در جمع مسوولان قضایی استان خراسان رضوی صورت گرفت

توصیه های آیت الله لاریجانی به روسای دادگستری

انقلاب ها و ضد انقلاب ها و اکنون ما

هانا آرنت ،  نظریه پرداز سیاسی ، در میان انبوه فکرها و بیاناتی که رنگ فلسفه سیاسی دارند و می شود با آن ها موافق نباشی  ، تظراتی هم دارد که تفکر برانگیز و قابل تامل است . او   کتاب مشهورش  "انقلاب"  زا که در کنار کتاب های  آیشمن در اورشلیم : گزارشی در باره ابتذال شر  و عناصر و خاستگاه حاکمیت توتالیتر ،  کاری پراز فکرهای تازه به حساب می آید  ، با این عبارت شروع می کند : "سیمای قرن بیستم را (چنان که گویی رویدادها تنها در این کار بوده اند که شتابزده پیشگویی قدیمی لنین را تحقق ببخشند ،و همانطور که او گفت ، تا کنون) جنگ ها و انقلاب ها  تعیین کرده اند " 
کد خبر: ۱۵۲۰۷۰۳
نویسنده احمد میراحسان‌
آری اما ضمنا  قرن بیستم  صحنه تبدیل انقلاب ها به ضد انقلاب  ها و به جنگهای جهانحوارانه هم بوده اند .و از درون انقلاب های  مدعی ی  قرن هیجدهمی خواهان  لیبرالیسم و دموکراسی ،هیولای  لویاتان  و دولت های توتالیتر   و  انقلاب های مدعی  عدالت ، بی عدالتی و انقلاب های  مدعی جامعه رفاه و فقرزدایی ، هولناک ترین تبعیض و فقرافزایی جهانی و گرسنگی و غادت ملل فقیر ، رخ نموده  و  نه آلمان نازی و فاشیسم  ایتالیا  بلکه جامعه رویای آزادی  و  دموکراسی ، آمریکا به توتالیتریسم روی آورده و رسوایی  تبدیل بازی  لیبرالیسم به امپریالیسم سرکوبگر  دنیا را پر کرده  و  جامعه  الگوی رقابت آزاد  ، به محل طهور نولیبرالیسم اقتدار طلب و ریاکار و انحصار گرا  بدل شد که در قرن بیست و یکم  خواب پادشاهی می بیند  و بدترین چهره قلدری و قانون ستیزی و پیمان شکنی  را به سود یک نظام  خودکامه رقم زده است.. ابن تنها گویای شکست انقلاب آمریکا  که در قرن هبجدهم برپاشد ، نبود بلکه سرنوشتی  مشابه برای  انقلاب  فرانسه ، انقلاب صنعتی انگلیس  و انقلاب آلمان  با مشت های آهنین بیسمارک  هم بود . عادی بودن و ابتذال شرّ بیش از هرجا و هرکس مشمول  رهبران این کشورهایی بود که وارثان مدرنیت و اتقلاب های عصر جدید بودند و انقلاب های شان را به جنگ های وحشیانه بر سر تصاحب جهان بدل کرده و مصداق واقعی توتالیتریسم  و سلطه جویی اقتدارگرا و انحصار طلب بشمار می آیند . و رهبران شان صد بار فاسد تر و شرورتر و نفرت انگیز تر از آیشمن و کوره های آدمسوزی و تسل کشی نازی ها عمل نی کنند  که روزی افتخار   لیبرالیسم شان  پیروزی بز آن فاشییم و نازیسمی بود که با شکست و   مجازات کارگزارانشان ، خود را نماد آزادی خواهی ضد توتالیتریسم  نعرفی کرده و بازی ضدیت  را  راه انداخته  بودند و  افتخارشان مبارزه و محاکمه  آن شرارتی بود که امروز به سبب شرارت  همین آمریکا و فرانسه و آلمان و  تجاوزات عریان و وقیحانه شان و پرورش سگ هار سرمایه جهانی صهیون و همدستی شرم آور با اسراییل   روی آن شرارت  هیتلری را سفید کرده اند . شرارتی که در اصل همزاد شرّ چرچیلی و غیره بود .
اما در هنین قرن بیستم  انقلابی پدیدار شد که شکست انقلاب های مدرن  بود : انقلاب بنام خدا که فیلسوفان  غرب و جهان مدرن به آن  عنوان روح جهان بیروح دادند .
این انقلاب  در کمال شگفتی انقلابی ضد  مدرنیت،  انقلابی دینی بود .و به سبب پیوندش با وحی ،و عدم کاستی های   ذاتی و دروتی و ماهوی  انقلاب های مدرن که به ضد خود بدل شدند  قابل براتدازی و استحاله  نیست  مثل عاشوراست . حتی وقتی تیست ، هست و عمل می کند و از حقیقت دفاع می کند.  مثال اسلام است چراکه پرچمی دیگر بر نیافراشته ، منادی همان انقلاب محمد ، رسول الله  صلوات الله علیه و آله  است  و تابع آن است و در پی علی و فاطمه و حسن و خسین است .و منتظر است  و بر همان توحید و نبوت و ولایت و باور به غیب و ظهور عدل و عادل جهانی عچ   متکی است می شود در نظام قدرت ،  ضد انقلاب و  غاصبان آن را  چندی تصاحب کنند اما هرگز حکومت علی که با حکومت پیامبر بزرگوار یکی است ، با حکومت  غاصبان و امویان و عباسیان یکی پنداشته نخواهد شد .
