جان کلام قریببهاتفاق این تابلوها، خوشنویسیهای تذهیبشده، شعر، ادبیات و کلام منظوم و منثور است .... گردانندگان معدودی از کافیشاپها در شهرهای بزرگ، پا را از این وادی فراتر گذاشته و چکیدهای از زندگینامه نظریهپردازان فلسفه و روانشناسی، فیلمسازان، نویسندگان و شاعران گذشته یا معاصر ایران و جهان را همراه با معرفی یکخطی آثار و کتابهایشان به نمایش گذاشتهاند. این اقدام و حرکت، در نوع خودش خوب و پسندیده است و تا حدودی کمک به فرهنگ عمومی جامعه محسوب میشود.
ابتکار دیگری که بعضا میتواند به خرج داده شود و احساس میشود که جایش خالی است، برگزاری عصرهای قصه و شعرخوانیهای جمعوجور است. عموما کافیشاپها چندان بزرگ نیستند و میتوان با جمعیتی محدود، برنامههای فرهنگی خوبی را در این محیطها با حضور و مشارکت علاقهمندان مردمی تدارک دید. از طرفی هم هرچقدر که محیطهای عمومی رنگ و بوی «فرهنگ» بگیرند و فکرمحوری و علایق ادبی و هنری را در سطح جامعه ترویج کنند، تفکر و اندیشه، دستمایه زندگی فردی و اجتماعی قرار میگیرد و سایه دانشافزای کتاب و مطالعه بر روح و ذهن افراد، پررنگ میشود.
این سالها تلاش همه ما باید در همین مسیر و برای تحقق همین هدف به کار گرفته شود. مثلا چه اشکالی دارد که نقد و بررسی یک کتاب، آلبوم موسیقی یا یک فیلم، در کافیشاپ برگزار شود؟ مگر ما از فرهنگ عمومی حرف نمیزنیم؟ مگر از کاهش سرانه کتابخوانی و مطالعه در کشور گلایهمند نیستیم؟ مگر اعتقاد نداریم که هنر و ادبیات، متعلق به مردم است و مخاطبان هر اثر و محصول فرهنگی، هنری، ادبی، سینمایی و ... خود مردم هستند؟ حتما میداندادن به مخاطبان مردمی برای همزیستی با هنر و تنفس در فضاهای فرهنگی، ادبی و هنری میتواند یک اتفاق خوب باشد ....