اما تفاوت شرایط امروز با گذشته در آن است که جنایات اخیر در غزه چهره واقعی آمریکا را به شکلی بسیار آشکار و واضح برای مردم جهان نمایان کرده است. در گذشته بسیاری از مردم جهان اخبار فلسطین را تا این حد دنبال نمیکردند یا اقدامات رژیم صهیونیستی به این اندازه ضد انسانی و آشکار نبود. از این رو، تحت پوشش نوعی سانسور خبری یا هنجارهای سیاسی، حمایت آمریکا از صهیونیستها چندان به چشم نمیآمد و کمتر بهعنوان جنایت تلقی میشد. اکنون اما این مسأله بهطور جدی و آشکار به اعتبار و جایگاه واشنگتن ضربه وارد میکند.
اگر آنگونه که برخی کارشناسان میگویند رژیم صهیونیستی در حال سقوط یا غرق شدن باشد، آمریکا با این سطح از حمایت، خود را نیز گرفتار میکند. آمریکا در عرصه اقتصاد نیازمند جهان است؛ اتباع آمریکایی در سراسر جهان سفر میکنند و به امنیت نیاز دارند؛ پایگاههای نظامی این کشور در نقاط مختلف مستقر است و به همراهی ملتها و حمایت افکار عمومی نیاز دارد. اما اگر قرار باشد آمریکا از کودککشی، آدمکشی و جنایات فجیعی که حتی برخی از مقامات و نهادهای سازمان ملل بهشدت محکوم کردهاند حمایت کند، طبیعی است که امنیت تجارت، اتباع و پایگاههایش در سراسر جهان به خطر خواهد افتاد.
این امر بیسابقه نیست. در گذشته، نمونههایی وجود داشته که نشان میدهد خشم مردمی میتواند به خروج آمریکا از موقعیتهایی منجر شود. برای مثال، در نیجر ـ کشوری در قلب آفریقا ـ آمریکاییها بزرگترین پایگاه پهپادی خود را در اختیار داشتند، اما به دلیل رفتار نامناسب با مردم، ناگزیر شدند آن را ترک کنند و این پایگاه مهم را از دست دادند. چرا؟ چون خشم مردم و جوانان دانشگاهی به اندازهای بود که نتوانستند مقاومت کنند. در بسیاری از کشورها، آمریکاییها بهصورت پنهانی زندگی میکنند و حتی اتباع خود را به نام کشورهای دیگر معرفی میکنند، اما وقتی افشا میشوند، ناگزیر از ترک کشورها خواهند شد.
به نظرم، یکی از مسائل قابل توجه احتمالا به دستگاه اطلاعاتی آمریکا بازمیگردد. به نظر میرسد این دستگاه در انتقال واقعیتها و واکنشهای مردمی به مقامات کاخ سفید کوتاهی یا خیانت کرده است. اگر واقعیتها و بازخوردهای جهانی بهدرستی منعکس میشد، مقامات کاخ سفید اینچنین کورکورانه از رژیم صهیونیستی حمایت نمیکردند. مشکل آنجاست که در کاخ سفید ارادهای برای درک واقعیات وجود ندارد و تصمیمگیران آنجا به سمت حرکتهای بسیار غلط و غیرواقعبینانه پیش میروند.
در همین حال، باید تأکید کرد که آمریکاییها نیازمند انرژی، بازارهای متنوع جهانی و همکاری اقتصادی با کشورهای مختلفاند. این نوع سیاستهای خصمانه در کوتاهمدت یا میانمدت میتواند ضربههای بسیار سنگینی بر آمریکا وارد کند و حتی به نابودی تدریجی آن بینجامد.
همانطور که اشاره شد، از مقامات کاخ سفید که وزارت دفاع آمریکا را رسما وزارت جنگ میخوانند، نمیتوان انتظار بیش از این داشت. در ۵ شهریور همین امسال، ترامپ رسما از تغییر نام وزارت دفاع به وزارت جنگ سخن گفت و هرکس آن مصاحبه را مطالعه کند، به روشنی درک میکند که آمریکا، امروز از دوران چنگیز و مغول و همه جنایتکارانی که نامشان در تاریخ آمده، فراتر رفته است. این مسأله چهرهای بسیار زشت و خشن از آمریکا ترسیم میکند و عجیب آن است که دستگاه اطلاعاتی این کشور خطراتی را که دولت آمریکا را تهدید میکند، بهدرستی بازتاب نمیدهد.
در داخل آمریکا نیز اوضاع به همین شکل است. مردم ناراضی و خشمگیناند و یکی از پیامدهای مهم وتوهای آمریکا در دفاع از رژیم صهیونیستی این است که پایگاه اجتماعی دولت در میان مردم رو به تضعیف میرود. بهویژه در دانشگاهها و مراکز علمی آمریکا، واکنش نخبگان نسبت به این جنایات روزبهروز آشکارتر میشود. البته نباید انتظار داشت که ماهیت یک دولت تجاوزگر بهسرعت تغییر کند. آمریکاذاتا یک دولت جنگطلب و تجاوزگر است که آشکارا جنگ را وسیلهای برای کسب منافع و ثروت میداند.
در تاریخ، اعراب در دوران جاهلیت برای کسب معیشت شمشیر به دست میگرفتند و دست به کشتار میزدند. امروز آمریکا دقیقا همان رفتار را تکرار میکند؛ شمشیر به دست گرفته است تا معیشت اقتصادی خود را تأمین کند. چنین دولتی را نمیتوان به رفتار انسانی امیدوار ساخت. در حالی که برای رشد اقتصادی راههای بسیاری وجود دارد: تجارت، فناوری، تبلیغات و روشهای متنوع اقتصادی میتواند اقتصاد یک کشور را سامان دهد، اما آمریکا بدترین راه ممکن را انتخاب کرده است؛ یعنی شمشیر به دست گرفتن و کشتار برای تأمین اقتصاد.
این شیوه، در نهایت برای آمریکا پیامدهای بسیار مخربی خواهد داشت. کشوری که به جای تکیه بر فناوری، دیپلماسی و تجارت، به جنایت و جنگ متوسل شود، نه تنها به اقتصاد خود کمک نمیکند، بلکه اعتبار و امنیت جهانیاش را به نابودی میکشاند. چنین رفتاری تنها چهره جنایتکارانه آمریکا را بیش از پیش برای جهانیان افشا میکند و این روند به زیان مستقیم آمریکا خواهد بود.