اما موضوع  فرلیند تقابل انقلاب و ضد انقلاب و شرایط تبدیل کردن‌ن نظامی انقلابی به نظام ضد انقلابی و درک علل و چگونگی آن   برای ما حیاتی است .
اسلام عمیقا به ما در خصوص لین وسوسه شیطانی و عمل  و‌ مفسده انسانی و تفسانی آگاهی و بیداری  می بخشد.  ما مکلفیم با پژوهش و تخقیق و دقت دریابیم علل بر باد رفتن آرمان های انقلابی چه بود   و حاکم شدن نگرش ضد انقلابی جگونه رخ داد .. سهم تفکر و ایدئولوژی و گرایشات پنهان مانده در صف اتقلاب و فرصت رشدشان چه بود . دلایل قدرت و ول شدگی  کسب  منافع اقتصادی نامشروع نوظهور قشر  استثمارگر و رانتخوار و دلال مسلک چه بود   و‌گره خوردگی صاحبان قدرت و ثروت حرام‌ و مدیران رده اول  ، وزرا و وکلا و نیروهای  قشر ممتاز و اشرافیت تازه بدوران رسیده  چرا بدون مانعی رخ داد و فقدان مجاراتشان چه علتی داشت .
 
و‌نقش حهان ارتجاع و خشونت و سلطه و  تجاوز و قلدری که خود را میراث دار انفلاب های عصر جدید معزفی می کرد و بی هوده  و به دروغ خود را جهان آزاد و مدافع دموکراسی دانمور  می کرد در این توسعه بحران ها   چه نقش محوری بود و جنایت کاری و تبهکاری غرب در کار  براندازی و استحاله تا کجا ببانگر دروغ حفظ میراث انقلاب های اروپایی است، و آیا  آن انقلاب ها ذاتا دارای امکان  تبدیل شدن به این ضد اتقلاب های شرورانه بوده اند و اگر نه چگونه فیلسوف جهان آزاد و مدافع  کنش ارتباطی و گفتگو و لیبرالیسم به ستایش از نسل کشی صهیونیستی _آمریکایز می پردازد بدون شرم  و تناقض  از سرشت ضد انقلابی دموکراسی غرب و نجاوز و نسل کشی و  جنگش علیه انقلابی اصیل   دفاع می کند . و کدام عوامل این دنیای مدرن و تفوذش در ساختار حکمرانی و قدرت انقلاب اسلامی می تواند از درون سرنوشت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را  شبیه  پیروان برده گون  این کشورها کند و چگونه می توان از غربی سازی و شبیه سازی  انقلاب اسلامی  با انقلاب های مدرن  از نظر تبدیل انقلاب به ضد انقلاب جلوگیری کرد ؟  
☆☆☆☆
 دیگر هانا آرنت زنده نیست بببند  فومش ، یهودیت مدعی سوختن در کوره های آدمسوزی  که مثل او از هولوکاست می گریخت د به آنریکای آزاد و زادگاه انقلاب  و آزادی   پناه می برد امروز  خود تمام  غزه را با هم دستی  آمریکا  به کوره آدمسوزی و نسل کشی و قلدری ضد آزادی و  ضد انقلاب بدل کرده  ، این اتحاد امریکا و اسراییل ، همان  اتحاد نسل کشی و صدیت با آزادی  است،    امروز  عینا می بینیم که مدعیان ازادی و دموکراسی به صورت علنی کوس جنگ و‌نابودی انسان و انسانیت را به صدا در اورده اند . آری جنگ ها و انقلاب ها به قول لنین و تکرار آرنت هنوز دو مساله اساسی دنیای ما را تشکیل می دهند اما حالا دیگر این روُیای آزادی آمریکایی و اروپایی  تیست که با فاشیسم و نازیسم می جنگد این اسلام و  انقلاب اسلامی  ایران  است  که  در دفاع از آزادی علیه ستم و خودکامگی  غرب  می ستیزد . این انقلاب اسلامی است که به معنای آزادی همچون یکی از پیشداوری های طبقه متوسط پایان داده و ان را در گستره آفرینش انسان    روح الهی   تزکیه نفس و زدودن ظلم باطنی و آرمان حامعه پاکیزه و ساام و عدل حهانی موعود و مجاهده در این مسیر تعر یف کرده و به ان هویتی الهی و عظیم و مرتبط با جان هستی و سرنوشت ابدی و  حساب و کتاب و مسئولیت ومخاسبه  قیامت ، تقدیر ابدی بخشیده است و امکان تحریف دنیوی و بورژوایی ان را برباد داده است . و راه تحریفگران  مدرن با درک سرمایه داری نولیبرال  و رفرمیست های غرب پرست را ذاتا  بسته و آن ها را رسوا کرده لست . پس ولو همین امروز غربگرایان و دنباله روان آمریکا و اروپا که چون آنان صد انقلاب هستند و باهم  سنخیت ماهوی و