شهداد کرمان؛ پایان این مسیر ترکستان است 

شهداد کرمان؛ پایان این مسیر ترکستان است 

چرا انتخاب «علت مرگ: نامعلوم» مقدس‌نمایی می‌شود؟ در جلسه اخیر شورای‌عالی سینما، دکتر پیمان جبلی رئیس صداوسیما، نکته‌ای مطرح کرد که در اغلب کشور‌هایی با سابقه جدی در دیپلماسی فرهنگی بدیهی است: نماینده یک کشور در مجامع جهانی باید با هویت و ارزش‌های آن کشور همخوانی داشته باشد. می‌توان بر سر تعریف سبک زندگی ایرانی_اسلامی بحث کرد، اما بر سر اصل دغدغه درباره ضرورت همسویی روایت ملی با منافع کلان کشور مناقشه جدی‌ای متصور نیست. 
کد خبر: ۱۵۱۹۰۴۷
نویسنده تسنیم آوا - منتقد سینما 

همایون اسعدیان، مدیرعامل خانه سینما، این سخن را جهت‌دهی به هیأت انتخاب دانست و از استقلال این هیأت دفاع کرد، اما مشکل آنجاست که به‌جای ورود به گفت‌و‌گو درباره محتوای هشدار، واکنش او کاملا تهاجمی و شخصی جلوه کرد، نه استدلال عالمانه و مشفقانه‌ای بر سر اصل موضوع. گویی این‌که چه کسی آن را گفته است، سابقه قوی‌تری برای این پاسخ داشت. این همان فرهنگ خط‌کشی است که ظاهرا برای پاسداشت آزادی بیان آمده ولی در عمل، هر هشدار حتی کارشناسی را اگر از سمت دیگر برسد، حذف می‌کند. 

این نوع پاسخ، چهره نرم دیکتاتورمآبی است؛ نه در تحمیل یک نظر بلکه در بستن راه هرگونه همنشینی دیدگاه‌های متفاوت. استقلال، اگر به‌معنای بستن گوش بر هشدار‌های منطقی تعبیر شود، عملا مانع از شکل‌گیری اجماع بر سر اولویت‌های ملی می‌شود. هرچند شعار استقلال هیأت انتخاب زیباست، اما وقتی به نقض کارکرد مأموریت فرهنگی و مسئولیت افرادی منجر شود که نه‌تنها آزاد بلکه برای بیان نکات‌شان مسئولند منجر شود، ارزش خود را از دست می‌دهد. 

بحران مضمون در برابر الگوسازی جهانی 

امروز در جهان آثاری، چون «صدای هند رجب» با صراحت و شجاعت سراغ مسائل جدی بین‌المللی می‌روند: فجایع انسانی، مقاومت، هویت. چنین فیلم‌هایی نه‌تنها هنر بلکه نگاه راهبردی فیلمسازان به جایگاه کشورشان در حافظه جهانی را نشان می‌دهد. 

آنها در عین استقلال خلاقه، سطح پیام و مضمون را طوری نگه‌می‌دارند که به سرمایه فرهنگی ملت‌شان بیفزاید. در این قیاس، انتخاب «علت مرگ: نامعلوم» به‌عنوان نماینده ایران در اسکار، تنها انتخاب یک فیلم نیست بلکه نشانه عدم موفقیت ساختار سینمایی کشور در هدایت_ غیرمستقیم_ تولیدات به‌سوی پیام‌های هم‌سطح با جایگاه بین‌المللی مورد انتظار است. وقتی نهاد سینما رسالت خود را صرفا در حفظ استقلال انتخاب تعریف می‌کند، طبیعی است که کیفیت محتوای نماینده ملی تابع شانس و فضای لابی‌گری صنفی شود، نه یک برنامه‌ریزی محتوایی برای صحنه جهانی. 

