همه چیز ظاهرا آماده است. کیف جدید و پرنقش و نگار، گوشه اتاق خودنمایی میکند. لباس فرم مدرسه، اتوکشیده و آویزان بر چوب رختی است. مواد غذایی تازه و سالم در یخچال چیده شدهاند و قرار است تغذیهای برای اولین روز مدرسه کلاس اولی خانه باشند اما شاید در لابهلای آمادگیهای فیزیکی برای این اتفاق مهم، زمینهسازی برای آمادگی روحی و روانی کودکی که تا به حال محیط مدرسه را تجربه نکرده است، نادیده گرفته شود؛ موضوعی که شاید از آن کیف نو و لباس فرم و تغذیه اولویت بالاتری داشته باشد اما بهعنوان والدین یک کودک کلاس اولی چقدر حواسمان به آمادگی روحی و روانی فرزندانمان برای ورود به یک دوره جدید از زندگی هستیم؟
خرید لوازمالتحریر، جلدکردن و سیمی کردن کتابهای درسی و چیدن برنامههای فصل تازه خانواده برمبنای مدرسه برخی نکاتی است که بچههارابه نسبت قابل قبولی برای حضوردرمدرسه وآغازدوره جدیدآماده میکنداما باوجود همه این مقدمهچینیها، هنوز وقتی حرف از اول مهر و مدرسه رفتن میشود برخی کودکان نمیدانند چه چیزی در انتظارشان است؟ چراکه هنوز از نظر روانی، آمادگی کامل برای ورود به محیط تازه را پیدا نکردهاند؛ موضوعی که لیلا کریمیفرشی، روانشناس کودک و نوجوان آن را تایید میکند ودر این باره به جامجم میگوید: «آنچه در بیشتر والدین کلاساولی دیده میشود، اضطرابی است که بهطور ویژهتر درمادران وجود دارد؛اضطرابی که طبیعتا ازآنها به کودک منتقل میشود.» کریمیفرشی از همه فکر و خیالهای یک مادر کلاساولی میگوید: «این بچه هنوز کوچک است. چطور میتواند از پس کارهایش در مدرسه بربیاید؟ اگر نتواند از خودش محافظت کند چه؟ اگر گرسنه بماند چه؟ نکند بچهها اذیتش کنند؟ شاید نتواند از سرویس بهداشتی استفاده کند؟ همه این اما و اگرها پیش چشم کودک مطرح میشود و کودک هم با شنیدن آنها دچار اضطراب میشود.»
درواقع روشن است اگر میخواهیم فرزندمان را با آمادگی و بدون استرس راهی مدرسه کنیم، باید اول هر شکل از اضطراب و حساسیت در وجود خود بهعنوان والد را برطرف کنیم یا حداقل پیش کودک آنها را بروز ندهیم: «حتی حساسیتهایی شبیه اینکه به بچه بگوییم مواظب باش لباست کثیف نشود، حواست باشد کفشت خاکی نشود، مراقب باش کسی کیفت را برندارد و... هم میتواند حس ناامنی در محیط تازهای مثل مدرسه را در وجود کودک زنده کند؛ آنقدر که مدام به این فکر کند که نکند عملکردم طبق خواستههای مادرم در مدرسه نباشد و بعد از برگشت به خانه، بابت رفتارم توبیخ شوم.»
این توصیهها، حساسیتها و نگرانیها باعث میشود آمادگی لازم برای ورود به یک محیط تازه نهتنها در وجود کودک شکل نگیرد بلکه او را از چنین محیطی دلزده کند.
این روانشناس کودک و نوجوان به سایر توصیههایی که میتواند آرامش روانی کودک را از او بگیرد اشاره میکند و میگوید: «مثلا توصیههایی شبیه به اینکه حواست باشد میز اول بنشینی. حالا کودکی را تصور کنید که طبق خواسته معلم، میز آخر نشسته و دواضطراب میگیرد که چرا نتوانسته به حرف مادرش گوش کند!»
شاید بهتر باشد بهعنوان والدین کودک کلاساولی بهدور از هر حاشیه، توصیه و حساسیت اضافهای، اجازه دهیم همه چیز روال عادی و طبیعی خودش را طی کند؛ عادی بودنی که میتواند سلامت روان کودک در اولین روزهای تجربه جدیدش را تأمین کند.