وحدت در  فهم مدرن دارند ،  اگر موفق به براندازی شوند ، هرگز نمی توانند از بی آبرویی و شکست حقیقی خود  و شکست ناپذیری انقلاب اسلامی جلوگیری کنند زیرا از پیش سرشت  ضد آزادی عمل شان بوسیله اسلام و قرآن و اصول اعتقادی و روشنگری انقلاب اسلامی اقشا شده است و  صحنه حقیقی و فردای آزادی خواهی دروغین شان یعنی چهره ضد آزادی و جنایت پیشه ی امروز آمریکا و اروپا ،  پیش جشم هاست . همین تفکرات  ضد دینی و لیبرالی دیروز غرب بود که امروز رر سیرش و در غیاب میزان و فرقان الهی ، به ددمنشی سلطه گرانه  اومانیستی خنم شد    
این است‌که امروز جنگ و دفاع مقدس ایران که  به معیارهای وحشیانه و سلاح  کشتار جمعی  تن نمی دهد و اصول الهی جنگ برای  دفاع را مراعات می کند،  با روح انقلاب برای نفی شیطان و ظلم و برای حفظ آزادی و کرامت انسانی در ایران وحدت یافته است . و در برابر علیه نه تنها احنبی مدعی دموکراسی و آزادی غربی نماد تباهی و خشونت و وحشیگری و درتدگی و‌تجاوز و غارت شده ایستاده  بلکه هنراهان  غرب پرست داخلی شیطان چ را افشا کرده  که منافع فرهنگی و فکری  و اقتصا دی حرام و تفکر بردگی  و بندگی شیطان مدرنیت آنان را همراه  کفار حربی کرده ، و ماهیتی ارتجاعی به آنان داده است .
☆☆☆☆☆
 پدیده انقلاب ها رها ار ان که مدعای شان  ایجاد نظامی لیبرال  دموکراسی در  انقلاب کبیر فرانسه علیه فئودالیسم و استبداد سلطنتی  باشد ' یا نطام ‌ پرولتری در نظام سوسبالیستی  یا نظام بی طبقه در کمونیسم مارکسی و.یا انقلاب دموکراتیک خلق در انقلاب پیشا سوسیالیسم پرولتاریایی  ''  در تجربه چین '  همه   در گیر ماجراهای گوناگونی شدند که کلیت داشته و نسبت ارمان های ایدئولوژیک اولیه را با  رخدادهای واقعی در حکمرانی و دیوانسالاری آن و تغییرات بعدی به روشنی  ترسیم می کند و تضادها و جالش ها و تغییرات  حکومتگران و انقلابیون و استحاله ها و ظهور قشر ممتاز و دست شستن از اصول و تن دادن به نیازهای تازه نطام  مستقر و.....را به نمایش می گدارد و وجوه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی عیانی دارد و تمایز آن با خواستهای سیاسی و
 
 
اقتصادی و فرهنگی انقلاب و آرمان هایش در مواردی و یا در همه موارد بارز است . 
. این روند  و چالش از روز اول در انقلاب اسلامی وجود داشت و در حرکت های متفاوت ظاهر گشت . اما فرق آن بود که در انقلاب اسلامی معیارهایی فرا انسانی و خطاهای ناگزیر ، وجود داشرد که مطلق درستی است و د  فرامین و آگاهی هدی قرآنی نهفته است اما اتقلاب های غربی ، سرشت اومانییتی داشته و افق دنیاگرایانه آنان  دتمچال سقوط آتی شان بوده است .
☆☆☆☆
 ضدیت نیروهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مطرود انقلاب با انقلاب  بدیهی است . اما موضوع مهم سربر آوردن نیروهای در تعارض و  ضدیت با انقلاب از درون انقلاب هاست و در انقلاب اسلامی هم این مدیده اتفوق افتاده است . . این نیروها چرا پدیدار می شوند؟ گاه سرعت ظهور آنان  و تشدید اختلاف سریع است  عجیب است که از میان نیروهای رادیکال هم گاه باشتاب جزیانهایی به صف مخالفان کنش انقلابی می پیوندند    . واقعا ایده هایی که مبین آن است  انقلاب فررندانش را می بلعد  دارای صحت است ؟ ' یا در انقلاب مبتنی بر اسلام چنین  امری رخ نخواهد داد ؟  یا استحاله امری جبری است؟ یا انقلاب ها داستان تحول از خیالپروری و سوبژکتیویسم آزمانی است به درک واقعی جامعه  و سرنوشتی جز رها کردن انقلاب ندارند ؟  این تفسیرها در باره قطعیت  سرد شدن  آتش آرمان ها در انقلاب ها جقدر حقیقی است . و نجربه ما چه می گوید و قران جه هدایتی در این مورد در بر دارد  و علل سست شدن و فشل شون را چه می داند ؟.