روایت فرصت‌طلبی به‌عنوان چهره ملی 

«علت مرگ: نامعلوم» فارغ از ارزش‌های هنری آن، داستانی را به جهان مخابره می‌کند که در آن منطق منفعت شخصی بر هر اصول اخلاقی‌ای پیروز است. این روایت در سالی که تصویر جهانی ایران با وحدت و ایستادگی پس از جنگ ۱۲روزه شکل گرفته، تضاد آشکاری با پیام ملی دارد. جهان امروز بیش از هر زمان دیگر، عرصه رقابت روایت‌هاست و ما انتخاب کردیم روایتی را به نمایش بگذاریم که می‌تواند کلیدواژه‌های حریفان را تایید کند. 
هیچ‌کس مخالف استقلال سینما نیست، اما استقلال بدون مسئولیت فرهنگی، به آزادی انتخاب‌های ضعیف می‌انجامد. اگر هیأت انتخاب مأموریت خود را ترکیبی از پاسداشت هنر و حفظ اعتبار فرهنگی ایران در سطح جهانی تعریف کنند، آنگاه انتخاب نماینده دیگر به چالش امروز بدل نمی‌شود. 

دیپلماسی فرهنگی بر این اصل استوار است که حتی آزادی انتخاب هم باید در خدمت پیام ملی باشد؛ وگرنه در میدان نبرد روایت‌ها، سکوت یا بی‌خیالی ما به نفع روایت دیگری تمام خواهد شد. 

نتیجه فضای ذهنی حاکم بر پیروان این رویکرد را در انتخاب امسال می‌بینیم. «علت مرگ؛ نامعلوم» اولین تجربه بلند علی زرنگار، پس از سه سال توقیف و حذف از جشنواره فجر، به‌عنوان نماینده ایران در اسکار معرفی شد. رخشان بنی‌اعتماد آن را پرقدرت و شریف نامید و مصطفی مهرآیین آن را از بهترین آثار اجتماعی دانست، اما هر دوی این نگاه‌ها به زبان سینما محدود می‌مانند. 

‌فیلم در جاده‌ای فرعی میان شهداد و کرمان، برخورد اخلاق و منفعت را به تصویر می‌کشد و نتیجه را به نفع فرصت‌طلبی رقم می‌زند. این داستان هرچند رئالیستی و تکان‌دهنده، اما برای یک جشنواره یا اکران داخلی شاید ارزشمند است ولی وقتی به‌عنوان صدای ایران به جهان می‌رود، بار معنایی دیگری پیدا می‌کند: معرفی جامعه‌ای که در بزنگاه‌ها اخلاق را رها می‌کند. 

پس از جنگ ۱۲روزه که جهان تصویری منسجم و مقاوم از مردم ایران دید، آیا چنین روایتی پیام هم‌سطحی می‌فرستد یا تنها خوراک رسانه‌هایی می‌شود که سال‌هاست بر تصویرسازی منفی از مردم ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند. 

استقلال هنری باید همراه با درک مسئولیت ملی باشد. انتخابی که اسکار را صحنه معرفی راهبرد فرهنگی کشور بداند، تفکیک بین «اثر خوب» و «نماینده مناسب» را درک می‌کند، اما در فضای فعلی، هر اشاره به این تفکیک به‌عنوان خط‌کشی ایدئولوژیک محکوم می‌شود. نتیجه‌اش آن است که معیار‌های انتخاب، به‌جای هم‌افزایی هنر و منافع ملی، تابع اولویت‌های صنفی یا حتی تسویه‌حساب‌های درون‌حرفه‌ای می‌شود. 

در نهایت این‌که انتقاد به «علت مرگ: نامعلوم» معنای مطلق بی‌ارزش دانستن آن را در بر ندارد بلکه به‌رسمیت شناختن وزن نمادین انتخاب آن در اسکار را مورد سوال قرار می‌دهد. اگر به‌جای تخطئه دکتر جبلی بر سر پیام فیلم و اثر آن بر تصویر ملی بحث می‌شد، شاید به انتخابی می‌رسیدیم که هم ارزش‌های سینمایی را حفظ کند و هم روایت ملی ما را تقویت. فرهنگ با حذف گفت‌و‌گو آزاد نمی‌ماند. با حذف افراد از گفت‌وگوست که می‌میرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