واقعیت را تعریف کنید
اگر قرار است در روزهای پیش از ورود به مدرسه، کودک را مشتاق به حضور در چنین فضایی بکنیم، بهتر است واقعیت را بگوییم و از دایره انصاف و حقیقت دور نشویم؛ موضوعی که کریمیفرشی نیز بر آن تأکید دارد: «مثلا مدام از خوبیها و قشنگیهای مدرسه برای فرزندمان نگوییم چراکه ممکن است در مدرسه با مسائل دیگری نیز مواجه شود. مثلا در مدرسه نمیتواند هر کاری دلش خواست انجام دهد.»
بنابراین وقتی حرف والدین با مشاهدات کودک تناقض پیدا میکند باعث میشود نسبت به حرف والدینش بیاعتماد شود. در عوض بهتر است بر نقاط قوت مدرسه تمرکز کنیم: «مثلا بگوییم آنجا حتما دوستان تازهای پیدا میکنی. حتی میتوانیم از خاطرات دوستیهای طولانی خودمان با همکلاسیهایمان برایش بگوییم. بهتر است بهجای اینکه بگوییم مدرسه خیلی خوش میگذرد، بگوییم قرار است در مدرسه یاد بگیری از این به بعد، کتاب داستانت را خودت بخوانی.»
این مشاور خانواده میگوید اگر قرار است فعالیتهای جانبی و جذابی مثل نقاشی، موسیقی یا ورزش در مدرسه انجام شود، حتما به آنها اشاره کرده و از نظم و قانون بهعنوان عاملی برای بهبود روند آموزش یاد کنیم: «اگر فرزند بزرگتری در خانه داریم که نسبت به مدرسه رفتن غر میزند و احساس خوبی ندارد، بهتر است فضا را مدیریت کنیم و اجازه ندهیم پیش روی فرزند کوچکتر، از این احساسش بگوید. ضمن اینکه میتوانیم به فرزند کلاساولیمان بگوییم هر کسی تجربه متفاوتی در این خصوص دارد!» رویکردی که نهتنها فرزندمان را برای مدرسه مشتاق میکند بلکه بستر اعتماد و صداقت هم برایش فراهم میشود تا در آینده در مواجهه با چالشها، بهجای پنهانکاری، به والدین رجوع کند.
اضطراب جدایی
نگرانی از جدایی از پدر و مادر شاید طبیعیترین و عادیترین واکنشی باشد که ممکن است از بچههای کلاساولی شاهد باشیم؛ نوعی از نگرانی که در کودکان نوپا و پیشدبستانی رایج است اما وقتی پای کلاساولیها به میان میآید و قرار است برای ساعتهای طولانیتری در یک محیط جدید و ناشناخته و بهدور از والدین قرار بگیرند، ممکن است دوباره اوج بگیرد. احساسی که گاهی خودش را بهصورت گریه نشان میدهد و گاهی هم با بهانههایی مثل دلدرد و سردرد و... .
کریمیفرشی از ضرورت همراهی و همدلی والدین در اولین روزها میگوید و ادامه میدهد: «البته همه بچهها اینطور نیستند اما لازم است کودکانی که چنین احساسی در وجودشان پررنگتر است، بهصورت آرامآرام مستقل شوند. یعنی چه بهتر که مادرشان در یکی دو روز اول کنارشان باشد. روزهای بعد مدت زمان راکمترکند وبهمرور وشاید طی یک یا دوهفته، اضطراب جدایی برای کودک کمرنگ شود.»
از نظر این روانشناس، تجمع مادران پشت در مدرسه، گرفتن عکس یادگاری و این رفتارهای حاشیهای، به احساس اضطراب جدایی در کودک دامن میزند: «مگر قرار است چه بشود که مادر اصرار میکند با فرزندش عکس یادگاری بگیرد؟ این شلوغی و هیاهو برای چیست؟ این درحالی است که ا گر همه چیز در آرامش و بدون هیاهو پیش برود، احساس اضطراب و نگرانی جدایی از والدین، کمتر در کودک ایجاد میشود.» بهتر است کتابهایی درباره مدرسه و اتفاقاتی که آنجا رخ میدهد برای فرزندمان بخوانیم و به او اطمینان بدهیم که چه کسی و در چه ساعتیدنبالش میرود.