چندسالی است که مهاجرت دانشجویان پزشکی، بیش از انتخاب فردی، به معضلی ملی تبدیل شده که هزینههای هنگفتی برای کشور بهبار میآورد.
به گفته حمید اکبری، مشاور معاون آموزشی وزارت بهداشت، درحال حاضر حدود ۴۰ هزار دانشجوی ایرانی برای تحصیل در رشتههای پزشکی و دندانپزشکی به خارج از کشور مهاجرت کردهاند! آماری که نشاندهنده جذابیت رشته پزشکی علیرغم ظرفیت محدود دانشگاههای داخلی برای قشر معمولی و متوسط جامعهاست.
بنابر آمار سال گذشته ادارهکل بورس و اعزام دانشجویان سازمان امور دانشجویان، در سال۱۴۰۳، حدود ۳۰ هزار دانشجوی ایرانی در خارج از کشور به صورت غیرمجاز تحصیل میکردند که بیشتر آنها در رشتههای پزشکی و مرتبط با آن بودند. مثلا در یک کشور همسایه،۳۰ هزار دانشجوی ایرانی مشغول هستند که ۷۰ درصد (حدود ۲۱ هزار نفر) در دانشگاههای غیرمعتبر ثبتنام کردهاند.در کشور دیگری، ۸۹۰۰ دانشجو (عمدتا پزشکی) وجود دارد که ۸۵۰۰ نفرشان غیرمجاز هستند و در کشور سوم، از ۲۷۰۰ دانشجو، ۲۵۰۰ نفر دروضعیت غیرمجاز قرار دارند.این دانشگاههای نامعتبر، اغلب با شیوههایی مانند «سالفروشی» (جایی که دانشجویان با پرداخت پول، از سالهای بالاتر شروع میکنند) عمل میکنند اما مدارکشان در ایران معتبر نیست و تنها دیپلم دبیرستان آنها به رسمیت شناخته میشود. نتیجه این روند، این است که دانشجویان پس از سالها تحصیل و هزینههای میلیاردی، با مدرکی بیارزش به کشور بازمیگردند یا در کشور مقصد سرگردانمیمانند!
ابعاد یک بحران خاموش
در دل آمارهای خاموش، گاهی حقایقی نهفته است اما شنیده نمیشوند. یکی ازاین حقایق تلخ، ضربه مهلک اقتصادی مهاجرت تحصیلی دهها هزار جوان ایرانی برای تحصیل در رشتههای پزشکی و دندانپزشکی است؛ مهاجرتی که شاید در نگاه نخست، انتخابی فردی و آرزویی دیرینه برای پوشیدن روپوش سفیدباشد اما درلایههای زیرین خود،بازتابی از ناتوانی در برنامهریزی برای آینده نظام سلامت و خروج میلیونها دلار ارز از کشور است.چراکه تحصیل دررشتههای پزشکی در خارج از کشور ارزان نیست. شهریههای چند ۱۰هزار دلاری، هزینههای زندگی، خوابگاه، بلیت پرواز، بیمه، زبانآموزی و هزینههای جانبی، بهراحتی میتواند بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار در سال برای هر دانشجو هزینه داشته باشد. اگر این عدد را در آمار تقریبی ۴۰ هزار نفر ضرب کنیم، باخروجی بالغ بر یک تا دومیلیارد دلار ارز درسال مواجه میشویم؛ رقمی حیرتآور که در سکوت، از چرخه اقتصادی کشور حذف میشود. بعد دیگر این هدررفت سرمایههای ملی، هزینه بالای تربیت دانشجوی پزشکی در کشور است. آنطور که مقامات وزارت بهداشت میگویند، تربیت یک دانشجوی پزشکی، سالانه حدود ۳۰۰ میلیون و در کل بیش از دو میلیارد تومان هزینه دارد. هزینهای که با رفتن دانشجویان به یکباره بر باد میرود!
تلاش برای جبران
دولت و وزارت بهداشت درسال اخیر،اقدامات مختلفی ازجمله بهبود شرایط کاری وحمایتهای مالی ازدانشجویان وکادر درمان برای مقابله با این بحران راانجام دادهاند. افزایش ظرفیت پذیرش از۸۰۰۰به ۱۶هزار و۵۰۰ نفر درسال۱۴۰۴، طرح پزشک محقق و تسهیل بازگشت دانشجویان خارجی، از جمله این گامها هستند که بازگشت ۴۰۰۰ دانشجو در سه سال اخیر، گواه موفقیت این سیاستهاست. همچنین، تشکیل کارگروهی با شش وزارتخانه برای برخورد با مؤسسات غیرمجاز و ورود قوه قضاییه، نوید برخورد قاطع با این مسأله را میدهد.درمیان اقدامات،آنچه کارشناسان حوزه سلامت برآن اتفاق نظر دارند، تمرکزبرشایستهسالاری وحمایت ازشرکتهای دانشبنیان است.موضوعی که دکترآخوندزاده،معاون تحقیقات وفناوری وزارت بهداشت نیزروزگذشته برآن تأکید واعلام کرد:هرچه چراغ پژوهش روشنترباشد، ازمیزان مهاجرت کاسته خواهد شد.
معاون فنی و نظارت سازمان نظام پزشکی نیز معتقد است که مهاجرت پزشکان صرفا به دلیل درآمد نیست؛ چراکه بسیاری از پزشکان با درآمدهای مناسب و موقعیت شغلی خوب، مهاجرت کردهاند. علت اصلی کاهش منزلت اجتماعی، شرایط کاری و فقدان انگیزههای حرفهای و آموزشی است. آنطور که شکارچی توضیح میدهد، اگر محیط کاری و آموزشی برای متخصصان فراهم باشد و ارزش واقعی آنها حفظ شود، بسیاری از نخبگان تمایل دارند در کشور بمانند. در این راستا ایجاد صندوقها و حمایتهای مالی و حرفهای میتواند نقش مؤثری در کاهش مهاجرت داشته باشد.
او همچنین توضیح میدهد: افزایش ظرفیت بدون تأمین زیرساختهای آموزش عملی باعث کاهش کیفیت آموزش و شتاب گرفتن مهاجرت شده است.
این درد درمان دارد
حل مسأله مهاجرت نخبگان درایران نیازمند رویکردی چندجانبه است وصرفا محدودبه مسائل مالی یااقتصادی نیست. شکارچی معتقد است که ارتقای تصویر مثبت حرفه پزشکی یکی ازگامهای اساسی است، زیرا رسانهها میتوانند ذهن جامعه، بهویژه نسل جوان، را تحتتأثیر قرار دهند و انگیزه ماندگاری یا مهاجرت را شکل دهند. به گفته او، تأمین زیرساختهای آموزشی و افزایش کیفیت هیأت علمی نیز اهمیت فراوانی دارد؛ دانشجویان پزشکی باید بتوانند آموزش عملی در بیمارستانها و مراکز درمانی دریافت کنند و این مستلزم وجود هیات علمی کافی و تجهیزات مناسب است. همچنین حمایت اجتماعی و حرفهای از نخبگان و افزایش منزلت شغلی آنان میتواند نقش مؤثری در کاهش مهاجرت ایفا کند. شکارچی در این زمینه تأکید میکند که مهاجرت نخبگان به معنای مخالفت با کشورشان نیست و بسیاری از این افراد حتی در شرایط سخت حاضر نیستند کشور خود را آسیبپذیر ببینند؛ بنابراین اگر بستر مناسب فراهم شود، بازگشت و ماندگاری این افراد امکانپذیر خواهد بود، چیزی که بیش از مسائل مالی میتواند انگیزهبخش باشد.