گفت‌و‌گوی «جام‌جم» با کارگردان و تهیه‌کننده نمایش «بازگشت»

جدال میان امید و ناامیدی

شناخت مفاخر با تولیدات فاخر

شناخت مفاخر با تولیدات فاخر

نکوداشت هنریک ایبسن، نمایشنامه‌نویس برجسته طی روزهای اخیر از‌سوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی و با همکاری سفارت نروژ در تهران برگزارشد. دراین مراسم، غلامرضا امیرخانی، رئیس سازمان و پال‌بیورنستاد، سفیر نروژ درکنار هنرمندانی چون قطب‌الدین صادقی، اردشیر صالح‌پور، نادر برهانی‌مرند و میکائیل شهرستانی به سخنرانی درباره این نمایشنامه‌نویس شهیر پرداختند.
کد خبر: ۱۵۱۸۴۲۹
نویسنده آزاده صالحی - گروه فرهنگ و هنر
 
برگزاری این رویداد فرصتی را فراهم کرد تا با قطب‌الدین صادقی، نمایشنامه‌نویس و کارگردان پیشکسوت تئاتر درباره مولفه‌های آثار ایبسن و هم‌چنین وضعیت فعلی تئاتر به گفت‌وگو بنشینیم.
 
طی روزهای اخیر «شب ایبسن» درکتابخانه ملی برگزار شد و شما هم یکی از سخنرانانی بودید که در این مراسم به وجوه مختلف نمایشنامه‌های او اشاره کردید؛ اصولا راز ماندگاری آثار شکسپیر، ایبسن، مولیر و... چیست که همچنان درباره‌شان صحبت می‌شود؟

شخصیت‌هایی که در سوال اشاره کردید، انسان‌های بزرگی هستند که آثارشان از مرزهای زمانه خودشان عبور کرده و جهانی شده است. این‌ها شخصیت‌هایی هستند که فارغ از آثاری که هرکدام‌شان خلق کرده‌اند، جهان‌بینی ستودنی، دقیق و محکمی دارند، از این‌رو اندیشه آنها برای تمام فرهنگ‌ها قابل استفاده است. درست مانند شاعرانی چون فردوسی، حافظ و مولانا که شکل ومحتوای آثارشان با دنیای امروزهمخوانی دارد وبه‌مدد برداشت‌های مختلف وتصاویر گوناگون از اشعارشان، همواره نقشی راه‌گشا در جامعه ایفا کرده‌اند. ایبسن یکی از چهره‌های جهانی است که نمایشنامه‌هایش با پایبندی به رئالیسم اجتماعی نوشته شده و از منظر روانشناسی هم مورد واکاوی قرارگرفته است. او با نگارش ۲۵ نمایشنامه موفق شد کشور کوچک نروژ را جهانی کند که این کار هر هنرمندی نیست. از این نظر، می‌توان او را در ردیف یکی از درام‌نویسان قدرتمند قلمداد کرد. 
 
آیا خود شما هم در طول این سال‌ها نمایشی از ایبسن را به روی صحنه برده‌اید؟‌

چندین سال قبل «دشمن مردم» رادرقالب نمایش رادیویی اجراکردم. در آن نمایش، بازیگرانی چون زنده‌یاد جمشید اسماعیل‌خانی، اکبر زنجانپور و...حضور داشتند ولی هیچ‌گاه این شانس را پیدا نکردم که این نمایشنامه یا دیگر آثار او را اجرا کنم. در «دشمن مردم» مرحوم اسماعیل‌خانی نقش شهردار را ایفا کرد؛ وقتی او فوت شد به‌قدری برای از دست‌دادن او غمگین شدم که دیگر نخواستم این نمایش را اجرا کنم. 
 