☆☆☆☆☆
حقیقت آن است که دست اندر کاران  امور اجرایی کشور دلری بسا اوقات با موانع و مشکلاتی روبرو می شوند که در جهان واقعی انان را به نرمش وا می دارد . این نرمش چه مرزی با نگاهی دارد که کلا  نگاه  انقلابی به همه امور را مخلّ توسعه و واقعگرایی در مدیربت کلان معرفی می کند .
 و همه این ها در نجربه ی زیسته ی انقلاب اسلامی چه پدیده هایی را سبب و شده و چه فهمی برای شناخت واقعیت های متعلق به حیات ایران فراهم آورده است .؟
☆☆☆☆☆
اگر قرار بر پژوهشی جدی باشد ' نخست باید بر  داده های نحقیقی در خصوص  جنبش های انقلابی عصر جدید در ایران بعنی  از انقلاب مشروطه  و حرکت آن طی ۱۵۰ سال اخیر اتکا کرد . و تحول آن را سنجید . نظام‌اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فکری حاکم و  خواست های جریان تحول طلب را  در همین زمینه ها باید درست و رها از تحمیلات ذهنی خود شناسایی کرد. مقلا در انقلاب مشروطه  واقعا اعتقادات و آگاهی ها و مطالبات اقشار گوناگون‌ و طبقات جامعه چه بود  اصلا طبقات  مختلف در ایران قاجاری تا انقلاب مشروطه چه نیروهایی بودند و طبقات ناراضی چه کسانی بودند و نیروهای آگاه و دارای خواست و تعکر روشن در برابر جریان حاکم  چه نیروهایی بودند؟ مایه  اصلی و مبرم نارضایتی عمومی چه بود ؟ و نیروی انقلابی چه می خواست بنا به این پایه است که می توان تشخیص داد  قبل از تحقق آرمان ها چه کسانی در درون حکمرانی  آن را ترک کردند و وجدت برای تحقق خواست انقلابی را به هم زده و تفرقه ایجاد کردند .
☆☆☆☆☆
در اولین  انقلاب عصر جدید ' انقلاب کبیر فرانسه چرا بین دانتون و روبسپیر و مارا اختلاف افتاد ' دعوای درون کنوانسیون ' گروهی که در سمت راست مجلس می نشستند و گروهی  که صندلی های سمت چپ را اشغال می کردند . چه بود ؟
در انقلاب اکتبر روسیه  منشویک ها و بلشویک ها ' چرا به چان هم افتادند و اختلاف استاد و نظریه پرداز اصلی و نامدار انقلاب گمونیستی پلخانف  با لنین چه بود که به جدایی و رویا رویی ختم شد ' چرا تروتسکی با لنین اختاف پیدا کرد و ابن اختلافات کمیته مرکزی با مرگ زود هنگام لنین چگونه به قلع و قمع انقلابیون نامدار  کمیته مرکزی لنین بدست استالین منجر شد  کروف  در لنینگراد ترور شد ' قتلش به گردن دو تن از اعضای کمیته مرکزی زینوویف   کامنوف که با استالین اختلاف داشتند انداخته شد ' و آنان اعدام شدند اما بعد مشخص شد قتل آن دو کار استالین بود و بعد هم نوبت  بوخارین و  ' تروتسکی  شد که به مکزیک تبعید شده بود . آنان همه متهم بودند که به صف ضدیت با انقلاب پیوستند . اما در زمان استالین انقلاب  کجا بود و نعنایش چگونه تعریف شده بود. 
☆☆☆☆
در انقلاب جنگل هم  ' مخالفت با میرزا کوچک خان  از درون حکومت انقاابی شروع شد و ضدیت حیدر عمو اوعلی و احسان الله خان ضربه بزرگی به نهضت استقلال طلبانه میرزا علیه انگلیس وارد آورد .
 ☆☆☆☆
این روند  رویارویی انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب چین هم  داستان خود را دارد . لیو شائوچی ' دن شیائو پینگ به ضد انقلاب متهم شدند .حتی نحست وزیر مادام العمر چین چوئن لای در راه پایان دادن به انقلاب کوشید .
 
کسی  که هرگز جذف نشد ولی به آرامی و با همراهی با مائو 'سیاست انقلابی مائو را به سیاست مائو زدایی بدست مائو بدل کرد !  چین قبلا  به دوستی با شوروی به اسم مخالفت با رویزیونیسم  پایان داده بود   اما  گام باورنکردنی در دوستی با امریکا را چوئن لای برداشت و در مذاکرات با آمریکا ستایش بی نظیر کسینجر را بر انگیخت و دشمنی با آمریکا را به دوستی با آمریکا و تقابل با شوروی  سوسیال امپریالیست بدل کرد .
