در جهانی زندگی میکنیم که دیگر دوران تکصدایی رسانهها گذشته است. زمانی بود که تلویزیون تنها رسانه فراگیر در خانهها بود؛ اما امروز مخاطب، همهچیزخواررسانهای شده است؛هم تلویزیون میبیند،هم شبکههای اجتماعی، هم ماهواره، هم پلتفرمهای ویاُدی و هم فضای مجازی را دنبال میکند. تنوع و تکثر رسانهها، طبیعتا شیوه حکمرانی رسانهای را دگرگون میسازد. دیگر نمیتوان با رویکردهای ۱۰سال پیش، رسانهملی را اداره کرد. درچنین شرایطی، چارهای جز بازنگری، بازطراحی و تحول ساختاری نیست. تحول در صداوسیما اما تنها یک واکنش به روندهای جهانی نبود؛ بلکه پاسخ به شرایط ویژه داخلی نیز هست. ایران امروز، به لحاظ فشارهای رسانهای، بیهمتاست. تنها کشوری هستیم که بیش از ۲۸۰ شبکه فارسیزبان معاند به صورت شبانهروزی علیه هویت، فرهنگ، دین و تاریخمان محتوا تولید میکنند. ادامه این جنگ رسانهای در بسترهای مجازی، پدیدهای است که هیچ کشور دیگری در این حجم و شدت، تجربه نکرده است. از سوی دیگر، با فضایی از بیقانونی در حوزه مجازی مواجه هستیم. وقتی آزادی بدون قانون معنا شود، نتیجهاش نه آزادی، که هرج و مرج است. همانطور که رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردهاند، فقدان «شبکه ملی اطلاعات» و عدم ساماندهی فضای مجازی، تهدیدی برای امنیت و فرهنگ ملی است. متأسفانه هنوز در راهاندازی این شبکه ملی، آنگونه که باید، موفق نبودهایم. در کنار این چالشها، باید به تحولات فرهنگی و رسانهای در داخل نیز توجه کرد؛ ازجمله ظهور پلتفرمهای نمایش خانگی که با عبور از بسیاری از خطوط قرمز فرهنگی، تغییرات جدی در ذائقه مخاطب ایجاد کردهاند. امروز شاهد تغییراتی در محتوا هستیم که گاهی بنیان خانواده، حریمها، هویت ملی و حتی مسائل اعتقادی را هدف میگیرد. در حوزه طنز، بهویژه، شاهد استفاده از شوخیهای سخیف و مبتذل هستیم که رسانهملی نمیتواند به آن ورود کند و نباید هم ورود کند. درعین حال، دررقابت با چنین فضاهایی، کار برای رسانهملی سختتر شده است. در چنین بستر پیچیدهای، تحول در رسانهملی، مأموریتی بیبدیل یافت. با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی در مهر ۱۴۰۰، دوره تحولی سازمان صداوسیما آغاز شد و رسانهملی موظف شد چهار نقش اساسی را ایفا کند: آوردگاه جنگ رسانهای؛ جایی که نبرد بر سر قلبها و ذهنها در جریان است. قرارگاه فرهنگی؛ جایی برای همافزایی میان نهادهای فرهنگی کشور. آسایشگاه اجتماعی؛ پناهگاه و تکیهگاهی برای خانواده ایرانی در میان هیاهوی خستگیآور روزمرگی. دانشگاه عمومی؛ نهادی برای ارتقای آگاهی، فهم و شعور عمومی جامعه. این چهار نقش، بنیان سند تحول رسانهملی را شکل داده و مورد تأیید رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته است اما آیا ما در اجرای این سند موفق بودهایم؟ برای پاسخ، باید به جغرافیای زمانی و موقعیتی خود نگاه کنیم. در مدت چهار سال گذشته، رسانهملی با طوفانهایی سهمگین روبهرو بوده است: فتنه ۱۴۰۱، طوفانالاقصی، شهادت رئیسجمهور، انتخابات زودهنگام، التهابات اجتماعی و جنگ نرم بیامان دشمن. هرکدام از این رویدادها میتوانست مسیر تحولی سازمان را متوقف کند اما چنین نشد. با همه این موانع، برای نخستینبار در یک دهه گذشته، شیب نزولی مخاطب رسانهملی متوقف شد و بهبود یافت. این یعنی معجزهای در میانه طوفان؛ آن هم در شرایطی که بودجه صداوسیما با رقبای خارجی اصلا قابل مقایسه نیست و بسیاری از هزینههای تولید، با تبلیغات تأمین میشود. حتی در جنگ ۱۲ روزه اخیر، تمامی مراکز افکارسنجی داخلی و خارجی تأیید کردند که مرجع اصلی خبر مردم، رسانهملی بوده است. اینکه در اوج هجمهها و تخریبها، مردم همچنان برای دریافت حقیقت به رسانهملی مراجعه کنند، یعنی رسانهملی هنوز زنده و اثرگذار است و جایگاه خود را بازپس گرفته است. باور دارم اگر فشارهای سیاسی، بودجهای و بحرانهای چندلایه این سالها نبود، امروز در جایگاهی بسیار فراتر ایستاده بودیم اما با همه اینها، به رسانهملی نمره قبولی میدهم. در برخی حوزهها، عملکرد تحولی فراتر از انتظار بود و این مسیر همچنان ادامه دارد. تحول، مقصد نیست؛ مسیری است که باید آن را با باور، تدبیر، همافزایی و اعتماد عمومی طی کرد. صداوسیما اگر بخواهد «رسانه تمدنساز» باشد، راهی جز ادامه این مسیر ندارد.