در روزگاری که برخی درتلاشند با توهین به یک چهره ملی مانند فردوسی، توجه‌ها را به خود جلب کنند، چطور می‌توان به صیانت از هویت ملی پرداخت؟

دو روش دراین‌زمینه وجود دارد؛ یکی منوط به برنامه‌ریزی کلان ازسوی وزارت‌خانه‌های علوم، فرهنگ‌‌و‌ارشاد و آموزش‌وپرورش است که البته هرکدام از این نهادها دراین سال‌ها دراین راستا کوتاهی‌هایی داشته‌اند.راه دوم، تلاش‌های مستمر و خستگی‌ناپذیر تک‌چهره‌ها بوده است؛ متاسفم که بگویم همان مقدار اعتلایی که امروز در فرهنگ ما باقی مانده، درحقیقت مدیون تلاش تک‌چهره‌هایی چون فردوسی، خیام، حافظ، سهروردی و...است. هریک از این‌ها به‌تنهایی و با تکیه بر نبوغ و غریزه خود کارهایی انجام داده‌اند که در پهنای تاریخ ماندگار شده است. امروز هم همین‌طور است و بیش از آن‌که چشم امید به حمایت و توجه نهادهای فرهنگی داشته باشیم، باید در عین احساس مسئولیت، به سهم خود دراین مسیر کمر همت ببندیم؛ ولی نه درحد واکنش‌های ژورنالیستی، اینستاگرامی و کوتاه‌مدت. حرکت‌هایی ازاین‌دست عین انفعال است و طبعا تاثیری هم نخواهد داشت. 
 
پس راه‌کار اصلی چیست؟

باید دست به تولید زد؛ نمونه این مسئله همان است که درسوال اشاره کردید. درجریان توهین به فردوسی در فضای مجازی، هرکسی در حدوتوان خود تلاش کرد از فردوسی دفاع کند، درحالی‌که تا امروز به‌ندرت به یک دانشجوی رشته ادبیات فارسی در مقطع فوق‌لیسانس برخورده‌ام که لااقل ۱۰صفحه از شاهنامه را خوانده باشد. همه ما به گذشته‌ای می‌نازیم که عملا شناختی از آن نداریم. حتی اگر حافظ را ستایش می‌کنیم، شناخت‌مان از گستره وسیع اشعار او، سطحی و درحد فال‌گرفتن است. من تاامروز ۱۱ نمایش براساس متونی چون شاهنامه، تاریخ بیهقی و مثنوی نوشته‌ام، چون احساس کردم بعد از مطالعه و شناخت کافی این آثار سترگ، باید راه این بزرگان را به‌گونه‌ای ادامه داد و این مسئله هم جز در سایه تولید میسر نمی‌شود. تولید است که مسئولیت فرهنگی و هویت ملی را به‌همراه می‌آورد، البته نه آن تولیداتی که بار سفارشی دارند و هنرمند ناچار است برای آن‌که حق‌الزحمه‌ای که وعده داده‌اند را دریافت کند، آن‌کار را در بازه زمانی کوتاه، به‌شکل فشرده و سرسری ارائه دهد. منظورم تولید درجه یک است که مهر زمانه روی آن ثبت شود و از همه مهم‌تر، تداوم محترمانه و گرانقدر گذشته باشد. بنابراین باید به‌جای شعارهای بی‌مایه، در پرتو برگزاری سمینار و نگارش مقاله‌های پژوهشی دست به تولید بزنیم. به‌شخصه اعتقادی به این حمله‌ها و دفاع‌های بیهوده که درباره فردوسی اتفاق افتاده ندارم. هرچند برای افکار عمومی و آزادی اندیشه احترام قائلم ولی حرفم به‌این‌معنا نیست که هر فردی که از گرد راه برسد، قلم به‌دست بگیرد و هیاهویی راه بیندازد؛ پرداختن به این مباحث کار صاحبان اندیشه و تحلیلگرانی است که به این عرصه اشراف دارند.  
 
به‌نظر شما درکنار برگزاری شب بزرگان جهان مانند ایبسن، آیا می‌توانیم سلسله‌نشست‌هایی را در راستای شناخت درام‌نویسان بومی خود برگزار کنیم؟

