در آن زمان، مساله فلسطین به لحاظ انسانی و جهادی دارای جایگاه بالایی نزد سیدحسن نصرالله بوده است. در پایان جنگ داخلی لبنان وبه دلیل محیط پرورشیافته وزیستی که سیدحسن نصرالله درآن قرارداشت، اوبه مساله فلسطین به لحاظ ابعاد انسانی و جهادی و حقانیت مبارزه با آن، تعلق خاطر پیدا کرد. نتانیاهو با اظهار اینکه از طریق ترور سیدحسن نصرالله ما فرمانده همه محورها را ترور کردیم، جایگاه سیدحسن نصرالله را درمحور مقاومت نشان داد.لذا کاملا معلوم میشود که محورمقاومت رارشد دادو گروههای مقاومت را به هم پیوند زد و مساله قدس را به عنوان جایگاهی که بر سر آن جنگ اقلیمی رخ میدهد، معرفی کرد، خود سیدحسن نصرالله بود و ایشان با سخنرانیها و آمادگیهایی که برای مساله فلسطین نشان داد،محورمقاومت را به قدس پیوند داد. در رابطه با عملیات طوفانالاقصی، همه دلایل نشان میدهد که حزبالله چارهای جز ورود به این عملیات و حمایت از آن نداشتهاست.
در مورد زمانبندی شروع حمایت از مقاومت فلسطین بحث فراوانی شد و آن را با میزان جنایات اسرائیل در نوار غزه پیوند داده شد. حتی اگر حزبالله از سوی حماس برای مشارکت در عملیات طوفانالاقصی و پشتیبانی از مجاهدان فلسطینی دعوت نمیشد، اما پیوندهای عمیق سیدحسن نصرالله به مساله فلسطین که جهانبینی او را تشکیل میداد،موجب میشد که به طور داوطلبانه از مقاومت اسلامی فلسطین پشتیبانی کند.
به عنوان یک نویسنده و مبارزهجوی چپگرا معتقدم با از دست دادن سیدحسن نصرالله، ستون مساله فلسطین را از دست دادیم. نه فقط در سطح ملی و منطقهای بلکه در سطح انسانی دچار خسارت شدیم. او شخص عادی نبود و بهترین توصیفی که میتوانیم برای خود داشته باشیم، این است که در دوران او زندگی کردیم.