های فرعونی بنده اوامر آنان هستند .
فرق انقلاب ایلامی و انقلاب های مدرن در برابر مخالفان به استثناء کسانی که سلتح بدست می گیرند صبر تواُم با تدبیر است. و هرگز بر آناستالیتیسم و کشتار و ترور مخالفان و رهبران سیاسی مشی نظام نبوده و نفوذ و انحراف کارگزاران و تخطی شان افشا و مجازات شده است .
اری انقلاب اسلامی میزان و قرآن دارد و درآن امکان ماهوی برای ظهور ضد انقلاب در وجود انقلاب نیست . اما انقلاب اومانیستی ماهوا قابل تبدیل به ضد انقلاب است . انقلاب بورژوایی لیبرالیسم و دموکراسی با گذشت ایام به نیروی سلطه جو و امپریالیست و توتالیتریست و سلطه جوی جهانی بدل می شود در اعماق هر لنین و روبسپیر و دانتون یک استالین و یا هیتلر و تیکسون و اوباما و ترامپ و ... آتی خوابیده است اما در وجود عصمت و امامت نعوذبالله ذره ای شقاوت ممکننیست . در وجود ابا عبد الله علیه السلام یک اتم و ذره ای یزید ممکن است . و بنده خالص خدا و موُمنان خاندان وحی ، ممکن است اشتباه کنند ، اما ممکن نیست ماهوا ضد معبود یکتا و امامان نعصوم شان گام بردارند .. این است فرق انقلاب اسلامی و انقلابات مدرن و نسبت این دو با ضد انقلاب . بصیرتی که امروز در تشخیص حق و ناحق و نیروی دین گرا و نیروی دنیا گرا و انقلاب و ضد انقلاب لازم داریم کلیدش قرآن و عترت است .
و قرآن تحریف شدنی نیست برای همین انقلاب اسلامی راهش را گم نمی کند . و به ضد انقلاب بدل نمی شود . این انقلاب نه چون استالین مخالفانش را . ترور می کند و نه چون انقلابی به صتحب اسیر جریانات منحرف می گردد . می کوشد تا حد ممکت نیروهای متزلزل را زیر پزوبال بگیرد و نجات دهد و به دامنه اتحاد بیفزاید . اما پا همه وحدت طلبی هرگز اصول الهی خودرا در خواست اهل شرک و نفاق متحل نمنماید و از انقلاب به ضد انقلاب بار نمیبرد و تقل مکان نمی دهد اگر امکان داشت قرآن راه خطا بپیماید ، پیرو قرآن انقلاب اسلامی هم ممکن بود تغییر ماهیت دهد و براه غرب کشیده شود .و با ضد انقلاب متحد گردد و تسلیم پارادایم غربگرایی گردد و سرنوشت انقلاب های اومانیستی را تکرار کند و فررندان انقلابیش را قربانی سازش با شیطان نماید .. این را از یاد نبریم