چرا که نه؛ اگرچه دراین زمینه هم کم‌کاری و غفلت کرده‌ایم. تک‌وتوک افرادی مانند رئیس کتابخانه ملی در شرایط کنونی پیدا می‌شوند که به‌وسیله رایزنی با سفیر نروژ چنین قدم‌هایی بردارند. درحالی‌که بزرگان کشور خودمان دراین‌سال‌ها چندان که باید مورد شناخت و معرفی قرار نگرفته‌اند، به‌خصوص این‌که در دوره معاصر، سه‌چهار نمایشنامه‌نویس ارزشمند و بزرگ در تئاتر ما هست که هنوز تا شناخت زوایای مختلف آثارشان راه درازی باقی است. بهرام بیضایی، اکبر رادی و غلامحسین ساعدی از این جمله‌اند. این چهره‌ها در این عرصه استخوان خرد کرده و هرکدام از آثارشان حرفی برای گفتن دارند. البته ناگفته نماند که شناخت بیشتر آثار این بزرگان به دست منتقدان و تحلیلگران متخصص امکان‌پذیر است. متاسفانه در سال‌های اخیر وضعیت آموزش هنر تاحدودی مغشوش شده، نمونه‌اش حضور برخی از استادانی است که به‌دلیل نداشتن سواد و دانش کافی، با بسنده‌کردن به جزوه‌هایی به اسم پست‌مدرنیسم، بزرگ‌ترین ضربه را به سیستم آموزشی دانشگاه‌ها وارد کرده‌اند.
 
بااین اوصاف شرایط کنونی تئاتر از دید شما به ‌چه‌شکلی است؟

تردیدی نیست که تئاتر ما با نان قرض‌دادن‌ها، کارهای کوچک و اجرای نمایش‌های تبلیغاتی و کارهای تجاری چهره‌محور که صرفا باهدف درآمدزایی درگیشه طراحی شده‌اند، راه به جایی نخواهد برد؛ یا برخی از نمایش‌های ضعیف و بی سر و ته که به‌اسم «تئاتر تجربی» روی صحنه می‌روند و مخاطب که هیچ، حتی خودشان هم از اجرای چنین‌کارهایی سر در نمی‌آورند! با همه احترامی که نسبت به دیدگاه‌های جدید و نوپردازانه دارم، مقصود از اجرای این نوع تئاترها را درک نمی‌کنم. طبعا در شرایط بی‌دروپیکر و نسنجیده تئاتر امروز، تماشاگر هم لذتی از درام قوی نمی‌برد و تصور می‌کند ماهیت اصلی تئاتر همان است که برصحنه می‌بیند. 
 
​​​​​​​بعد از نمایش «سفرنامه آبجی‌مظفر» در ماه‌های گذشته، ممکن است به‌زودی شاهد اجرای نمایش تازه‌ای از شما باشیم؟ 

درحین اجرای نمایش «آبجی‌مظفر» مشکلاتی در تئاتر شهر برایم به‌وجود آمد که به‌شدت دل‌چرکین و آزرده‌خاطر شدم. اگر خاطرتان باشد آن اجرا سه‌بار قطع شد و من و گروه به‌لحاظ روحی لطمه زیادی خوردیم. درنتیجه بعد از آن به سنندج رفتم و با تاسیس یک آکادمی تئاتر، سه نمایش «راز تنهایی‌ام تو بودی»، «چنور» و «هر روز می‌میری تا روزی زندگی کنی» را روی صحنه بردم. اگرچه هم‌چنان دلشکسته و مایوسم. باوجود آن‌که یک سال گذشته، تئاترشهر هنوز مدیر ندارد و انسان محترمی ریاست مرکز هنرهای نمایشی را به‌عهده گرفته که من و دیگر اهالی تئاتر، آشنایی‌ای نسبت به رزومه ایشان نداریم. مدیریت نسنجیده در تئاتر امروز باعث شده تا به دیگر شهرهای ایران پناه ببرم و خدمت در این عرصه را در جاهای دیگر پی‌بگیرم. البته برای من ابدا مهم نیست که درکجای ایران فعالیت داشته باشم و اصلا چه‌کسی گفته است که تماشاگران تهران ارجح هستند؟ چرا گوشه‌و‌کنار ایران را فراموش کنیم، این سیاست عدم‌تمرکز باید در سایر استان‌های کشور هم پیاده شود. حتی بر این‌ باورم که گروه‌های تئاتری بیش از تهران، باید هم‌وغم خود را برای اجرا در شهرستان‌ها بگذارند. البته اگر شرایط مهیا باشد، حتما این سه نمایش را در پایتخت هم اجرا می‌کنم. مهم‌ترین مساله برای من یافتن سالن مناسب است که امیدوارم این امر به‌زودی محقق شود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