این چالش با انقلاب  ' در مصر هم ظاهر شد . انور سادات معاون ناصر بود اما او  ضمنا نابود کننده ناصر یسم و خیانت به انقلاب مصر و دوستی با اسراییل و پیشگام ذلت کنونی  مصر شد . 
☆☆☆☆
می بینیم رابطه انقلاب و ضد  انقااب یک گونه تعریف پذیر نیست در مثال ها انواع ظهور  رویارویی وجود دارد  و ان چه که به  نام انقلاب موسوم است یک گونه نیستند . . در پایان هم بای  به طور مشخص از جریانات  ضدیت با انقلاب اسلامی در درون و بیرون حکومت و پیوند شان  'منصفانه تحلیل کنیم . جدا از نیروی خودکامه که انقااب علیه آن صورت گرفت  گونه های درون انقلاب که علیه آن اقدام به مبارزه می کنند ' چند وضع دارند  
 
۱.گونه نخست ' ضدیت مربوط به اختلافات سیاسی در درون  انقلاب پیش از پیروزی است .  مارا و دانتون  و جریان‌چپ کنوانسیون و جریان راست آن از پیش اختلاف داشتند.
ورتوف رهبر منشویک ها و لنین رهبر بلشویک ها دو نگاه در باره تغییرات پس از رومانوف ها و نیکلای داشتند . حتی  رد صدیت تروتسکی با استالین را می توان تا  اختلاف تروتسکی و لنین  پیگیری کرد . هرجند استراتژی و تاکتیک لنین با استالین متفاوت بود ولی این جدل ها حتی تا دوران مارکس ریشه ایدئولوژیک و سیاسی شان قابل ردّ یابی است.   در ایران اختلاف نشی بازرگان  و بنی صدر با نظر امام و حکومت اسلامی و ولایت فقیه سابقه داشت.  بازرگان شزیف بود و آن را نهان نکرد و بنی صدر قدرت پرست منافقانه با منافقان سنخیت داشت و مدتها حقیقتش را نهان داشت .
۲.دومین وضع پیدایش تقابل  در درون انقلابات عصر جدید مربوط به زایش خشونت و سرکوب و تلاش های کسب قدرت مطلقه از سوی فرد یا جناحی است که دچار حرص و  آز پایان ناپذیر غلبه مطلق مشی خود هستند . در انقلاب فرانسه روبسپیر  اعدام دانتون را حق خود می دانست . ژان پل مارا یکی از سه چهره  انقلاب فرانسه و همراه دانتون و روبسپیر ' یک پزشک و نویسنده کتاب زنجیرهای بردگی  و مدیر روزنامه یار مردم  بود . او از انقلابیون چپ و رادیکال ' و طرفدار  حکومت شایستگان و ضد مناسبات رانتی  و دارای باور به ضرورت خشونت علیه ضد انقلاب بود و خود لویی شانزدهم و ماری آنتوانت را اعدام کرد . او عضو ژاکوبن ها بود و با جریان ژیروندن ها به عنوان ضد انقلاب  و راستگرا  اختلاف شدید داشت و این اختلاف پس از پیروزی انقلاب سر بازکرد . او ترور شد و با خنجر به قتل رسید .
 در شوروی  که جریانات منتقد استالین با سرکوب و اعدام و تبعید به سیبری و مرگهای میلیونی مواجه بوده و به سکوت کشیده شدند به محض مرگ استالین سربلند کردند . . انان رویزیونیست هایی نامیده شده بودند که مدتی به قدرت زسیدند و خروسچف در راُس شان بود و  افشاگر جنایات استالین  بود . اما روش او شکست خورد و حزب به بوروکراسی بسته و راه  برژنف و سال های جنگ سرد راُی داد . ولی مجددا جریان رفرمیست با گور باچف از دل بحران اقتصادی و سیاسی شوروی سر بلندکرد . زمینه چینی و بازی آم یکا نقش مهمی در تسریع فروپاشیدگی داشت و گورباچف واسطه سقوط شوروی و بروی کارآمدن یلتسین آمریکایی ، و رهبر یک جریان آمریکایی ضد انقلابیگری و موافق  حراج و تکه پاره شدن  کامل نظام  شوروی و تجزیه آن شد و البته پوتین بعد از او برای ممانعت از بردگی همیشگی زوسیه بدست  آمریکا  به میدان آمد . 
در چین اختلافی که پس از انقلاب حاد و شدید شد بین گروه  رادیکال چهار نفره که انقلاب فرهنگی را زهبزی کردند و همسر مائو در راُس آن بود و جریانی موسوم به رویزیونیست ها رخ داد . خشونت تصفیه 'گری  اعدام و محکومیت کار اجباری ویژگی این جریان بود .  آنان مخالف اصلاحاتی غربگرا  بودند که آن را آرمان زدایی و رشد سرمایه داری در چین می دانستند و دن شیائو پینگ رهبر آن بود . اورا از مقامات حزبی خلع کزدند و کلاه کاغذی بر سر در پکن گرداندند و به اردوی کار گسیل کردند . او بعدها سردمدار   رفرم در جین و نظام باز و توسعه سرمایه دازی شد .  در اینجا هم ج یان انقلابی مثل شوروی اصالت و میزان فراتر از خود نداشت و گرفتار خشونت و خطا شد .
