ضعف سینما در بازتاب توانمندی‌های داخلی

در نویسندگی تکنیک پایه‌ای وجود دارد تحت عنوان کاشت و برداشت. یعنی شما در فواصل معینی از داستان سرنخ‌هایی قرار می‌دهی که در زمان وقوع رخداد اصلی داستان، مخاطب با توجه به آن خرده اطلاعات بفهمد رویداد اصلی چگونه رخ داده است. ماجرای سینما و رسانه هم برای جهت‌دهی به افکار عمومی از همین قاعده ساده پیروی می‌کند.
کد خبر: ۱۵۱۸۰۲۳
نویسنده امیرمحمد بهامیر | فعال فرهنگی
 
درجنگ۱۲روزه ایران و اسرائیل، نیروهای جاسوسی و عملیاتی دشمن به همراه هواپیماهای بمب‌افکن، محور اصلی جنگ علیه ایران را ایجاد کرده بودند. منتهی حضور این نیروها و هواپیماها امری غافلگیر‌کننده نبود. زیرا این ابزارهای جنگی دشمن در سال‌های قبل در عرصه سینما به افکار عمومی ارائه شده بودند.برای همین است اگر فرض را بر این بگذاریم که خبری از کماندوها یا بمب‌افکن‌ها در جنگ اخیر نمی‌بود، اما مردم باور می‌کردند آنها وجود دارند. چون در سریال‌هایی همچون «تهران»، یا فیلم «تاپ‌گان» قسمت دوم و اخیرا فیلم تهران که هندی‌ها آن‌ را به نمایش گذاشته‌اند، حضور کماندوها، نیروهای اطلاعاتی و هواپیماها در آسمان ایران به ذهن افکار عمومی منتقل شده است. دشمن با تصویرسازی خیالی از آرزوهای خود توانسته ابتدا این آرزوها را در ذهن مخاطب قابل‌پذیرش کرده و سپس همان آرزوها را به صورت واقعی عملیاتی کند. حال باید دید در کفه دیگر ترازو که سینمای ایران حضور دارد چه خبر است؟ هیچ خبری نیست!
نه تنهاروایت اول ازجنگ راباخته‌ایم بلکه درعملکرد رسانه‌ای ازنمایش توانمندی‌های اطلاعاتی وعملیاتی خود نیز درمانده‌ایم. بهترین فیلم جاسوسی ما در حداقل پنج سال گذشته فقط «روز صفر» است. به‌غیر از این اثر هیچ فیلم یا سریالی را نمی‌توان نام برد که توانسته باشد توان عملیاتی ایران را در کشورهای دشمن یا حتی داخل کشور خودمان نشان دهد. 
این درحالی است که تعداد عملیات‌های اطلاعاتی ایران علیه دشمن کم نیست! ولی هرگز تصویرسازی و روایت‌سازی از این عملیات‌ها به افکار عمومی انجام نگرفته است. به گونه‌ای که مخاطب عملیات هلی‌برد کماندوهای اسرائیلی به داخل خاک کشور را بدون هیچ تصویر و اطلاعات درستی قبول می‌کند. اما اگر ما در حیفا کماندو پیاده کنیم و تصویرش را نیز نشان دهیم، مخاطب ایرانی در بهترین حالت آن را ویدئوی هوش مصنوعی قلمداد می‌کند.
بخشی از این انفعال جمعی به نهادهای امنیتی بر می‌گردد که با محرمانه پنداری هر چیزی فکر می‌کنند از امنیت مردم دفاع کرده‌اند.بخشی از آن به ناتوانی مدیران سینمایی و تلویزیونی در فراهم آوردن شرایط برای تولید آثاری مثل روز صفر باز می‌گردد و صد البته بستن درها بر روی هر کس جز دوستان! 
بخشی هم به فیلمسازان و نویسندگان برمی‌گردد که تصور می‌کنند ایران در دو دوره تاریخی و صرفا در محل جغرافیایی جنوب شهر خلاصه می‌شود. البته بماند که طیف سازندگان انقلابی نیز استاد نابودسازی سوژه‌ها و تکرار کلیشه‌ها هستند و خلاصه این‌که از ماست که برماست!
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