۳. در حقیقت نمونه عمل یلتسین گویای  ادامه نوع سوم مقابله با انقلاب  در جهان است و آن مداخله استکبار غرب در حل و فصل دعوای انقلاب و ضد انقلاب است نمونه  سرنگونی آلنده و نکرومه و   لومبابا و کودتاهای آمریکای لاتین و پیشتر از آن دیگر  انواع مداخلات استعماری نظیر مداخله انگلیس و آمریکا در ایران علیه انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن نفت  گویای عمل ضد
 
 
انقلابی سلطه گران اجنبی علیه انقلابات است و بالاخره به ایفای نقش آمریکا در فروپاشی  شوروی  و انقلاب های رنگی تحت امر سازمان سیا در اروپای شرقی  به تجزیه  روسیه منجر گشت . البته  اتحادی که به زور کستار استالینی در بلوک شدق و شوروی برپا شده بود به اندازه کافی دلیل برای گسست داشت 
۴. در همه این چالش های انقلاب و ضد انقلاب  در اروپا و آسیا و ....یک نکته بارز و عریان است ، خود انقلاب ها که از نا ضایتی مردم سود می بردند ، رهبری جریان سباسی و حزب و گروهی را در راُس داشتند که خصوصیات ضد آرمان ها و وعده های عدالت خواهی ذاتی شان بود. آنان هیچ مرجعیت مطلق و حقیقت کاملی نظراً و عملاً حاکم بر امیال و شهوات قدرت پرستانه خود در اختیار نداستند و بسرعت به سبب تعارضات درونی و  شناخت و معیارها و اعتقادات و فهم و ایده آل های نادرست و سوبژکتیوشان  به جریانی هیولایی و کشتارگر و استالینی و  بعدها  پولپوت گونه تبدیل شدند و‌جه بسا آن چه ضد انقلاب نامیدند ، مردمی مدافع حقوق خود و آزادی و عداات بودند . هرچند حریان های سیاسی مخالف آنان هم ماهوا خود دچار همین مشکل وجودی و اعتقادی و  فهم مغشوش از سیاست و سعادت مردم بودند و شعارهای شان بنیانی منیجم و خقیقت طلب نداشت . وقتی آنان از ستم حاکم حرف می زدند و با فساد مبارزه می کردند و علیه قدرت ظالم به اسم قدرت انقلابی شعار می دادند حق داشتند اما به محض آن که نوبت واکاوی خودشان می شد  ماهوا دچار همان امراض حهد   بی خقیقتی و خود پرستی  و بیعدالتی و دتیا پرستی و ندانم کاری های  رقیب و خشونت و گمگشتگی  در حکمرانی بودتد . وبویژه احاطه استکبار غرب بر آنان وضع هولناکی پدید می آورد ..
تنها استثناء صوری جین است . جمفیت یک نیلیارد ونیمی  چین ، موصوع جنگ با گرسنگی و امتیت را آن قدر اصل کرد که موضوع حقوق نیروهای مختلف و مردم  در حیطه کرامت انسانی و آزادی ها و مشارکت واقعی به صفر تنزل داد .تا جایی که همکاری دولت تکصدایی و  پیوستن جین  به بازار جهانی با نقش بلامنازع سلطه دولت مقتدر  و حاضر در بازی   و نقش سرمایه حهانی در این مشارکت حکومتی ، بر هر تنش سیاسی مهم  در این کشور فائق آمده است .
۵.پس باید دقت کرد در انقلاب های قرن نوزده و بیست ، مفهوم انقلاب و ضد انقلاب بسیار نسبی است . و آن چه انقلاب خوانده می شود   در قدرت خود یک ضد انقلاب سرکوبگر می تواند باشد و آن چه مبارزه انقلابی علیه حکومت مستقر نامیده می شود می تواند تا حد ابزار استکبار غرب تنزل نماید . این تحربه عینی  ما از نسبت جدال انقلاب و ضد انقلاب در جهان مدرن است .
☆☆☆☆
 یک ویژگی گوهرین انقلاب اسلامی ، اسلام لست . اگر اتقلاب های مدرن فاقد یک مرجعیت مطلق فراانسانی بوده تا با آن سنحیده شوند .  درانقلاب اسلامی  قرآن حکیم  و عترت و فقه حعفری هر انحراف از اصول الهی را رسوا و طرد می کند .   انحرافات از روز اول وجود داشت و دردرون حکمرانی هم نافذ بود  اما هرگز جون انقلابات اومانیستی لیبرال یا کمونیستی  ،  ضد انقلاب نتوانست موازین  قرآنی را دور بزند .  و خود انقلاب هم هرگز در تقابل با ضد انقلاب  دچار بروز نفسانیت و خشونت دلخواه نشد و اگر انخرافی رخ داد به عنوان تخطی از اسلام مو فقیتی  در کور کردن معیارها و سنجه ها  نتوانست ایفا کند و امام انقلاب این فقیه متقی و قاقد هوای نفسانی و امت پیرو امام را گول بزند . این بود که در همان اول انقلاب انواع نفوذ شیطان غرب در دولت موقت در دیدگاه مدرن و در افراد دولت  و جواسیس و دلسپردگان آمریکا لو رفتند و افشا شدند . این‌ تقابل با قرآن و عترت و فقه حعفری و ظهور نفسانیت و   و بی تقوایی و بی باوری  ودیکتاتوری  و جاه طلبی و خیانت  در بنی صدر هم تا سرحد همکاری با تروریسم درنده و پروژه براندازی غرب  افشا شد .  در این مقطع افق فکری آلوده و فقدان باور و اتکا به قرآن و آلودگی به مدرنیت و اعتماد به شیطان و عدم کا ربست هدابت قرآن در مقابله و استقامت برابر کفر محارب بود که گره خورده به منافع اقشار مرفه و بدون گره خوردگی با عدالت و منافع و عشق به مردم و مستضعفان  منشاُ ضدیت با انقلاب شد . و تربیت نیمه اشرافی و گسست  آنان  از مردم و پیمان شکنی با سرکشی برابر ولی فقیه ریشه علتیدن به دام ضدیت با انقلاب و همسویی شیطان بزرگ و ابالسه و شیاطبن شد. . اما در هنبن دهه اول نیروهایی درون حاکمبت بودند که چهره آشکار نکردند . انان تربیت ذهنی و فکری شان منشاء التقاطی داشت و با روح فقاهت حعفری و قرار های سیاسی امام خمینی ننی خواند .  اگر رجوی و یارانش  نماد آشکار  نفاق ریشه دار ایدئولوژیک و سباسی و اخلاقی بودند به شدید ترین وجهی تویه و درون و باطن شان عریان و خشونت و بی دینی و حنایتکاری و دنیا پرستی و تبهکاری برای کسب قدرت و اتخاد باشیطان بزرگ که ظاهر جندی خود را خصم آن وامی نمودند
 
آشکار شد و خونریزی و کشتار و حاسوسی شان گواه بی دینی و اسلام ستیزی شو بی شرافتی شان شد،  جریان نفاق پوشیده و مخفی زمانی طولانی نیارمند بود تا در جایگاه  قشر ممتاز و صاحب منافع حرام یا  افراد آلوده به تفکر مدرن و بی باور به ولایت فقیه و جکومت اسلامی  و مردم  و منافع ملی خود را فاش کنند . جریان سازندگی و رهبران با ثروت های باد اورده و اهل تکاثر و متافع خدمت به شیطان بزرگ و جریان اصلاح طلبی که از منتهی الیه چپ دارای گرازش انقلابات سوسیالیستی به منتهی الیه راست لیبرال دموکراسی عربی نقل مکان کردند  و رفرمیسم و پروتستانیسم ایرانی و خائن به وحی   و اسلام ‌پاک و خالص و حلص  و اتقلاب  اسلامی و  خیانت به راه استکبار ستیز امام‌خمینی را پیشه کردند و همچنین  جریان اعتدال و توسعه که وقیحانه  خطانت  را با برجام‌و دروع به مردم و امام مردم و امضای بند ۳۶ و ۳۷ و سازو کار شیطانی رفع اختلافات  مرتکب شدند و با وقاحت خبانت مستوجب اعدام شان قبول  مکانیسم ماشه را سرپوش نهادند و بیانگر منافع کثیف ترین الیگارشی و سرمایه داری وابسته و دلال و رانتخوار و بانکداری و خصوصی سازی کثیف مافیایی بوده اند و.... 
☆☆▪︎▪︎▪︎
این ریشه های مادی و ذهنی  کوچ کردن از صف انقلاب به صف ضد انقلاب در انقلاب اسلامی،  به سبر اتکای انقلاب به اسلام  ، هرگز قادر تیست  سبب  فروپاشی حقیقت انقلاب اسلامی و تحریف آن گردد  . این‌ نیروها حتی اگر حاکم شوند به سبب معیارهای قرآنی و هدایت های روایی و فقاهت حعفری از پیش به اسم  غاصبان و ضد انقلاب رسوا شده و همچنان راه انقلاب و تداوم آن و نجدید حیات آن روشن و گشوده خواهد بود و این گشایش تا انقلاب منجی حهان ، در ایران سبب باز تولید انقلاب اسلامی و باز زایی این نور مرگ‌ ناپذیر و تحریف ناپذیر می شود . . این ایت تفاوت بزرگ انقلاب اسلامی با انقلابات مدرن .  در آن انقلاب ها همه جیزشان دتیایی بود و خود صاحب انقلاب بودند و روح اومانیستی انقلابات مدرن فاقد هز سنجه مطلق و فرا انسانی بود تا نسبت به آن احکام انحراف و ضدیت قدرت با انقلاب و استحاله و دگرگونی  اشکار شود و نعنا گیرد . کگو مرجع و قوه داوری و حکم  جدا لز قدرت و طبفه انقلابی وحود داسته باشد در انقلاب اسلامی این خداست که مالک  و داور و ختکم اصلی است و تح یف راه خدا نه نظراب بلکه عنلا محازاتش را خواهد جشید و اصل الهی اتقلاب بازتولید می شود و مرگ ناپذیر است چنانکه  اتصالش به معصوم اثبات  می کند چنین  امری  واقعی لست . مگر انقلاب رسول الله  حکنرانی علی و عاشورای حسین صلوات الله علیهم   پس از  قرنهای قرن تحریف  پذیرفته ؟ تمام غصب و تبهکاری و خونریزی بنی امیه و بنی عباس  چه نتبجه ای داد؟  اصل انقلاب الهی رسول خدا و مختوای اسلام را نتوانیتند به فراموشی بسپارند.  
اکنون تکلیف ما آن است تشخیص دهیم  انواع ضد انقلاب  در چه وضعی است  و دریابیم  که صاحبان نگر ش و تفکر و باور و منافع مادی  نامشروع ، چه جریاناتی هستند و جه کسان و نگرشی با  حقیقت  قرآن و نهج لبلاغه (و نه با  بر سرتیزه کردن شان و عمل معکوس  ) حکمرانی می کنند .و چه جریانی برابر خدا و چه جریانی برابر بت غرب و شیطان خاضع  است. . چه جریانی به فساد و قشر اهل تکاثر متکی  است و جه جریانی با همه وجود و نه در زبان فریبکار ،  در عمل خدمتگزار و دلسوز مستضعفان است . ، چه کسانی اهل ایمان و خوف از خدا و عمل صالح و مقابل شیطان بزرگ جهد میکنند و چه کسانی غرب پرست و خاضع برابر آمریکا و  تر سان از قدرت های فرعونی بنده اوامر آنان هستند . 
فرق انقلاب ایلامی و انقلاب های مدرن در برابر مخالفان به استثناء  کسانی که سلتح بدست می گیرند صبر تواُم با تدبیر  است.  و هرگز بر آن‌استالیتیسم و کشتار  و ترور مخالفان و رهبران سیاسی  مشی نظام نبوده و نفوذ و انحراف کارگزاران و تخطی شان افشا و مجازات شده است .
اری انقلاب اسلامی میزان و قرآن دارد و درآن امکان ماهوی برای ظهور ضد انقلاب در وجود انقلاب نیست . اما انقلاب اومانیستی  ماهوا قابل تبدیل به ضد انقلاب است . انقلاب بورژوایی   لیبرالیسم و دموکراسی با گذشت ایام‌ به نیروی سلطه جو و امپریالیست و توتالیتریست  و سلطه جوی جهانی بدل می شود در اعماق هر لنین و روبسپیر و دانتون‌ یک استالین و  یا هیتلر و تیکسون و اوباما و  ترامپ و ... آتی خوابیده است اما  در وجود عصمت و امامت  نعوذبالله  ذره ای شقاوت ممکن‌نیست .  در وجود   ابا عبد الله علیه السلام یک اتم و  ذره ای یزید ممکن است . و بنده خالص خدا و موُمنان  خاندان وحی ، ممکن است اشتباه کنند ، اما ممکن نیست ماهوا ضد معبود یکتا و  امامان   نعصوم ‌ شان گام  بردارند .. این است فرق انقلاب اسلامی و  انقلابات مدرن و نسبت این دو با ضد انقلاب .   بصیرتی که امروز در تشخیص   حق و ناحق و  نیروی دین گرا و نیروی دنیا گرا و انقلاب و ضد انقلاب لازم داریم کلیدش قرآن و عترت است .
 
و قرآن تحریف شدنی نیست برای همین انقلاب  اسلامی  راهش را گم نمی کند . و به ضد انقلاب بدل نمی شود .  این انقلاب نه چون استالین مخالفانش را .‌ ترور می کند و نه چون  انقلابی به صتحب اسیر جریانات منحرف می گردد . می کوشد تا حد ممکت نیروهای متزلزل را زیر پزوبال بگیرد و نجات دهد و به دامنه اتحاد بیفزاید . اما پا همه وحدت طلبی هرگز اصول الهی خودرا در خواست اهل شرک و نفاق متحل نمنماید و از انقلاب به ضد انقلاب بار نمیبرد و تقل مکان نمی دهد ‌  اگر امکان داشت  قرآن  راه خطا بپیماید ، پیرو قرآن انقلاب اسلامی هم ممکن بود تغییر ماهیت دهد و براه غرب کشیده شود .و با ضد انقلاب متحد گردد و تسلیم پارادایم  غربگرایی گردد  و سرنوشت  انقلاب های اومانیستی  را تکرار کند و فررندان انقلابیش را قربانی سازش با شیطان نماید .. این را از یاد نبریم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